🌸 هر روز محبتت را به امام زمانت اظهار کن!
🔹 یکی از ویژگی های یاران و منتظران امام عصر روحی فداه این است که هر روز و شب و بلکه هر گاه فرصتی یابند به امام زمانشان اظهار محبت می کنند، با آن حضرت مناجات و درد دل می نمایند
🔹 این اظهار محبت، باعث می شود که محبتشان نسبت به حضرت بیشتر و بیشتر شود و همین دلداگی، آنها را از گناه و خطا و انحراف حفظ می کند.
💚 حضرت امام صادق سلام الله علیه فرمودند:
"إذا أحببتَ رَجلاً فأخبره بذلك فإنّه أثبت للمودّة بينكما"
🔹 وقتى كسى را دوست داشتى به او بگو که دوستت دارم؛ زيرا اظهار محبت، مهر و محبت را در ميان شما محکم تر میکند.
🔹 به همین خاطر است که در زیارت ها از جمله زیارت ارزشمند جامعه کبیره به ما یاد داده اند که مکرر به اهل بیت علیهم السلام بگوییم:
"بأبي أنتم و امّي و نفسي و أهلي و مالي..."
و در دعای ندبه بگوئیم : بِنَفْسي اَنْتَ...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸
https://Eitaa.com/bshmk33
💚امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند
و بِمَهدیِّنا تَنقَطِعُ الحُجَجُ فَهُوَ خاتِمُ الأئمَّةِ و مُنقِذُ الاُمَّةِ و مُنتَهَی النُّورِ و غامِضُ السِّرِّ
▫️با مهدی ما حجّت ها گسسته می شود .
او پایان بخش سلسله امامان ، نجات بخش امّت و اوج نور و راز نهان است ...
📚بحار الأنوار جلد ۷۴ صفحه ۲۹۸
#بحق_الزینب_اللهم_عجل_لولیک_الفرج
https://Eitaa.com/bshmk33
یامهـــدے❤️
مے شود روشنی چشم من
از راه برسد؟!
انتظار من
از امروز به آخر برسد؟!
در ڪویرے ڪہ پر از سوز و
پر از تشنگے اسٺ
مے شود شبنمے از آیہ ڪوثر برسد.
۹ روز تا عیدالله الاکبر نیمه شعبان 😍❤️
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸
https://Eitaa.com/bshmk33
🌼
🌱از دستهای خالی من تا به جمکران
لبریزِ استغاثه و الغوث و الاَمان ...
🌱یک گوشه از نگاه تو مُهر اجابت است
عجل علی ظهورِکَ یا صاحب الزَمان...
#اللهمعجللولیکالفرج 🌸
https://Eitaa.com/bshmk33
مناجات امام سجّاد علیه السلام:
بارالها!..❣
از هر لذّتی جز یاد تو، از هر آسایشی جز همدمی تو، از هر شادمانی ای جز نزدیکی به تو، و از هر کاری جز فرمانبری ات،به درگاه تو آمرزش می خواهم
https://Eitaa.com/bshmk33
#تلنگـــــر💥
خـۅشبختۍ یعنے↯
واقفبودݩ بہ اینڪہ ھرچہداریم
از رحمٺ خـ♡ـداسٺ
ھرچہنداریم از حڪمٺخـ♡ـدا
احساس خوشبختۍ یعنے همیݩ!
