❓ *یک نفر بود می گفت #اربعین قیامت است، ازدحام است، نمی شود زیارت بکنی...*
🤔 و من با خود فکر میکردم کسانی که قیامت به سمت حسین (ع) میروند، بی گمان اهل بهشتند.
اگر قیامت هم به ما اجازه بدهند به سمت حسین (ع) حرکت کنیم، بهشت را حسینیه می کنیم 🚩
🙏کاش قیامت مان اربعین باشد و اربعین مان قیامت !
❓ *یک نفر بود می گفت اربعین را به یک پیاده روی زنانه تبدیل نکنید، شکوه اربعین به یک حرکت مردانه است*
🤔و من با خود فکر میکردم حرکت اربعین بدست زنانی جاری شد که مردانه حرکت کردند و مردانه، شکوه حسین را در دل #اربعین برافراشتند !
🌹اربعین حرکت انسان به سمت انسان است فارغ از جنسیت و سن و رنگ و...🌹
❓ *یک نفر بود می گفت اربعین همین جاست، اربعین در خانه های فقراست! بروید آنجا موکب بزنید*
🤔 و من با خود فکر میکردم فقرا خانه هایشان را به عشق حسین رها می کنند و می روند #کربلا تا پرچم اربعین را به پا کنند 🏴؛ چگونه اربعین درخانه های فقراست؟
❓ *یک نفر می گفت اسرای کربلا با اسب به کربلا بازگشتند پیاده نروید ، عصر تکنولوژی ست!*
🤔و من با خود فکر میکردم یا از کربلا پیاده میروی تا حسین (ع) را در کوفه و شام زنده کنی؛ یا باید پیاده به کربلا برگردی تا حسین (ع) را درقلبت زنده کنی ،
با این پیاده رفتن هاست که گستره حسین (ع) قدم قدم، عالم را فرامی گیرد.
برای ما که سوار دنیا شده ایم و از حسین (ع) فاصله گرفته ایم لازم است تا پیاده شویم و قدم به قدم به اصل خویش باز گردیم
💝 عشق حسین، قلب ها را آرام فتح میکند💖
❓ *یک نفر می گفت عراق یک روز دشمن ما بود، نروید!! خون شهیدان پایمال نشود!*
🤔و من با خود فکر میکنم خون کدام شهید پایمال میشود؟! همان که پشت لباسش می نوشت:« اللهم ارزقنا کربلا»؟!
ما در این خاک، یک عزیز دردانه گذاشته ایم و به عشق او پا و دست و سر می دهیم و می رویم تا جگر گوشه مان را ببینیم😭
❓ *یک نفر بود می گفت عراق ؛ یک کشور ضعیف است و این هزینه ها برای یک کشور جنگ زده روا نیست...*
🤔من با خود فکر میکنم چه کسی این کشور جنگ زده را مجبور می کند، هزینه کند ؟
عراق از #اربعین قدرت می گیرد؛
عراق با نیروی حسین است که هرسال قوی تر می درخشد !
عراقی ها فهمیده اند حسین (ع) یک قدمشان را هزار قدم جبران می کند .
#امام_حسین (ع) زیر دِین هیچ کس نمی ماند!!🌹
❓ *یک نفر می گفت پیاده روی اربعین را حکومتی ها ساختند...*
🤔 و من با خود فکر میکنم زینب(س) به کدام حکومت متصل بود که از شام تا کربلا را سواره و پیاده آمد ؟!
جابر بن عبدالله انصاری اهل کدام حکومت بود که پیرمرد را مجبور کرده بود سواره و پیاده به سمت حسین بشتابد؟!
علمای بزرگ شیعه، (مردانی که اسمشان کافیست برای استناد)، وابسته به کدام حکومت بودند که راه می افتادند پیاده، شبانه، از نخلستان ها و... پنهانی خود را به حسین (ع) می رساندند؟!
❗️راست می گویند !!
