eitaa logo
💥 قرارگاه بصیرتی شهید مهدی کوچک زاده
1.8هزار دنبال‌کننده
52.1هزار عکس
34هزار ویدیو
212 فایل
از ۹ آذر ۱۳۹۴ در فضای مجازی هستیم.. #ایتا #سروش_پلاس #هورسا #تلگرام #اینستاگرام #روبیکا جهت تبادل بین کانال ها : @Yacin7 کانال دوم ما در #ایتا ( قرارگاه ورزشی ) @Vshmk33 کانال سوم ما در #ایتا ( قرارگاه جوانه ها ) @Jshmk33
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ صحنه ای از شگفتی های خلقت شاهکار خدا !! 📸 این ویدئو جذاب که تدوین اختصاصی این کانال هست رو بادقت کامل تماشا کنید. که باصوت گوش نواز و عرفانی استاد عبدالباسط و آفرینش خدا، متعجب و به دنیای دیگری وصل میشید ! 🔹 اونقد انتشار بدید تا بقیه هم با شگفتی هایی که اکثرمون ازش بی خبریم، آشنا شیم .. به فرموده ی قرآن : در زمین بنگرید که خدا چگونه مخلوقات رو آفرید ❗️ 🌼@bshmk33
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تلاوت زیبای استادمحمد اللیثی از سوره مبارکه فصلت بازير نویس فارسی 🌼@bshmk33
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴فرازی شاهکار از تلاوت بالا در مقام زیبای ، شیخ محمود شحات ، سوره مبارکه توبه🔴 🌼@bshmk33
تلاوت جدید الانتشار (نسخه اصلی) سوره مبارکه توبه ،مزمل همراه با اذان استاد مرحوم شیخ عبدالباسط محمد عبدالصمد سلیم داوود اجرا *مسجد شافعی ،مصر عام *1978 🌼@bshmk33
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💜 سلام امام زمانم 💜 تا تو نباشـے دستــ ما بہ جایے بنـد نیستـــ! 💫↫ دنیا برعڪس خواستـہ هامان استــ و سقـوط، بے‌حضـور تو حـتمے‌استـــ! ✨دستـــ منو بگیر اے مهـ❥ـربان! 🌼@bshmk33
. . آقآ جان؛مھدۍ : ♡ تۅ مپنداࢪ ڪھ از یاد.. تــ ـۅ را خواهم برد! من،بدون‌تـ⋆ـو بھ یڪ؛ پلڪ زدݩ ؛ خواهم مُرد^^ 💕 🌼@bshmk33
گمشده‌ام میان تاریڪے‌ها بیا و دوباره دلم را روشن‌ ڪن! 🌼@bshmk33
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 آشنایی با پیشگامان انقلاب اسلامی ( قسمت ششم ) 🌷 معلم و رئیس جمهور شهید 👇👇👇
🌷 آشنایی با پیشگامان انقلاب اسلامی ( قسمت ششم ) 🌷 معلم و رئیس جمهور شهید سال 1312 در قزوین به دنیا آمد. پدرش پیشه‌ور بود و در بازار قزوین به کسب خرازی اشتغال داشت. پدرش را در 4 سالگی از دست داده بود. برادرش که 10 سال بزرگتر از او بود بیرون از خانه کار می‌کرد. و مادرش از صبح تا شب پنبه پاک می‌کرد و فندق و گردو و بادام می‌شکست. بیش‌تر اوقات دست‌هایش به خاطر فشار زیاد ترک بر می‌داشت. محمد علی وقتی از مدرسه به خانه بر می‌گشت در کارها به مادرش کمک می‌کرد. در 13 سالگی کلاس ششم ابدایی را تمام کرد و به خاطر اینکه قزوین از لحاظ اقتصادی وضعیت خوبی نداشت راهی تهران شد. برادرش از مدتی پیش به تهران آمده بود. ابتدا در بازار آهن فروشان مشغول به کار شد و به علت سنگینی کار چندی بعد به دستفروشی روی آورد. محمدعلی بعد از دستفروشی دوباره به بازار تهران برگشت و در چند حجره به شا گردی پرداخت در جاهایی که به باورها و اعتقادش اهانت می‌شد کار نمی‌کرد. در سال 1330 نیروی هوایی جوانانی را که مدرک ششم ابتدایی داشتند با درجه‌ی گروهبانی استخدام می‌کرد. رجایی داوطلب خدمت در این نیرو شد. سه ماه از دوره‌ی آموزشی گروهبانی را گذرانده‌ بود که گروه فدائیان اسلام را شناخت و در جلسات این گروه شرکت کرد و همکاریش با اعضای این گروه مبارز آغاز شد. شعار فدائیان اسلام این بود که «همه کار و همه چیز برای خدا» و «اسلام برتر از همه چیز است و هیچ برتر از اسلام نیست». رجایی به فدائیان اسلام پیوست. در کلاس‌های شبانه‌ای که وابسته به «مرکز تعلیمات جامعه‌ی اسلامی» بود شرکت می‌کرد. رجایی پس از طی دوره‌ی آموزشی و دریافت درجه‌ی گروهبانی در کنار کار به تحصیل ادامه داد و درسال 1332 دیپلم گرفت. رجایی چون در شهریور ماه دیپلم گرفته بود نمی‌توانست در آزمون ورودی دانشگاه شرکت کند