😊 لبخند شهدایی 😊
آش باجایش
در منطقه و موقعیت ما یک وقت عراق زیاد آتش می ریخت،خصوصا خمپاره.
چپ و راست می زد. بچه ها حسابی کفری شده بودند.
نقشه کشیدند. چند شب از این ماجرا نگذشته بود که دو، سه نفر از برادران داوطلبانه رفتند
سراغ عراقی ها و صبح با چند قبضه خمپاره انداز برگشتند.
پرسیدیم اینها دیگرچیست؟
گفتند: آش باجایش! پلو بدون دیگ که نمیشود. 😂😂😂
🌷@byadshohada🌷
بہ ما بپیوندیـــــــ👆👆👆ــــــد
🇮🇷 کلام شهدا 🇮🇷
پیام من به آنهایی که این وصیتنامه را میخوانند این است که ای مردم مسلمان که انقلاب کردید! مواظب اعمال و کردار و رفتار خود باشید و مبادا رهبر انقلابمان خمینی کبیر را ناراحت کنید و تمام ملت ایران وظیفه دارند که پاسداری از خون شهیدان گلگونکفن انقلاب را بر عهده بگیرند و این را بهخاطر داشته باشید که این انقلاب بههمین سادگیها بهدست نیامده بلکه هزاران خون ریخته شده و هزاران نفر معلول و یا مجروح شدهاند و هر نفر ما مسئول رساندن پیام خون آنها هستیم.
#محمد_رضا_محمدی_دهنوی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
#گذرے_بر_سیره_شهید
محمدمهدی موقع راه رفتن در کوچه و خیابون همیشه سرش پایین بود؛ به گفته ی یکی از همسایگان که تعریف می کرد: هر وقت تو کوچه محمدمهدی را می بینم چانه اش به سینه اش چسبیده و نگاهش به زمینه و سرشو بالا نمی آورد. بله سرش را پایین می انداخت تا مبادا نگاهش به نامحرم بیافتد. یبارم یادمه رفت در خانه رو باز کرد تا وارد کوچه بشه ولی سریع درب منزل رو بست و برگشت. سوال کردیم چرا نرفتی؟ گفت: خانمهای همسایه تو کوچه دور هم نشستند؛ من برم خوبیت نداره. محمدمهدی در هر صورت تلاش
می کرد تا حرمتها و حریمها را حفظ کند و حدوداحکام الهی را رعایت
می کرد و چشمهایش را از گناه محافظت می کرد. و رضایت خدا برایش از همه چیز مهمتر بود.
#شهید_مهدی_دباغی
راوی : #مادرشهید🌷
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
😊 لبخند شهدایی 😊
مأمور عراقی پرسید: اسمت چیه؟!
- عباس
اهل کجایی؟!
- بندر عباس
اسم پدرت چیه؟!
- بهش میگن حاج عباس!
کجا اسیر شدی؟!
- دشت عباس!
افسر عراقی که کم کم فهمیده بود طرف دستش انداخته و نمی خواهد
حرف بزند محکم به ساق پای او زد و گفت: دروغ می گویی!
او که خود را به مظلومیت زده بود گفت:
- نه به حضرت عباس (ع) !!
🌷 @byadshohada 🌷
بہ ما بپیوندیـــــــ👆👆👆ــــــد
🇮🇷 کلام شهدا 🇮🇷
برادران و خواهران! آگاه باشید، هوشیار باشید که دشمن (منظور تمام ابرقدرتها) دستبردارمان نیست که نیست. تا موقعی که انقلاب اسلامی بخواهد تحرک داشته باشد، دشمن دستبردارمان نیست. برادران و خواهران! توجه داشته باشید، مواظب باشید و بدانید که دشمن هیچوقت با نام دشمن نمیآید. گرگ هیچوقت با لباس گرگ نمیآید، منافق هیچوقت با نام منافق نمیآید. آگاه باشید این دشمنان زخمدیده هر روز در فکر نقشهای هستند که چگونه شما را به دام اندازند.
#شهید_بهمن_موروثی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷
✍داشت توی محوطه پادگان قدم میزد و هر از گاهی آشغالهای افتاده روی زمین رو جمع می کردکه یه دفعه وایساد. مثل اینکه چیزی پیدا کرده بود.رفتم نزدیکتر دیدم یه حلب خرماست که روش رو خاک و سنگ گرفته بنظر میومد یکمی ازش خورده بودند و انداخته بودنش اونجا.عصبانیت آقا مهدی رو اولین بار بود که میدیدم. با همون حالت غضب گفت: بگردید ببینید کی اینو اینجا انداخته؟یه چاقو هم بهم بدید. چاقو رو دادیم و نشست روی اون رو ذره ذره برداشت.
