eitaa logo
ابتدایی‌پسرانه‌ واحد دو
1هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
2.1هزار ویدیو
99 فایل
این کانال جهت اطلاع رسانی برنامه های ابتدایی دوره دوم رهروان شهید برونسی وابسته به مجتمع آموزشی شهید برونسی ایجاد شده است. ☎️تلفن تماس : ۳۱۸۸۴_۰۵۱ داخلی ۲۱۲ 🌐سایت مجتمع: www.bronsi.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 برگزاری آخرین جلسه والدین ❇️ با حضور والدین محترم پایه پنجم 🔶 سخنرانی مدیریت محترم مدرسه ، حجه الاسلام خاکی 🔷 توضیحات معاون محترم آموزش ، دکتر مرتضوی 🔶 مشاوره و ارائه کارنامه آزمون جامع توسط مربی محترم ، حجه الاسلام بابازاده @dd_bronsi
🎊🎊 باز هم افتخاری دیگر 🌹🌹🌹 ❇️ کسب موفقیت دانش آموزان قرآنی دبستان دوره دوم در مرحله فینال ناحیه ❇️ 🌹 رشته قرائت🌹 🌸 پایه پنجم محمد مهدی مروی کسب مقام ممتاز 🥇 🌸پایه ششم سید محمدمهدی الهی کسب مقام ممتاز 🥇 🌹رشته اذان🌹 🌸پایه چهارم امیر محمد امیدی کسب مقام ممتاز🏅 🌸پایه پنجم سید امیر علی حامد کسب مقام ممتاز🥇 🌸پایه ششم علی حکم آبادی کسب مقام ممتاز 🏅 🌹 رشته مداحی🌹 🌸پایه چهارم علی رایگان کسب مقام ممتاز🥇 🌸 پایه پنجم محمد حسین ایزدی پیام کسب مقام ممتاز🥇 🌸پایه ششم محمد حسین خزاعی کسب مقام عالی 🥇 ✅ تبریک عرض می کنیم به این دانش آموزان قرآنی عزیز و خانواده های محترم شان ... 🌹🌹🌹 با آرزوی موفقیت روز افزون برای این عزیزان 🌹🌹🌹 ❇️ دبستان دوره دوم شهید برونسی @dd_bronsi
8.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏡مدرسه رهروان شهید برونسی برای سال تحصیلی ۱۴۰۲_۱۴۰۱ ثبت نام می کند. 📍پسرانه _ دخترانه / ابتدایی _ متوسطه ☎️ تلفن راهنما : ۰۵۱۳۱۸۸۴ 🌐برای پیش ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر به سایت www.bronsi.ir مراجعه فرمایید. 🆔 @bronsi
🚕 ضمن تشکر از پیام شما ولی محترم به اطلاع می رساند مدرسه نقشی در سرویس دهی ندارد و فقط می تواند پیگیر امور باشد. 🚗 سرویس دهی در تمام مدارس به شرکتها واگذار شده و شرکتی که به مدارس شهید برونسی خدمات دهی می کند باوجود تمام ضعفها از بهترین شرکتهای حمل و نقل موجود می باشد . 🚙 در پیگیری انجام شده از مسئولین شرکت برای تعویض بعضی رانندگان عنوان شد که " با توجه به افزایش هزینه ها ، سرویس دهی با مبالغ فعلی به صرفه نیست و رانندگان از سرویس استقبال نمی کنند و اگر راننده فعلی تعلیق شود کسی جایگزین نخواهد شد". 🚘 لازم به ذکر است طبق قانون بخشی از مبالغ پرداختی برای سرویس به تاکسیرانی و شهرداری تعلق می گیرد و در سال تحصیلی جاری بسیاری از دانش آموزان موفق به تهیه سرویس نشدند. @bronsi
✳️ ارزشیابی پایان سال تحصیلی 📝 📍 درس ریاضی 📐 🌹 با آرزوی موفقیت برای همه دانش آموزان عزیز 🤲 @dd_bronsi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ فرمانده تکاورها گفت: «پسر جان، برای من مسئولیت دارد. نمی توانم اجازه دهم تک و تنها بروید تو دل دشمن. تو فرمانده‌ات کیه؟» 👌بهنام گفت: من فرمانده‌ خودم هستم. تمام سوراخ سنبه‎های اینجا را مثل کف دست بلدم. قول می دهم شناسایی خوبی بکنم و برگردم.»😳 فرمانده تکاورها در برابر اصرار بهنام، کم آورد. بهنام نارنجکش را گوشه‌ی حیاط، زیر جعبه خالی میوه پنهان کرد. موهای سرش را آشفته کرد، آستین بلوزش را جِر داد و کتانی سوراخش را از پا کند. 😳 تکاورها با تعجب گفتند: «چرا خودت رو این ریختی کردی؟» بهنام گفت:«توقع داری با لباس پلوخوری جلو بروم؟ من به کار خودم واردم.» بهنام، پابرهنه از آنها دور شد. یک شلوار سیاه گشاد به پا داشت که به جای کمربند، طناب از قلاب کمربندش رد کرده و روی شکم محکم کرده بود. بلوز آبی رنگ چهار خانه  تنش بود. موهای بلند سرش آشفته تر از همیشه بود. شروع کرد به گریه کردن. زار زد و جلو رفت. با دقت به اطراف نگاه می کرد. چند موضع تک تیراندازها عراقی ها را به ذهن سپرد. سر کوچه‌ بلورچی، یک سنگر خمپاره‌ی ۱۲۰ میلی متری را دید. با تعجب نگاهش می‌کردند. 🤔😳 دیدن یک پسرک‌ تنها و گریان آنها را از هر گونه واکنشی برحذر می کرد. بهنام دید که یکی از خانه‌ها، مقر اصلی عراقی‎هاست. رفت و آمد آنجا زیاد بود. رفت تو حیاط. چند سرباز در اتاق خواب بزرگ رو به حیاط استراحت می‌کردند. چند نفر دیگر داشتند اسلحه‎شان را با گازوئیل می‌شستند. چند نفر در حال سق‎زدن نان و خوردن کنسرو تن ماهی بودند. 😱 بهنام جلو رفت کنار عراقی که غذا می‌خوردند، نشست و مظلومانه نگاه شان کرد. یکی از عراقی‌ها با دهان پر، به زبان عربی چیزی گفت. بهنام ، خود را به نشنیدن زد. به دست آنها نگاه کرد. همان عراقی شانه‌ ی  بهنام را تکان داد و غر زد. بهنام به دهان و گوش اشاره کرد و به آنها حالی کرد که کرو لال است !!😳😅 دید که ترحم در چشمان یکی از عراقی ها جا خوش کرده. همان عراقی، کنسرو و کمپوت و نان بهنام داد. بهنام قوطی ها را در یک تکه لحاف پیچید. عراقی‌ها سرگرم کار خود بودند. در یک آن، چند نارنجک و خشاب را هم تو لحاف گذاشت و سریع گره زد و انداخت بر شانه و بلند شد. با اشاره‌ی دست از عراقی‌ها تشکر کرد و از خانه بیرون زد. هر آن، منتظر بود که دنبالش کنند و به خاطر دزدیدن خشاب‌ها و نارنجک‎ها حسابش را برسند. خبری نشد. توی کوچه پیچید. دید که یک تانک، حیاط خانه ای را خراب کرده و در آنجا متوقف شده. خدمه‌های تانک زیر تانک استراحت می‌کردند. ❗️بهنام تصمیم خود را گرفت، به آرامی یک نارنجک از تو بقچه‌اش درآورد. حلقه ضامن را کشید و نارنجک را داخل لوله تانک هل داد. سریع بقچه‌اش را برداشت و فرار کرد. هنوز به سر کوچه نرسیده بود که صدای انفجار مهیبی بلند شد. بهنام تندتر دوید. به کوچه دیگری رسید. از در باریک خانه گذشت. رفت روی پشت‌بام. از آنجا محل تانک‌ها و مقر عراقی‌ها را به خوبی می‌دید. تکه کاغذی از جیبش در آورد و سریع کروکی محل تانک‌ها و مقر عراقی ها را کشید. تکه کاغذ را تا کرد و تو جیبش گذاشت. 👏 هنوز غروب نشده بود که به مقر تکاورها رسید. فرمانده تکاورها با دیدن بهنام نفس راحتی کشید. محمد نورانی هم آنجا بود و خودخوری می‌کرد. نورانی با دیدن بهنام جلو آمد و تشر زد: 😡 «بچه، معلومه چکار می‌کنی؟ جان به سرمان کردی!» بهنام بقچه‌اش را باز کرد و گفت: «بیا آقا محمد! برایتان کنسرو، نارنجک و خشاب آوردم. کروکی تانک‌ها و مقر عراقی‌ها را هم کشیدم.» 😳❗️ تکه کاغذ را به نورانی داد. چشمان نورانی از پس شیشه‌ی عینکش، گرد شد. 😄فرمانده تکاورها خندید و گفت: «برادر نورانی، این وروجک برای خودش یک پا نیروی اطلاعاتی و جاسوسی کارکشته است!» 😄..... 📚 برشی از کتاب «داستان بهنام» نوشته «داوود امیریان» @dd_bronsi
■شهادت مظلومانه امام صادق(ع) تسلیت■ آسایش بخش ترین آسایش، امید نداشتن به مردم است. [ علیه السلام ] 📚 مشکاةالانوار @dd_bronsi
🏴 امام صادق(علیه‌السلام)، امام مبارزه ◾ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: امام صادق(ع) مرد مبارزه، علم و دانش و تشکیلات بود. مرد علم و دانش بودنش را همه شنیده‌اید... اما مرد مبارزه بودنش را کمتر شنیده‌اید. امام صادق(ع) مشغول یک مبارزه‌ی دامنه‌دار و پیگیر بود. مبارزه برای قبضه کردن حکومت و قدرت و به وجود آوردن حکومت اسلامی و علوی. ۱۳۵۹/۶/۱۴ @dd_bronsi
📌 برگزاری آخرین جلسه والدین ❇️ با حضور والدین محترم پایه چهارم 🔶 سخنرانی مدیریت محترم مدرسه ، حجه الاسلام خاکی 🔶 مشاوره و ارائه کارنامه آزمون جامع توسط مربی محترم ، حجه الاسلام رئوف @dd_bronsi