🔻#یادداشترسیدهویژهمسابقه
✍️مردِ آزاد
ساعات آغازین شنبه صبح بود. شنبه دهم محرم سال ۶۱ هجری¹. عمر سعد با افرادش، رو به سوی میدان کرد. پرچم را به دست غلامش ذوید سپرده بود که پیشاپیش سپاه در حرکت بود.
سفره مناجات در خیمههای حسینبنعلی علیهالسلام گسترده بود. حضرت از ابتدای کار، یارانش را از شروع نمودن جنگ منع فرموده² و دست به سلاح موعظه و مناجات برده بودند:
«خدایا تو در هر سختی و اندوهی مورد اطمینان من و در هر گرفتاری امیدم هستی و در هر مسئلهای که برایم رخ میدهد اطمینانبخش و مددکارم میباشی چه غمها که بواسطه آن، دلها به ضعف میگرایید و چارهاش به کاستی میرفت و در آن، دوست مرا رها میکرد و دشمن از آن مسرور میشد. ولی هنگامی که آن را نزد تو میآوردم و از آن بدرگاهت شکوه میکردم و چارهاش را از غیر تو نمیجستم آن را میگشودی و میزدودی، تو ولی هر
نعمت و صاحب هر نیکی و غایت هر خواستهای.»³
لشکر عمر سعد به میانه میدان رسیده و آغازین گرد و خاک جنگ را بلند کرده بودند. عمروبن حجاج زبیدی، راست لشکر بود و شمر بن ذی الجوشن ضبابی کلابی، چپ لشکر عمر سعد ایستاده و در آستانه آتشِ ایستادن در برابر فرزند رسول خدا جولان میدادند.⁴
صدای پای اسبان به خیمهها رسید. امام، مرکب طلبید و به قلب میدان زد.
صدای مبارکش به گوش بیشتر مردمان حاضر در صحرا میرسید، فرمود: «ای مردم! سخنم را گوش دهید، در جنگ با من عجله نکنید، بگذارید شما را بدانچه حق شما بر گردن من است و باید آن را به شما بگویم موعظه کنم.»⁵
اولین خطبه امام بر تاریخ کربلا ثبت میشد که کسی در گوشهای از میدان، خودش را بین بهشت و جهنم مخیر دید. قصه، قصه دنیایی بود که هیزم آتش جاودان دوزخ میشد. دینش را بر لبه شمشیری میدید که با هُرم آتش زر و زیور عبیدالله، تیز شده بود. «مهاجربنأوس»، تب و لرزی را که بر اندام «حرّ» عارض شده بود، نقل میکند. مهاجر از او پرسید: «تو شجاعترین اهل کوفهای! این چه حالی است در تو میبینم؟»
حرّ گفت: «به خدا قسم من خودم را بین
بهشت و جهنم مخیّر میبینم و الله چیزی را بجای بهشت بر نمیگزینم و لو اینکه قطعه قطعه گردیده و آتش زده شوم!» سپس به اسبش لگدی زد و به حسین علیهالسلام ملحق شد. با شرمساری خودش را معرفی کرد و گفت هموست که راه بازگشت را بر کاروان امام بسته و باعث توقف در این صحرای پر بلا شده. سر به زیر انداخت: «هَل لي مِن توبه؟ توبهام را میپذیری؟»⁶ امام علیهالسّلام فرمود: «بله،خدا توبهات را بپذیرد و تو را ببخشد، نام تو چیست؟»
حرّ گفت: «من حر بن یزید هستم!» فرمود: «همانگونه که مادرت تو را نامیده تو آزادهای به امید خدا در دنیا و آخرت⁷.»
پاک و آزاد وارد میدان شد. سینهاش را اماج تیرهایی کرد که بوی نفاق و خیانت میداد. بیش از چهل نفر از سپاه پیش رویش را هلاک کرده و خود در سایه جوانمردی سیدالشهدا آرمید و از اولین شهدایی بود که در مکتب انسان پرور حسین (ع) جاویدان شد⁸.
و حرّ، معنایی تازه بر آزادگی بخشید. آزادگی ردایی شد برقامت تمام آنانی که در برابر منکر خدا و ظلم بر خویش و همکیشان، ایستادند.
سلام خدا بر رحمت واسعه الهی که همچون جد شریفش بر هدایت انسانها حریص است و بیبهانه میبخشد.
صَلّیاللّهعَلَیکَیاٰرَحْمَةَاللّهالواٰسِعَة.
___________________________
۱. تاریخ طبری، ج۵، ص۴۲۲. به نقل از ابی مخنف به نقل از عبدالله بن عاصم از ضحاک بن عبدالله مشرقی.