#سردار_شهید_مهدی_باکری
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
😊 لبخند شهدایی 😊
🚑 پنچری 🚑
🚑 راننده آمبولانس بودم در خط حلبچه، یک روز با ماشین بدون زاپاس رفته بودم جلو شهید و مجروح بیاورم. دست بر قضا یکی از لاستیکها پنچر شد. رفتم واحد بهداری و به یکی از برادران واحد گفتم: پنچرگیری این نزدیکی ها نیست؟
مکثی کرد و گفت: چرا چرا.
پرسیدم: کجا؟
جواب داد: لاستیک را باز کن ببر آن طرف خاکریز (منظورش محل استقرار نیروهای عراقی بود) به یک دو راهی می رسی، بعد دست چپ صد متر جلوتر سنگر پنچرگیری پسرخالمه! برو آنجا بگو منو فلانی فرستاده، اگر احیانا قبول نکرد با همان لاستیک بکوب به مغز سرش ملاحظه منو هم نکن.
😂😂😂
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 کلام شهدا 🇮🇷
وصیت میکنم فرزندان خود را به تقوی و سعی در اینکه واجبی از آنها فوت نشود و مرتکب حرامی نشوند و در هر حال خدا را حاضر بدانند دنیا را محل عبور و آخرت را محل قرار بدانند و این ضعیف را از دعا فراموش ننمایند .
#شهید_آیت_الله_دستغیب
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
#گذرے_بر_سیره_شهید
محمد ابراهیم بسیار مهربان و رئوف بود همانطور که خداوند عنایت ویژه ای به ایشون داشت و صورت زیبایی داشت در کنارش سیرتی بسیار زیباتر و نیکو تر داشت . همیشه حواسش به فامیل و همسایه بود که نکنه که در سختی و تنگنا زندگی کنند و اگر متوجه میشد کسی مشکلی داره در حل اون پیشقدم میشد
اینقدر این خصلتشون بارز بود که حتی به همرزمانش در سوریه سفارش میکنه که به چند نفر خانواده مستمند که ایشون اونها رو میشناخت سر بزنند و تاکید میکنه اگه اتفاقی برای من افتاد هیچوقت اونها رو فراموش نکنید ؛
بعد که همرزمانش برگشتند شب چهلم دیدیم دنبال آدرس اون خونواده ها میگردند که کمکشون کنند می گفتند وصیت محمده .
#شهید_محمدابراهیم_توفیقیان🌷
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
😊 لبخند شهدایی 😊
الهي صدام شهيد بشود
عازم جبهه بوديم. مادر دوستم كه اولين اعزام پسرش بود آمده بود ما را بدرقه كند. خيلي قربان صدقه مي رفت و به جان دشمن ناله و نفرین مي كرد. گفتم: «مادر شما ديگر برگرديد و دعا كنيد ان شأالله ما شهيد بشويم، دعاي مادر مستجاب مي شود.» گفت: «خدا نكند پسرم، الهي صدام شهيد بشود كه اين آتش را به پا كرده است و جوانهاي مردم را به كشتن مي دهد. ان شأالله عروسي ات، ان شأالله صد سال زير سايه پدر و مادرت زنده باشيد
😂😂😂
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ 🌷شهادت🌷
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 کلام شهدا 🇮🇷
فرازی از وصیت نامہ #شهید_حمید_رضا_اسداللهی بہ کودک خردسالش محمد:
محمد، زندگے ڪن براے مهدی..
درس بخوان براے مهدی...
محمد، ورزش ڪن براے مهدے..
من تو را از خدا براے خودم نخواستم!
تو را از خداخواستم براے مهدی...
ایشان از عاشقان #شهید_ابراهیم_هادی ،
رفیق #شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری
و خواهرزاده #همسفر_شهدا_سیدعلیرضا_مصطفوی" بودند.
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷
🌸یادمہ وقتی شهید مرادخانی شروع بہ ڪاری میڪردن بچہ ها و نوجوونای مثل پروانہ دورش میگشتن این مرد بزرگ با رفتار و ڪردار صادقانش ، با اون چهره آرومش ، با لبخندهای ملیحش همہ رو جذب خودش میڪرد . توی شبای احیا بچہ ها را جمع میڪرد
و بهشون احڪام یاد میداد .