راهی بیجار شد و در دبیرستانی مشغول تدریس زبان انگلیسی شد. با تمام شدن سال تحصیلی، به تهران بازگشت و در دانشسرای عالی تربیت بدنی معلم به تحصیل پرداخت. بعد به دانشسرای عالی رفت. پس از 2 سال لیسانس ریاضی گرفت و به استخدام آموزش و پرورش درآمد. ابتدا به ملایر رفت اما با رئیس آموزش‌ و پرورش اختلاف پیدا کرد و بعد به خوانسار رفت و مشغول تدریس شد و یک سال را با موفقیت گذراند سال تحصیلی به پایان رسید و رجایی به تهران برگشت ودر دوره‌ی فوق‌لیسانس در رشته‌ی آمار مشغول به تحصیل شد و اوقات بیکاری در مدرسه‌ی کمال تدریس می‌کرد. در سال 1314 تصمیم گرفت با دختر یکی از بستگانش ازدواج کند. در آن موقع 28 ساله بود. این بود که پیشنهاد ازدواج با او را پذیرفت و بعد از 6 ماه زندگی مشترک خود را آغاز کردند. 👇👇👇
هفت ماه بعد از ازدواجشان به ماجرای دستگیری رجایی در اردیبهشت ماه 1342 اتفاق افتاد. سال 1356 از راه رسید و رجایی هم چنان در سلولهای نمناک و تاریک کمیته‌ی‌ مشترک ضد خرابکاری صبح را به شب و شب را به صبح می‌دوخت. رجایی در زندان به تبیین مفاهیم والایی چون صبر، دعا، تقوا و توبه در قرآن پرداخت و آ‌نها را در اختیار دیگران قرار داد. سرانجام در روز عید غدیر آبان ماه 1357 از زندان آزاد شد. در آن روزها موج مبارزه‌ی مردم علیه رژیم شاه به طرز بی‌سابقه‌ای گسترش یافته بود. همسر و فرزندانش با دیدن او اشک شادی ریختند. رجایی بلافاصله با تأسیس انجمن اسلامی معلمان مبارز، به مبارزه علیه رژیم پرداخت. وقتی شاه از ایران فرار کرد رجایی به عضویت «کمیته استقبال» درآمد، و در کنار دیگر مبارزان مهیای ورود امام شد. و در روز 22 بهمن پایه‌های پوسیده‌ی رژیم توسط امام خمینی(ره) فرو ریخت. پس از گذشت چند ماهی از انقلاب رجایی ابتدا به کفالت وزارت و سپس به سمت وزیر آموزش و پرورش منصوب شد. در 2 فروردین ماه 1359 با یک میلیون و دویست و نه هزار و دوازده رأی به عنوان نماینده مردم تهران به مجلس شورای اسلامی (به پیشنهاد آقای رفسنجانی) راه یافت. روز یکشنبه 19 مرداد در 32 جلسه مجلس شورای اسلامی، نامه‌ی بنی صدر بر معرفی رجایی به عنوان نخست وزیر قرائت شد و فردای آن روز مجلس با 153 رأی موافق و 24 رأی مخالف و 19 رأی ممتنع به رجایی رأی اعتماد داد. بعد از آن محمد علی رجایی با رأی مردم به ریاست جمهوری برگزیده شد و روز 11 مرداد ماه 1360 حضرت امام خمینی رأی ملت را به ایشان تنفیذ کردند. رجایی تا آخرین روز عمر خود درخانه‌ای قدیمی که به آن کلنگی می‌گویند زندگی کرد. 2 دست لباس بیشتر نداشت. ساعت 30/2 عصر روز 8 شهریور از اتاق کارش خارج شد. راننده فکر کرد که می‌خواهد به خارج از ساختمان ریاست جمهوری برود به دنبالش رفت. در ساعت 3 عصر صدای انفجار مهیبی از ساختمان نخست‌وزیری برخاست. همه نگران رجایی و باهنر بودند. همسر شهید رجایی به بیمارستان آمد و در سردخانه پیکر سوخته‌ی شهید رجایی را شناسایی کرد. با شنیدن خبر شهادت رجایی و باهنر مردم به خیابان‌ها ریختند و ایران در سوگ رئیس جمهور و نخست وزیر خود فرو رفت و مردم با سر دادن شعار «رجایی، رجایی، راهت ادامه دارد!» پیکر او و شهید باهنر را تا بهشت زهرا مشایعت کردند.  @bshmk33
🔴 هر وقت من را می‌بینید سر من فریاد بکشید که برای چه کرده‌ای؟ ✔️شما اگر می‌خواهید به من خدمت کنید، گاهگاهی یادم آورید که من همان «محمدعلی رجائی» فرزند عبدالصمد اهل قزوینم که قبلا می‌کردم و در آغاز نوجوانی قابلمه و بادیه فروش بودم و هرگاه دیدید که در من تغییراتی به وجود آمده و ممکن است خود را فراموش کرده باشم همان مشخصات را به یادم بیاورید و درکنار گوشم زمزمه نمائید که این تذکر و یادآوری برای من از خیلی چیزها ارزنده‌تر است. 🔸شما باید هر وقت من را می‌بینید، بپرسید چه می‌کنی؟ و حتی سر من فریاد بکشید؛ البته فریادی برادرانه و همچون اعضای یک خانواده، که برای چه کرده‌ای؟ 🌼@bshmk33