🐱 آقای مازیار محبت کردن میآموزد!
▫️ مازیار لرستانی در صفحه مجازی خود فیلمی از غذادادن به گربهی خیابانی گذاشته و زیرش نوشته: «قبل از آنکه خود را مذهبی یا معنوی بنامید محبت را بیاموزید»
▪️تذکر شما تذکر بدی نبود
اما
بهتر است
▫️ «قبل از آنکه نظری درباره مذهب و معنویت بدهید، حق حیوان بر انسان را در سیره نبوی و اهل بیت تشیع مطالعه و از ایشان بیاموزید!»
📝مهدیار
💥قرارگاه بصیرتی شهید مهدی کوچک زاده
➯@Bshmk33
8.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴غربپرستها همیشه به دنبال هویت زدایی از کشورهای مسلمان بودهاند
🔹اگر مردم کشور ما انقلاب نمیکردند و انقلاب اسلامی به پیروزی نمیرسید، ما هم مثل مردم ترکیه بخشی از هویت، تاریخ و فرهنگ خود را از دست میدادیم و افسوس آن را میخوردیم.
پهلوی آنگونه که دربهای کشور را برای استحاله رفتن در فرهنگ غربی گشوده بود، امروز دیگر چیزی از آن برای نسل ما باقی نمیماند.
وقتی صحبتهای سراسر درد این بانوی ترکیهای را میشنویم، دوباره به نقش عمیق انقلاب پدران و مادرانمان پی میبریم که چگونه از دین، تاریخ و هویت ما پاسداری کردند. و مانع از نابودی دستاوردهای فرهنگی کشور در سایه ورود اسلام شدهاند.
✍عالیه سادات
💥قرارگاه بصیرتی شهید مهدی کوچک زاده
➯@Bshmk33
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅#پندانه
✍️ دستت در دست خداست
🔹ﮔﺎﻫﯽ ﺧﺪﺍ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ، ﺩﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺶ ﺭﺍ میگیرد.
🔸گاهی ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﺗﻮ، ﮔﺮﻩ ﮐﺎﺭ ﺑﻨﺪﻩﺍﯼ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ میکند.
🔹گاهی ﺑﺎ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﺗﻮ، ﮔﺮﺳﻨﻪﺍﯼ ﺭﺍ ﺳﯿﺮ میکند ﻭ ﻋﺮﯾﺎﻧﯽ ﺭﺍ میپوﺷﺎﻧﺪ.
🔸گاهی ﺑﺎ ﻗﺪﻡ ﺗﻮ، ﻣﺸﮑﻠﯽ ﺭﺍ ﺣﻞ میکند.
💢 پس ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺳﺘﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﺎﺭﯼ میگیری، ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺧﺪﺍﺳﺖ.
➯@Bshmk33
دوستداشت.اربااربابشه❤️
⚘️حاج احمد هیکل درشتی داشت. بچه ها سر به سرش می گذاشتند. با این هیکل درشت چطور می خواهی توی قبرهای کوچک گلزار شهدا جا شوی؟!
می خندید و می گفت: همین قبرها هم برای من زیاد است. آرزویش این بود که اربا اربا شود.
فرستاده بود دنبالم. رفتم سنگر فرماندهی.
گفت: می خواهم شعر “کبوتر بام حسین (ع)” را برایم بخوانی.
گفتم: قصد دارم دیگر این شعر را برای کسی نخوانم. برای هر کسی که خواندم شهید شده.
گفت: حالا که این جوری است حتما باید بخوانی.
دلم می خواد کبوتر بام حسین بشم من/فدای صحن و حرم و نام حسین بشم من
دلم می خواد زخون پیکرم وضو بگیرم/مدال افتخار نوکری از او بگیرم
وسط خواندن حال و هوای دیگری داشت و صدای گریه هایش سنگر را پر کرده بود.
دلم می خواد چو لاله ای نشکفته پرپر بشم/ شهد شهادت بنوشم مهمون اکبر بشم
وقتی در ابتدای عملیات کربلای پنج، در پشت خاکریز در حال ساخت، مستقر شده بود، گلوله توپی خاکریز را مورد هدف قرار داد. ترکش های گلوله بالای سینه و پاهایش را برده بود. شده بود یک تکه گوشت له شده. همان که می خواست؛ اربا اربا.
#شهید_احمد_کریمی...🌷🕊
➯@Bshmk33