خوشبختێ رسیدݩ بہ خواستہھا نیسٺ
بلڪہ لذٺبردݩ ازداشتہھاست
https://Eitaa.com/bshmk33
#یا_امام_رضا_علیه_السلام❤️
علیل کوی تو از هر طبیب و درد معاف است
خیال عافیتم بود، مبتلای تو گشتم…
📍صحن انقلاب
#چهارشنبه_های_امام_رضایی ❤️
https://Eitaa.com/bshmk33
🔴عزرائیل چگونه جان میگیرد؟
✍مردی وحشت زده سمت حضرت سلیمان(ع) رفت. حضرت سليمان ديد از شدّت ترس رويش زرد و لبانش كبود گشته، سؤال كرد: ای مرد مؤمن! چرا چنين شدی؟ سبب ترس تو چيست؟ مرد گفت: عزرائيل بر من از روی كينه و غضب نظری كرده و مرا چنانكه می بينی دچار دهشت ساخته است. حضرت سليمان فرمود: حالا بگو حاجتت چيست؟ عرض كرد: يا نبیّ الله! باد در فرمان شماست؛ به او امر فرمائيد مرا از اينجا به هندوستان ببرد، شايد در آنجا از چنگ عزرائيل رهائی يابم!
حضرت سليمان به باد امر فرمود تا او را شتابان بسمت كشور هندوستان ببرد. روز ديگر كه حضرت سليمان در مجلس ملاقات نشست و عزرائيل برای ديدار آمده بود گفت: ای عزرائيل برای چه سببی در بندۀ مؤمن از روی كينه و غضب نظر كردی تا آن مرد مسكين، وحشت زده دست از خانه و لانۀ خود كشيده و به ديار غربت فراری شد؟
عزرائيل عرض كرد: من از روی غضب به او نگاه نكردم؛ او چنين گمان بدی دربارۀ من برد. داستان از اين قرار است كه حضرت ربّ ذوالجلال به من امر فرمود تا در فلان ساعت جان او را در هندوستان قبض كنم. قريب به آن ساعت او را اينجا يافتم، و در يك دنيا از تعجّب و شگفت فرو رفتم و حيران و سرگردان شدم؛ او از اين حالت حيرت من ترسيد و چنين فهميد كه من بر او نظر سوئی دارم در حاليكه چنين نبود، اضطراب از ناحيۀ خود من بود. باری با خود می گفتم اگر او صدپر داشته باشد در اين زمان كوتاه نمی تواند به هندوستان برود، من چگونه اين مأموريّت خدا را انجام دهم؟
ليكن با خود گفتم من بسراغ مأموريّت خود می روم، بر عهدۀ من چيز دگری نيست. به امر حقّ به هندوستان رفتم ناگهان آن مرد را در آنجا يافتم و جانش را قبض كردم.
📚معاد شناسی، جلد اول، علامه طهرانی.
.دفتر اوّل «مثنوي» طبع ميرخاني، ص 26
https://Eitaa.com/bshmk33
یه شب خواب بودم که تو خواب دیدم دارن در میزنن. در رو که باز کردم دیدم شهید همت با یه موتورتریل جلو درخونه واساده و میگه سوار شو بریم. ازش پرسیم کجا گفت یه نفر به کمک ما احتیاج داره. سوارشدم و رفتیم.
سرعتش زیاد نبود طوری که بتونم آدرس خیابونها رو خوب ببینم. وقتی رسیدیم از خواب پریدم.
از چند نفر پرسیم که تعبیر این خواب چیه گفتن خوب معلومه باید بری به اون آدرس ببینی کی به کمکت احتیاج داره. هر جوری بود خودمو به اون آدرس رسوندم و در زدم. در رو که بازکردن دیدم یه پسر جوون اومد جلوی در. نه من اونو میشناختم نه اون منو. گفت بفرمایید چیکار دارید؟
ازش پرسیم که با شهید همت کاری داشته؟
یهو زد زیر گریه؛ گفت چند وقته میخوام خودکشی کنم. دیروز داشتم تو خیابون راه میرفتم و به این فکر میکردم که چه جوری خودم رو خلاص کنم که یه دفعه چشمم افتاد به یه تابلو که روش نوشته شده بود اتوبان شهید همت.
گفتم میگن شماها زندهاید اگه درسته یه نفر رو بفرستید سراغم که من از خودکشی منصرف بشم. الأن شما اومدید اینجا و میگید که از طرف شهید همت اومدید.
📚منبع: کتاب شهیدان زندهاند
https://Eitaa.com/bshmk33