۲. ارشاد، ج۲، ص۹۵.
۳. تاریخ طبری، ج۵، ص۴۲۳.
۴. مقتل ابیمخنف، ص۱۴۷.
۵. همان، ص۱۴۹.
۶. سیدبن طاووس، لهوف علی قتل الطفوف، ص۱۰۳.
۷. همان، صص۱۵۷_۱۵۶.
۸. انسابالاشراف، ج۲، ص۴۷۶.
✍ نرگس ایرانپور
_____
📬 برای شرکت در مسابقه «یادداشتنویسی و پادکست محرم» بسیج رسانه قم، آثار خود را به @seyed_dost ارسال کنید.
بسیج رسانه قم
@brqom_ir
🔴شهدای مدافع حرمی که در روز تاسوعا به شهادت رسیدند:
🌷شهید عبدالله باقری
🌷شهید مصطفی صدرزاده
🌷شهید پویا ایزدی
🌷شهید امین کریمی
🌷شهید حجت اصغری
🌷شهید ابوذر امجدیان
🌷شهید سجاد طاهر نیا
🌷شهید روح الله طالبی اقدم
🌷سید محمد حسین میردوستی
🌷شهید محمد جاودانی
بسیج رسانه قم
@brqom_ir
🔻#یادداشترسیدهویژهمسابقه
✍️ ام البنین
۱
نامش فاطمه بود و تازه عروس خانه ی امیرالمومنین علیه السلام شده بود بچه های حضرت زهرا را بسیار احترام می کرد اما می دید هر بار شوهرش او را فاطمه صدا می زند غمی بر چهره بچه ها می نشیند دلش طاقت نیاورد لذا خواست دیگر او را فاطمه صدا نزنند.
۲
کاروان به مدینه رسید سراسیمه به همراه زنان بنی هاشم خود را به کاروان رسانید
بشیر کاروانسالار بود و خبرها را یک به یک می رساند
او خودش را به بشیر رساند چه خبر از مولای دو عالم حسین؟
گفت خانم جان پسرتان عثمان را شهید کردند
دوباره پرسید از مولایم حسین چه خبر؟
گفت جعفر را هم شهید کردند
این بار با آشفتگی پرسید
باز بشیر جواب داد که عثمان را هم شهید کرده اند
هر بار که بشیر لب وا می کرد دلش بیشتر می ریخت اما نگران مولایش بود به بچه هایش ولایت مداری آموخته بود تا حافظ حسین باشند اما نمی توانست باور کند با وجود بچه های دلاورش حسین نباشد
دوباره محکم تر پرسید بشیر از آقا و مولای دو عالم حسینم چه خبر؟
گفت عباس را هم شهید کردند
دیگر طاقت نیاورد اگر عباس را هم شهید کردهاند پس چه خبر از حسین؟ فریاد زد بشیر تمام فرزندانم فدای حسین بگو از او چه خبر داری؟
گفت بانو او را هم شهید کردند
سوزناک ناله زد از ته قلب محزون شد و به صورت کوبید نوحه سرایی کرد و گفت بشیر بند دلم را پاره کردی کاش فرزندانم و تمامی انچه در زمین است فدای حسین می شد و او زنده می ماند.
۳
با خود اندیشید چگونه می تواند بنی امیه را رسوا کند بدون اینکه جلوی او را بگیرند و مانع کارش شوند
اگر به مسجد می رفت جلوی او را می گرفتند گفت من چهار پسر از دست دادهام در خانه ام مجلس عزا می گیرم مجلس می گرفت زینب برای عرض تسلیت به خانه اش می آمد و وقایع کربلا را برای مردم نقل می کرد.
اما به نظرش این کافی نبود اینطور خیلی ها صدای او را نمی شنیدند بعضیها به خانه او نمیآمدند و خبرها را نمیشنیدند تصمیم گرفت به بقیع برود چهار صورت قبر درست می کرد و چنان سوزناک نوحه سرایی می کرد که دوست و دشمن اشک می ریختند.
✍ معصومه حیدریانمنش
_____
📬 برای شرکت در مسابقه «یادداشتنویسی و پادکست محرم» بسیج رسانه قم، آثار خود را به @seyed_dost ارسال کنید.
بسیج رسانه قم
@brqom_ir
🍀 عـلامه امـینى (ره) فـرمودند:
شـب و روز عاشورا براى سلامتی
امام زمان عج صــدقه دهید
چون قلبِ حــضرت اندوهناک جَدِّ
غریب شان، حضـــرت سیدالشهداء
اســـت.
بسیج رسانه قم
@brqom_ir
صدقه شب عاشورا یادت نره
6063731067582115انگشت خود را روی شماره کارت بزنید کپی می شود