eitaa logo
بسیج‌دانشجویی‌شهرستان‌میبد
218 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
655 ویدیو
6 فایل
🇮🇷 کانال اطلاع رسانی اخبار و رویدادهای بسیج دانشجویی شهرستان میبد 🇮🇷 💠 راه ارتباطی : @horeeh_ir 📲ارسال گزارشات: @s_kareme 🔰دفتر بسیج دانشجویی شهرستان میبد 🔰
مشاهده در ایتا
دانلود
💠او حاضر بود.... ✍باز هم کار،باز هم سفر فرقی نداشت کجا چطور یا چه ساعتی هر کجا مشغله و مشکلی بود حاضر بود. هر چی بهش میگفتم آخه مرد مومن یه ساعتی از روز رو برای خودت بزار ، استراحت کن ما بچه ها رو فرستادیم دنبال کارا ریز به ریز و دقیقه به دقیقه خبر ها رو هم که بهت میرسونیم گوشش بدهکار نبود؛ مگر جان ناآرامش آرام میگرفت... میگفت حس میکنم باید الان خودم اونجا باشم ... آخر هم کار خودش را کرد رفت،به بچه ها خسته نباشید میگفت و خودش بر کارها نظارت می‌کرد شنونده خوبی برای شنیدن درد و دل ها و شکوها بود،فقط نمیشنید بلکه مرهمی میشد بر زخم هایشان اهل سفر بود،سفر های زیادی هم می رفت اما نه برای تفریح که برای کمک به مردم همیشه حاضر بود. ادامه دارد...... 🆔@bso_meybod
🦋او حاضر است .... ✍آن روزها مکان خدمتش در حرم مطهر امام رضا (ع) بود بعد نماز صبح بود که او را دیدم او هم تا مرا دید دعوتم کرد به دفترش.... کمی با هم حرف زدیم.گرم گل گفتن و گل شنیدن بودیم تصمیم گرفتم مسئله ای که ذهنم را مشغول کرده بود را مطرح کنم.... از او پرسیدم: شنیده ام که آقا میخوان شما رو مسئول ریاست قوه قضائیه کنند،حالا میخواهم از زبان خودتون بشنوم که این خبر راست است یا نه؟ او هم گفت: بله منم شنیده ام اما در آستان حضرت رضا(ع) بودن را ترجیح می‌دهم. گفتم: البته که حرفتون رو قبول دارم اما چه کسی باتجربه تر و مناسب تر از شما به نظرم کشور نیازمند آدم هایی مثل شماست که مشکلات این قوه رو می‌شناسید و مهمتر از همه سالم هستید و هنوز کسی شما را نخریده است. فقط یک جمله گفت که قانع شدم و دیگر چیزی نگفتم گفت:حالا هر چی تکلیف باشد. بعد هم خداحافظی کردیم ، کمی که ازش دور شدم دیدم مشغول تلاوت قرآن شد، دلم نیامد این لحظه را ثبت نکنم ، برگشتم و از او عکس گرفتم. ادامه دارد..... 🆔@bso_meybod
✍️بند دلم را به پنجره فولاد گره زدم اشک چشمانم را بدرقه راه زائرین مشهد الرضا کردم و مثل همیشه با یاد او به خواب رفتم خواب دیدم به مشهد آمدم اذن دخول از ارباب گرفتم و او هم مثل همیشه نوکرش را راه داد مثل تیری که بیقرار رسیدن به هدف است صحن گوهرشاد را نشانه گرفتم تا به خود آمدم قطره ای بودم که در میان سیل زائرین حریم رضا بیقرار رسیدن به اقیانوس بودم ضربان قلبم با قدم هایم یکی شد تا چشمم به ضریحت روشن شد ایستادم و انگار برای یک لحظه دنیا ایستاد و نظاره گر آن لحظه باشکوه شد دست ادب بر سینه گذاشتم و گفتم السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا غرق آن رویای شیرین بودم که از خواب بیدار شدم چشمان ترم را بستم و در دل زمزمه کردم السلام علیک یا غریب الغربا 🆔@bso_meybod