eitaa logo
💥 قرارگاه بصیرتی شهید مهدی کوچک زاده
1.5هزار دنبال‌کننده
56.4هزار عکس
37.7هزار ویدیو
228 فایل
از ۹ آذر ۱۳۹۴ در فضای مجازی هستیم.. #ایتا #سروش_پلاس #هورسا #تلگرام #اینستاگرام #روبیکا جهت تبادل بین کانال ها و تبلیغات : @Yacin14 کانال دوم ما در #ایتا ( قرارگاه ورزشی ) @Vshmk33 کانال سوم ما در #ایتا ( قرارگاه جوانه ها ) @Jshmk33
مشاهده در ایتا
دانلود
سلطان محمود غزنوی دستور داد هرکس جمله حکیمانه ای بگوید به او صد سکه طلا بدهند. روزی که از کنار مزرعه ای میگذشت پیرمردی را دید که در حال کاشتن نهال زیتونی است سلطان جلورفت و از پیرمرد پرسید نهال زیتون بیست سال طول میکشد تا ثمر بدهد تو با این سن و سال به چه امیدی این نهال را میکاری؟ پیرمرد لبخندی زد و گفت : دیگران کاشتند و ما خوردیم ما میکاریم تا دیگران بخورند! سلطان ازجواب پیرمرد خوشش آمد و گفت: واقعأ جواب حکیمانه ای بود و دستور داد به او صدسکه طلا بدهند. پیرمرد خندید شاه گفت چرا میخندی؟ پیرمرد گفت زیتون بعد از بیست سال ثمر میدهد اما زیتون من الان ثمر داد! سلطان باز هم از سخن پیرمرد خوشش آمد و دستور داد به او صدسکه دیگر بدهند. پیرمرد باز هم خندید سلطان گفت : این بار چرا میخندی؟ پیرمرد گفت زیتون سالی یکبار ثمر میدهد اما زیتون من امروز دوبار ثمر داد!! سلطان دستور داد صدسکه دیگر به او بدهند. 🌼@bshmk33
فردریک و اعلامیه فردریک کبیر، که از سال ۱۷۴۰ تا ۱۷۸۶ بر کشور آلمان حکومت می‌کرد معتقد به آزادی اندیشه بود و رشد فکری مردم را در گرو آن می‌دانست. مشهور است كه او یک روز سوار بر اسب با همراهانش از یکی از خیابان‌های برلین می‌گذشت، گروهی از مخالفان اعلامیه تند و تیزی علیه او بر دیوار چسبانده بودند. فردریک آن را به دقت خواند و گفت: “بی انصافها چقدر اعلامیه را بالا چسبانده‌اند ما که سوار اسب هستیم آن را به راحتی خواندیم ولی افراد پیاده برای خواندنش به زحمت می‌افتند. آن را بکنید و پایین‌تر بچسبانید تا راحت تر خوانده شود”. یکی از همراهان با حیرت گفت: «اما این اعلامیه بر ضد شما و اساس امپراتوری است». فردریک با خنده پاسخ داد: “اگر حکومت ما واقعاً به مردم ظلم کرده و آنقدر بی‌ثبات است که با یک اعلامیه چند خطی ساقط شود همان بهتر که زودتر برود و حکومت بهتری جای آن را بگیرد، اما اگر حکومت ما بر اساس قانون و نیک خواهی و عدالت اجتماعی و آزادی بیان و قلم است مسلم بدانید آنقدر ثبات و استحکام دارد که با یک اعلامیه از پا نیفتد..." 🌼@bshmk33
در خاطرات تاج الملوک(همسر رضاشاه) آمده است که: « موقعی که ما به ملاقات هیتلر رفتیم آقای محتشم السلطنه اسفندیاری هم حضور داشت. هیتلر با من و اشرف و شمس دست داد و از من حال و احوال رضا را پرسید. از طرف سفارت ایران یک مرد جوان به عنوان دیلماج حضورداشت که مطالب هیتلر را برای ما و حرف‌های ما را برای هیتلر ترجمه می‌کرد. ما برای هیتلر چند هدیه برده بودیم که عبارت بود از دو قطعه قالی نفیس ایرانی و مقداری پسته رفسنجان. حاج