eitaa logo
💥 قرارگاه بصیرتی شهید مهدی کوچک زاده
833 دنبال‌کننده
52.8هزار عکس
34.6هزار ویدیو
213 فایل
از ۹ آذر ۱۳۹۴ در فضای مجازی هستیم.. #ایتا #سروش_پلاس #هورسا #تلگرام #اینستاگرام #روبیکا جهت تبادل بین کانال ها : @Yacin7 کانال دوم ما در #ایتا ( قرارگاه ورزشی ) @Vshmk33 کانال سوم ما در #ایتا ( قرارگاه جوانه ها ) @Jshmk33
مشاهده در ایتا
دانلود
اسماعیل دانش پژوه از کارکنان باسابقه این سازمان با 25 سال سابقه فعالیت در بهشت زهرا خاطره ای عجیب نقل می کند. او می گوید: اطلاع دادند در یک آرامگاه خانوادگی پسری جنازه پدرش را از قبر خارج کرده است. به سرعت به محل رفته و متوجه شدیم مرده ای که هنوز چهل روز از فوتش نگذشته بود، توسط پسرش به بیرون قبر منتقل شده و می خواسته او را دوباره دفن کند. وقتی از آن پسر علت این کار را پرسیدیم گفت خواب دیده پدرش زنده است و می خواسته با این کار مطمئن شود. البته دروغ می گفت چون ماموران انتظامات پس از انجام تحقیقات منوجه شدند این پیرمرد مریض بوده و همه اقوامش بجز این پسر خارج از کشور بوده اند. برای همین وقتی او می میرد پسرش برای تغییر اسناد مالکیت اموال آمده تا انگشت سبابه پدرش را که هنوز آثار خطوط روی پوستش تغییر نکرده بود، با استامپ روی اسناد واگذاری بزند. ما این پسر را به مقامات قضایی تحویل دادیم اما همیشه به این فکر می کنم که چطور یک انسان می تواند با پدرش چنین کاری کند. 🌼@bshmk33
حکایت احمد بیچاره کاروانی در نزدیک نیشابور در کاروان سرایی شبی را ساکن شدند.در آن کاروان جوانی به نام احمد بود که بسیار ساده و خوش قلب بود. که به خاطر سادگی اش به او احمد بیچاره می گفتند. شبی در کاروان جنجال شد و هر کس سویی دوید تا اموال خود در جایی پنهان کند که از دست راهزنانی که در حال حرکت به کاروان سرای نیشابور بودند، در امان باشند. احمد بیچاره، 40 سکه با ارزش طلای اشرفی در جیب شلوار خود داشت. دوستش به او گفت: احمد، برو و این طلاها را در بیرون کاروانسرا خاک کن . احمد گفت: اگر خدا بخواهد یقین کن کسی نمی تواند بدزدد و من در عمرم دروغ نگفته ام . راهزنان رسیدند و تاراج شروع شد. دوست احمد گفت: برو در گوشه ای در کاروان سرا نزد شتران بخواب. چون دارایی تو در جیب توست و اگر خواب باشی کسی بیدارت نمی کند . احمد گفت: من چنین نمی کنم. اهل کاروان چون طلاها را پنهان کرده بودند، راهزنان چیزی از طلا ها نیافتند . احمد ، نزد راهزنان رفته و گفت: 40 طلای اشرفی در جیب دارم بیایید و از من بگیرید... هر راهزنی که این جمله را می شنید بر این جمله می خندیدو می گفت دیوانه است و کسی سمت او نمی رفت ... راهزنان لباس های تمام اهل کاروان را گشتند و طلاهای شان را دزدیدند. به جز احمد بی چاره. 🌼@bshmk33
▪️سخنگوی وزارت خارجه گفته «امضای ظریف معتبرتر از امضای دولت آمریکاس!»،به این معنا که اونا وفادار نبودن و ما هستیم! یاد اون لطیفه افتادم: طرف وایساده بود تو صف نونوایی، شاگرد نونوا گفت نون تموم شده و جمعیت متفرق شدن. این دوست عزیز داد میزد: «نون تموم شده، صفو براچی بهم میزنید؟!😬» 💬 حجت الله عبدالملکی 🌼@bshmk33
‏▪️کرونا که پیدا شد، BBC انگلیس، هرزگی را از سر گرفت و مدعی شد همه دنیا از ترس شیوع ویروس، راهها را به روی ایران می بندند. ده ماه بعد، همه دنیا درها را به روی انگلیسی ها بسته اند تا کرونای انگلیسی نگیرند! وقتی نخست وزیر موقشنگ شان مدعی ‎ ای می شد، فکر اینجا را نکرده بود. 💬 محمد ایمانی 🌼@bshmk33
⭕️ مگو پیمان و عهدم استوار است/ که در پیمان شکستن استواری ای صاحب فال! تو یکی از عهد شکنی حرف نزن! تو خودت استاد وعده های صد روز و رونق اقتصادی و لغو بالمره تحریمهایی! رنگ سنگ پا رو هم از رو بردی بازم میخوای به اوسکلا اعتماد کنی! ای خاک تورنتو و حومه توی ملاجت! 🔺 اعظم محمدی🔺 🌼@bshmk33