🌸ایشون اراده بسیار قوی داشتن و وقتی ڪسی صحبت از نشدن ڪاری میڪرد
خیلی آروم با اون لبخند زیبا میگفت میشہ ، شما یاعلی بگو خدا ڪمڪت میڪنہ و
همین رفتار ایشون باعث ایجاد اعتماد بہ نفس توی جوونا میشد .
#شهید_سردار_محرمعلی_مرادخانی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
😊 لبخند شهدایی 😊
اين جا 🇰🇼كويت🇰🇼 است
دو، سه نفري رفته بوديم داخل كيوسك تلفن تا يكي از بچه ها با شهرستان تماس بگيرد و با مادرش صحبت كند. بالاخره بعد از كلي معطلي ارتباط بر قرار شد و بقال محل پسرش را فرستاد دنبال مادر او و مادرش آمد. خيلي بچه شوخ و بازيگوشي بود. ظاهراً مادرش داشت مي پرسيد كه:«ننه الان كجا هستي؟ حسن خاله و پسر حاج قربون هم با شما هستند؟ خوب چي مي خوري؟ كجا مي خوابين؟ كي رختاتو مي شوره؟» از اين قبيل حرف ها كه ننه ها مي زنند، و او در جواب مي گفت:«نه ننه اين جا كويته. آره كويت. منم قراره فردا شهردار بشم» و معلوم بود كه مادرش با تعجب مي پرسيد:«كويت كجاست؟ شهردار كيه؟ مگه قرار نبود برين جبهه؟» بعد مثل اين كه بو برده باشد كه دارد سر به سرش مي گذارد ظاهراً مي گفت:« تو هنوز دست از اين كارات بر نداشتي؟» و او مرتب قسم مي خورد كه:«نه به حضرت عباس، شوخي نمی كنم، مي خواي گوشي رو بدم به پسر عمو حسين از او بپرس. حالا ميام خونه بهت مي گم قضيه چيه
😂😂😂😂😂
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
خاطره گویی شهید اسماعیل فرجوانی.mp3
1.71M
⏳ دوران #دفاع_مقدس
📢 صوت| خاطره گویی شهید حاج اسماعیل فرجوانی، فرمانده گردان کربلا
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
✍ من دنیا را طلاق دادم!
خداے بزرگ مرا
در آتش عشق سوزاند ...
مقیاسها و معیارهای جدید
بر دلم گذاشت و
خواستہ هاے عادی ، مادی و شخصے در نظرم حذف شد و روزگاری گذشت
کہ دنیا ومافیها را سه طلاقہ کردم و از همه چیز خود گذشتم.
ازهمہ چیز گذشتم
و با آغوش باز بہ استقبال مرگ رفتم
واین شاید مهمترین و اساسے ترین
پایہ پیروزی من دراین امتحان سخت باشد..
#شهید_دکتر_چمران🌷
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷
✍بخشندگی و سخاوت شهید
محمد حسین در دوران نوجوانی و جوانی خود در پایگاه مسجد فعالیت میکرد ، در یکی از شب های سرد زمستانی وقتی که با هم به خانه برمیگشتیم، پیرمرد دستفروشی در کنار خیابان بساط پهن کرده بود و دستکش و کلاه و لباس زمستانی میفروخت
محمد حسین با دیدن این صحنه به سمت پیرمرد رفت و تمام وسایل او را خرید تا آن پیرمرد مجبور نباشد در آن سرما در کنار خیابان تا آن موقع شب دستفروشی کند ،بعد از اینکار خوشحالی خاصی در چهره اش پیدا بود بعد فهمیدم که شهید وسایلی که خریده بود را به مستمندان و نیازمندان داده بود
#شهیدی_که_بازبان_روزه_به_شهادت_رسید
راوے : #دوست_شهید
#شهید_محمد_حسین_عطری
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
😊 لبخند شهدایی 😊
ظلمت نفسي، ظلمت نفسي،
مسئول تداركات بود؛ منتها از آن تداركاتي هايي كه همه گروهان مي گفتند ما بچه هايمان هم با او خوب نمي شوند. خيلي اهل حساب و كتاب و درست و دقيق؛ از آن زرنگ هايي كه پشه را روي هوا نعل مي كند. خودش تعريف مي كرد و مي گفت: از همه جا بي خبر داشتم مي رفتم گردان جلسه كه ديدم از آن پايين، توي رودخانه پشت چادر صداي ناله و ندبه مي آيد. حالا نگو بچه ها مرا ديده اند و عمداً صدايشان را بلند كرده اند كه توجه مرا جلب كنند. خوب گوش كردم. چند نفر با تضرع تمام داشتند ظاهراً با خداي خودشان راز و نياز مي كردند: ظلمت...ن...فسي، ظلمت...ن...فسي. اما چرا اين موقع روز!؟ پاورچين پاورچين رفتم نزديك. آقا چشمت روز بد نبيند؛ چه دعايي، چه شوري، چه حالي. تنقلات را ريخته بودند وسط؛ مي خوردند و مي خنديدند و «ظلمت نفسي» مي گفتند
😂😂😂😂😂
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
هدایت شده از 🌷به یاد شهدا🌷
🔸شهید مهدی زین الدین :
🌹هر گاه شب جمعه #شهدا را یاد کردید، آنها شما را نزد "اباعبدالله" (ع) یاد میکنند.