محتشم السطنه اسفندیاری قالی‌ها را در جلوی پای هیتلر بازکرد و شروع به توضیح کرد. هیتلر خیلی از نقش قالی‌ها و بافت و رنگ آنها خوشش آمد. روی یک قالی که درتبریز بافته شده بود عکس خود هیتلر بود. روی قالی دیگر هم علامت آلمان را که عبارت از صلیب شکسته بود نقش کرده بودند. از مطالب هیتلر دستگیرمان شد که باورش نمی شود این تصاویر ظریف را با دست بافته باشند. هیتلر هم متقابلا سه قطعه عکس خود را امضاء کرد و به من و دخترانم داد. دیلماج سفارت گفت: «آقای هیتلرمی گویند متاسفانه پیشوای آلمان مثل شاه ایران ثروتمند نیست و نمی تواند متقابلا هدیه گرانقیمت به ما بدهد و از این بابت معذرت می‌خواهند!» کتاب خاطرات ملکه پهلوی، موسسه انتشارات به آفرین، 1380 🌼@bshmk33
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌻گل آفتاب گردان رو به نور می چرخد و آدمی رو به خدا . ما همه‌ آفتابگردانیم.اگر آفتابگردان‌ به‌ خاک‌ خیره‌ شود و به‌ تیرگی،دیگر آفتابگردان‌ نیست. آفتابگردان‌ کاشف‌ معدن‌ صبح‌ است‌ و با سیاهی‌ نسبت‌ ندارد.🌻 اینها را گل‌ آفتابگردان‌ به‌ من‌ گفت‌ و من‌ تماشایش‌ می‌کردم‌ که‌ خورشید کوچکی‌ بود در زمین‌ و هر گلبرگش‌ شعله‌ای‌ بود و دایره‌ای‌ داغ‌ در دلش‌ می‌سوخت. آفتابگردان‌ به‌ من‌ گفت: وقتی‌ دهقان‌ بذر آفتابگردان‌ را می‌کارد، مطمئن‌ است‌ که‌ او خورشید را پیدا خواهد کرد. آفتابگردان‌ هیچ‌ وقت‌ چیزی‌ را با خورشید اشتباه‌ نمی‌گیرد؛ اما انسان‌ همه‌ چیز را با خدا اشتباه‌ می‌گیرد. آفتابگردان‌ راهش‌ را بلد است‌ و کارش‌ را می‌داند. او جز دوست‌ داشتن‌ آفتاب‌ و فهمیدن‌ خورشید، کاری‌ ندارد. او همه‌ زندگی‌اش‌ را وقف‌ نور می‌کند، در نور به‌ دنیا می‌آید و در نور می‌میرد. نور می‌خورد و نور می‌زاید. دلخوشی‌ آفتابگردان‌ تنها آفتاب‌ است. آفتابگردان‌ با آفتاب‌ آمیخته‌ است‌ و انسان‌ با خدا بدون‌ آفتاب، آفتابگردان‌ می‌میرد؛ بدون‌ خدا، انسان. آفتابگردان‌ گفت: روزی‌ که‌ آفتابگردان‌ به‌ آفتاب‌ بپیوندد، دیگر آفتابگردانی‌ نخواهد ماند و روزی‌ که‌ تو به‌ خدا برسی، دیگر «تویی» نمی‌ماند. و گفت‌ من‌ فاصله‌هایم‌ را با نور پر می‌کنم، تو فاصله‌ها را چگونه‌ پُر می‌کنی؟ آفتابگردان‌ این‌ را گفت‌ و خاموش‌ شد. گفت‌وگوی‌ من‌ و آفتابگردان‌ ناتمام‌ ماند. زیرا که‌ او در آفتاب‌ غرق‌ شده‌ بود. جلو رفتم‌ بوییدمش، بوی‌ خورشید می‌داد. تب‌ داشت‌ و عاشق‌ بود. خداحافظی‌ کردم، داشتم‌ می‌رفتم‌ که‌ نسیمی‌ رد شد و گفت: نام‌ آفتابگردان‌ همه‌ را به‌ یاد آفتاب‌ می‌اندازد، نام‌ انسان‌ آیا کسی‌ را به‌ یاد خدا خواهد انداخت؟ آن‌ وقت‌ بود که‌ شرمنده‌ از خدا رو به‌ آفتاب‌ گریست 🌼@bshmk33
هر "پرهیزکاری" گذشته ای دارد وهر "گناه کاری" آینده ای! پس قضاوت نکن. میدانم اگر: قضاوت نادرستی در مورد کسی بکنم، دنیا تمام تلاشش را میکند تا مرا در شرایط او قرار دهد... تا به من ثابت کند. در تاریکی همه ی ما شبیه یکدیگریم. محتاط باشیم، در "سرزنش " و"قضاوت کردن" دیگران وقتی؛ نه از " دیروز او" خبر داریم، نه از "فردای خودمان" 🌼@bshmk33