#اربعین ؛ یک حرکت حکومتی است و آنهم حکومت حسین (ع) است ❗️
که زن و مرد و پیر و جوان را از سرتاسر دنیا جمع می کند و به کربلا می رساند!!
*خیلی ها خیلی چیزها می گویند ...*
*بگذار بگویند!! اینها یا نمک گیر نشده اند یا اهل نمک خوردن و نمک دان شکستن هستند ...*⚠️
🌹 *تا مقصدتان اباعبدالله است در راهتان شک نکنید* 🌹
🆔 @afzayeshetelaat
➯@Bshmk33
✍️ رمان #سپر_سرخ
#قسمت_سوم
▫️پس از صرف شام، ما در قسمت زنانه موکب، تکیه به دیوار خستگی این روز طولانی را در میکردیم و صدای صحبت مردها از آن طرف شنیده میشد که نورالهدی با دقت گوش کشید و زیرکانه حدس زد: «صدا ابومهدی میاد!»
ظاهراً حاج قاسم و ابومهدی هم امشب مهمان همین موکب بودند و شنیدم جوانی ایرانی به سختی عربی صحبت میکند و ظاهراً خطابش به ابومهدی بود: «حاجی یکی از تهران زنگ زده میگه شنیدیم حشدالشعبی با تانکهاشون تا خوزستان اومدن و شادگان رو هم گرفتن!»
▪️همهمه آرام خنده در سمت مردان پیچید و لحن نرم ابومهدی در گوشم نشست: «بگو اگه جز لودر و بیل مکانیکی چیزی همراه ما دیدن، غنیمت بگیرن، آهنش رو بفروشن خرج سیل زدهها بکنن!»
از نمک نشسته در لحن شیرین ابومهدی، صدای خنده مردها بلند شد و من با دلخوری پرسیدم: «یعنی چی؟»
▫️نورالهدی میان خنده نفسی گرفت و با صدایی آهسته پاسخ داد:«از وقتی حشدالشعبی برا کمک اومده خوزستان، بعضیا شایعه کردن که ما اومدیم اینجا سرکوب ایرانیها!»
اما حکایت به همینجا ختم نمیشد که کمکم رنگ خنده از صورتش رفت، دردی در نگاهش پیدا شد و انگار قلب صدایش شکست:«حتی ابوزینب عصری میگفت بعضیا توئیت زدن که چرا عراقیهایی که جوونای ما رو کشتن باید بیان کمک سیلزدههامون!»
▪️از سنگینی حرفهایی که از زبان نورالهدی میشنیدم خستگی امروز مثل آواری روی دلم خراب شد و لحن نورالهدی غرق غم بود:«آخه مگه شهدای ایرانی تو جنگ رو ما کشتیم؟ما شیعههای عراق که خودمون بیشترین ظلم رو از صدام دیدیدم!حتی تو جنگ ایران و عراق، صدام جوونای ما رو به جرم حمایت از ایران اعدام میکرد!»
و دیگر فرصت نشد بیشتر شرح این شایعه را بدهد که دوباره طنین کلام ابومهدی در فضا پیچید:«زمان داعش ملت ایران خالصانه و بیتوقع به ملت عراق کمک کردن! الانم که تو کشور شما سیل اومده ما احساس وظیفه کردیم برا جبران قسمت کوچیکی از محبتهاتون بیایم کمک.»
▫️صدای تشکر میزبانان ایرانی میان صحبتهای ابومهدی شنیده میشد و او همچنان با مهربانی و آرامش میگفت:«البته ما فقط وسایل مهندسی اوردیم برا کمک به جلوگیری از پیشرفت سیل. گروههای بهداری هم اوردیم برا اینکه مریضیهای بومی ما با منطقه شما یجوره! از طرفی پزشک و پرستار ما عربزبانه و راحتتر با مردم عربزبان شادگان و سوسنگرد ارتباط برقرار میکنه!»
تلخی طعنههای فضای مجازی با شیرینی کلام ابومهدی کمتر میشد و دلم میخواست باز هم بگوید که لحن محجوب حاج قاسم به دلم نشست:«ما با اینهمه نیرو درست نیس مزاحم صاحبخونه باشیم، پس عزیزان حرکت!»
▪️شاید دل دریایی او هم از تیرهایی که به سمت رفقای عراقیاش هدف گرفته بودند، شکسته و میخواست با ابومهدی خلوت کند که به نیت بازدید از مناطق سیل زده از موکب خارج شدند و من تا صبح از غصه قصه غریبانهای که شنیده بودم، خوابم نبرد.
پس از نماز صبح دوباره در چادر درمانی مستقر شدیم و دست خودم نبود که با معاینه هر بیمار ایرانی، کاسه دلم از غم تَرک میخورد و تلاش میکردم با خوشزبانی و مهربانی، لکه گناه نکرده را از دامنم بشویم مبادا گمان کنند به نیت شومی به ایران آمدهایم.
▫️هرچه آفتاب بلندتر میشد، هوای زیر چادر بیشتر میگرفت و باز کارمان راحتتر از مردانی بود که به جنگ هجوم آب رفته و با کیسههای شن و گِل و لودر تلاش میکردند مانع پیشروی آب شوند.
نورالهدی مرتب به دیدن ابوزینب میرفت و هربار با شور و هیجان خبر میآورد که جوانان حشدالشعبی در کنار پاسداران ایرانی، مردانه مقابل آب ایستاده و راه سیل را سد کردهاند.
▪️نزدیک اذان ظهر شده بود،آفتاب درست در مغز چادر میخورد و نفسم را گرفته بود که صدای مردی از پشت چادر بلند شد.
نورالهدی برای وضو بیرون رفته و باید خودم پاسخ میدادم که روسریام را مرتب کردم و از چادر بیرون رفتم.
▫️مرد جوانی از نیروهای سپاه ایران کودکی دو ساله را در آغوشش گرفته و تا چشمش به من افتاد، سراسیمه خبر داد:«تب داره!مادرش مریضه نتونست بیاد.»
به نظرم از عربهای خوزستان بود که به خوبی عربی حرف میزد و دلواپس حال کودک خواهش کرد:«میتونید معاینهاش کنید؟»
▪️صورت گندمگونش زیر تیغ آفتاب خوزستان خش افتاده بود، پیشانیاش خیس عرق شده و لباس خاکیرنگش تا کمر، غرق آب وگل بود.
دست به پیشانی کودک گرفتم تا دمای بدنش را بسنجم و باید هر چه سریعتر سِرم میزدم که چادر را بالا گرفتم و گفتم:«بیاید تو!»
▫️پشت سرم وارد چادر شد، کودک را روی تخت قرار داد و مقابلم کمر راست کرد که مستقیم نگاهش کردم و پرسیدم:«آب آلوده خورده؟»و پیش از آنکه پاسخم را بدهد،حسی در نگاهم شکست.
بیاراده محو چشمانش شده بودم و او پریشانی چشمانم را نمیدید که فکری کرد و مردد پاسخ داد:«نمیدونم، الان از جلو چادرشون رد میشدم،مادرش گفت بیارمش اینجا.»...
#ادامه_دارد
➯@Bshmk33
Reza Sadeghi - Kalaafe (128).mp3
4.29M
🎧 رضا صادقی
🔥 کلافه....!!؟
➯@Bshmk33
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌀فراز شاهکار و زیبا
❇️قاری: استاد محمد اللیثی
❇️سوره: مریم ۱۴تا۱۸
❇️مدت فراز: ۲دقیقه
➯@Bshmk33
CQACAgQAAx0CRuVpqwACRstjOmmCuQoQ3fhUYBkrUyvWhr8BFwACQggAArDrCVJeRah60Us_eSoE.mp3
2.16M
📻تلاوت جاویدان
✅قاری: استاد حمدی محمود زامل
✅سوره: فتح آیات۱تا۵
✅مدت تلاوت: ۸دقیقه
✅نوع تلاوت: مجلسی
✅مکان اجرا: مسجد امام حسین، قاهره
📣تلاوتی کوتاه مدت اما جذاب و شنیدنی
➯@Bshmk33
CQACAgQAAx0CRuVpqwACRtJjOmmCrvQ0RKbAJ5W8blBntBlpvwAClQcAAjxOuVFm_ng3PhjsCCoE.MP3
16.16M
📻تلاوت جاویدان
✅قاری: سید متولی عبدالعال
✅سوره: زمر۶۱تا۷۰، بلد۱تا۱۸
✅مدت تلاوت: ۲۲دقیقه
✅نوع تلاوت: مجلسی
📣تلاوتی بسیار زیبا و شنیدنی
➯@Bshmk33
#دعای_سلامتی_امام_زمان_عج🌼
بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
*۞اَللّهُمَّ۞*
*۞کُنْ لِوَلِیِّکَ۞*
*۞الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ۞*
*۞صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلی آبائِهِ۞*
*۞فی هذِهِ السّاعَه وَفی کُلِّ ساعة۞*
*۞وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً۞*
*۞وَعَیْناً حَتّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ۞*
*۞طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها۞*
*۞طَویلا۞*
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج🌤
# قرار روزانه
➯@Bshmk33
دعایعهد۩حجتبهرالعلومی.mp3
4.15M
📜 دعای عهد امام زمان (عج)
🎙 با نوای سید حجت بحرالعلومی
✳️تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد...
#اللهم_عجلـــ_لولیڪ_الفرجـ 🤲🌹
#نذرگل_نرجس_صلوات 🌺
➯@Bshmk33
🔶 با امام زمانت چه کردی؟
⭕️ سوال از حجت خدا در قبر...
🔸 ابوبکر حضرمی گوید: خدمت امام باقر علیهالسلام عرض کردم: خداوند امر شما را اصلاح کند، در قبر از چه کسانی سؤال میشود؟ فرمود: سؤال نمیشود مگر از کسانی که ایمان محض داشته و یا کافر محض بودند. عرض کردم: پس وضع دیگران چگونه است؟ فرمود: به خدا قسم به حال خود واگذار میشوند و به آنان توجهی نمیشود.گفتم: از چه چیز دیگری پرسش میشوند؟ فرمودند: از حجت خدا که در میان آنهاست. پس به مؤمن گفته میشود: دربارهٔ آن شخص (امام زمانت) چه میگویی؟ مؤمن میگوید: او امام من است. پس به او گفته میشود: بخواب، خدا خواب را بر تو گوارا گرداند، و دری از بهشت به روی او باز میشود و پیوسته تا قیامت نسیمی از آن بر او ارزانی داشته میشود. و به كافر گفته مىشود: چه مىگويى دربارۀ فلانى پسر فلانى؟مىگويد: دربارۀ او چيزهايى شنيدهام، اما نمىدانم كه او كيست؟به او گفته مىشود: و هرگز نخواهى دانست. سپس درى از دوزخ برايش گشوده مىشود كه همواره تا روز قيامت از گرمى آتش به او ارمغان مىدهد.
📗بحارالأنوار، ج ۶، ص۲۶۲
📗إثبات الهداة، ج ۱، ص۱۱۹
📗 الکافی، ج۳، ص۲۳۷
#امام_زمان
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
➯@Bshmk33
#یاصاحب_الزمان❤️
گفتم به مهدی بر من عاشق نظر کن
گفتا تو هم از معصیت صرف نظر کن
گفتم به نام نامیت هر دم بنازم
گفتا که از اعمال نیکت سرفرازم
گفتم که دیدار تو باشد آرزویم
گفتا که در کوی عمل کن جستجویم
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
➯@Bshmk33