🌷 @byadshohada 🌷
هدایت شده از 🌷به یاد شهدا🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره ای شنیدنی از زیارت شب جمعه کربلا از راه دور. اشکتون جاری شد شهدا رو یاد کنید
🌷 @byadshohada 🌷
🇮🇷 کلام شهدا 🇮🇷
✍کاش وصیت شهدا که قاب اتاق های ما را اشغال کرده، دلمون رو اشغال می کرد .
کاش صحبتهای ولی امر مسلمین که سرلوحه ی روز مره ی ما شده ، سر لوحه ی اعمالشون می شد .
کاش دل حضرت زهرا (س) با اعمال ما خون نمی شد .
کاش مهدی (عج) با اعمال ما ظهورش به تأخیر نمی افتاد.
#شهید_قدیر_سرلک
#شهادت : محرم ۹۴ - حلب سوریه
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷سیره شهدا 🇮🇷
✍با هم قرار گذاشتیم هر ڪسی شهید شد، از اون طرف خبر بیاره.
شهید ڪہ شد خوابشو دیدم. داشت می رفت، با قسم حضرت زهرا(س) نگهش داشتم. با گریه گفتم ‹‹مگه قرار نبود هر ڪسی شهید شد از اون طرف خبر بیاره›› بالاخره حرف زد گفت: ‹‹مهدی اینجا قیامتیه! خیلی خبرهاس. جمعمون جمعہ، ولی ظرفیت شما پایینه هرچی بگم متوجہ نمی شید››
✍ گفتم: ‹‹اندازه ظرفیت پایین من بگو›› . فڪر ڪرد و گفت:‹‹همین دیگه، امام حسین (ع) وسط می شینه و ما هم حلقه می زنیم دورش، برای آقا خاطره می گیم.››
بهش گفتم:‹‹چی ڪار ڪنم تا آقا من رو هم ببره››
✍نگاهم ڪرد و گفت :‹‹مهدی!همه چیز دست امام حسین(ع) همه پرونده ها میاد زیر دست حضرت. آقا نگاه می کنه هر ڪسی رو که بخواد یه امضای سبز می زنه می برندش. برید دامن حضرت رو بگیرید.››
#شهید_جعفر_لاله
تاریخ شهادت : ۱۳۶۶/۱۱/۲۵
عملیات نصـر/ ماووت عراق
راوی : #حاج_مهدی_سلحشور
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
😊 لبخند شهدایی 😊
ریا نشه. 😂😂
پاشو برادر پاشو وقته نماز شبه. اینو نادی میگفت و پاهای بچهها را لگد میکرد، میرفت آن سنگر و برمیگشت. همه رو از خواب بیدار کرده بود. هرکسی چیزی میگفت؛ یکی فحش میداد، یکی ثب و یکی...
نادی داشت با سرعت میرفت که اکبر کاراته پتو را از زیر پاهایش کشید. نادی رفت توی هوا و با کمر اومد روی زمین. اکبر کاراته پرید پتویی انداخت روشو و گفت: هورا بچهها، هورا!
کوهی از رزمنده ریخته بودند روی نادی که حاجآقا با یک فانوس داخل سنگر شد و گفت چه خبره؟ اکبر کاراته گفت: هیچی، نادی داره نماز شب میخونه. طاهری گفت: آره ما ریختیم روش. کسی نبینه؛ که ریا نشه!
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