یکی، در پیش بزرگی از فقر خود شکایت می کرد و سخت می نالید گفت: خواهی که ده هزار درهم داشته باشی و چشم نداشته باشی؟ گفت: البته که نه، دو چشم خود را با همه دنیا عوض نمی کنم. گفت: عقلت را با ده هزار درهم، معاوضه می کنی؟ گفت: نه گفت: گوش ودست و پای خود را چطور؟ گفت: هرگز گفت: پس هم اکنون خداوند، صدها هزار درهم در دامان تو گذاشته است باز شکایت داری و گله می کنی؟! بلکه تو حاضر نخواهی بود که حال خویش را با حال بسیاری از مردمان عوض کنی و خود را خوش تر و خوش بخت تر از بسیاری از انسان های اطراف خود می بینی پس آنچه تو را داده اند، بسی بیش تر از آن است که دیگران را داده اند و تو هنوز شکر این همه را به جای نیاورده، خواهان نعمت بیش تری هستی؟! 🌼@bshmk33
🔴بـاز هــم بـپـرس! زنى به خدمت حضرت زهرا (س) رسيد و عرض كرد: مادر پير و ناتوانى دارم كه در نماز بسيار اشتباه مى‏كند. مرا فرستاده تا از شما بپرسم كه چگونه نماز بخواند. آن حضرت فرمود: «هر چه میخواهى بپرس». آن زن سؤالات خود را مطرح كرد تا به ده سؤال رسيد و حضرت زهرا (س) با روى گشاده جواب میداد. آن زن از زيادى پرسش‏ها شرمنده شد و گفت: شما را بيش از اين زحمت نمى‏دهم. حضرت فاطمه عليهاالسلام فرمود: «باز هم بپرس». سپس حضرت براى تقويت روحيه آن زن چنين فرمود: «اگر به كسى كارى را واگذار كنند مثلاً از او بخواهند كه بار سنگينى را به ارتفاع بلندى حمل كند و در برابر اين كار صد هزار دينار به او جايزه بدهند، آيا او با توجه به آن پاداش، احساس خستگى مى ‏كند؟» زن جواب داد: نه. حضرت فرمود: «من در مقابل هر پرسشى كه جواب مى ‏گويم، از خدا پاداشى به مراتب بيشتر دريافت مى‏كنم و هرگز ملول و خسته نمى‏شوم. از رسول خدا صلى‏ الله ‏عليه‏ و‏آله‏ وسلم شنيدم كه روز قيامت دانشمندان اسلام در برابر خدا حاضر مى ‏شوند و به اندازه علم و تلاش و كوششى كه در راه آموزش و هدايت مردم داشته‏اند، از خداى خود پاداش مى‏ گيرند». 📚منابع: محجة البيضاء ج1، ص30 بحار الانوار ج2، ص3 🌼@bshmk33
فکر می‌کنی فقط شخصیت‌های مهم دارن؟ حـــتما همینطوره! تو هــم اینقدر برای خــدا مهمی که برات بادیگارد گذاشته البته‌بادیگارد نه، محافــظ! 📒برگرفته از آیه ۱۰ سوره الانفطار 🌼@bshmk33
لازم نیست سر در بیاورید که خدا چطور می‌خواهد مشکلاتِ شما را حل کند. این مسئولیتِ اوست. کارِ شما نیست. کارِ شما این است که به او اعتماد داشته باشید. آن موقعیت را به خدا بسپارید و به او اعتماد کنید. خدای ما، خدای مافوقِ طبیعیست. او محدود به قوانینِ طبیعت نیست. در زندگی دفعتاً متوجه می‌شویم که خداوند کارهایی در زندگی‌مان کرده که خود به تنهایی حتی در رویا هم قادر به انجامش نبوده‌ایم. 🌼@bshmk33
✍️آیت‌الله مجتهدی تهرانی (ره) حدیث داریم اجابت دعا در لقمه حلال است، لقمه حلال بخور، یواش هم بگویی الهی العفو، خدا قبول می‌کند 🌼@bshmk33
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا