💐🌹💐🌹💐🌹💐🌹💐🌹💐🌹💐🌹
♦️در روزهای پایانی ماه صفر قطعا بااین حدیث در فضای مجازی مواجه خواهید شد!
📢 صحت ندارد و منتشر نکنید
📢 باعث بدعت در دین میباشد
📌متن حدیث:
پیامبر(ص): #هر_کس_پایان ماه صفر را به من خبر دهد،بهشت بر او واجب است
اما اين بخشي از حديث است. پس جا دارد که متن کامل حديث را ببينيم. متن کامل حديث در دو کتاب شيخ صدوق(ره) يعني معاني الأخبار ص205 و علل الشرايع ج1 ص175 آمده است.
ابن عبّاس گويد: روزى پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله به چند تن از اصحابشان که در مسجد قبا در خدمت وى بودند فرمود: نخستين شخصى که اکنون بر شما وارد شود مردى از اهل بهشت است، چون اين سخن را از آن بزرگوار شنيدند، گروهى از ايشان برخاسته و بيرون رفتند، و هر يک از آنان قصد داشت که سريعتر مراجعت نمايد تا خود نخستين واردشونده باشد و در نتيجه بهشتى گردد، پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله به نيّت آنان پىبرد، و به باقى مانده اصحابش که نزد وى بودند فرمود؛ بزودى چند تن بر شما وارد مىشوند که از جهت زودتر رسيدن در حال سبقت از يک ديگرند، پس هر کدام از آنان که مرا به خروج «آذر» مژده دهد اهل بهشت است. سپس آنان که بيرون رفته بودند بازگشتند و أبو ذر نيز همراهشان بود، آنگاه پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله به ايشان فرمود: ما اکنون در کدام يک از ماههاى رومى بسر مى بريم؟ أبو ذر گفت: يا رسول اللَّه آذر بپايان رسيده است. پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: اى أبا ذرّ آن را مى دانستم و ليکن دوست داشتم قوم من بفهمند که تو مردى از اهل بهشتى، و چگونه چنان نباشد، حال آنکه پس از من بدليل علاقه ات به اهل بيتم تو را از حرم من دور گردانند، و تنها زندگى خواهى نمود، و تنها خواهى مرد، و قومى که عهده دار مراسم کفن و دفنت بشوند بسبب تو سعادتمند گردند و در بهشت جاودانى که به پرهيزگاران نويد داده شده همراه من خواهند بود.»(معاني الأخبار ص205، علل الشرايع ج1 ص175)
پس همانطور که ملاحظه مي کنيد پيامبر(ص) در قالب اين جمله خواستند به اصحاب بفرمايند که جناب ابوذر(ع) از اهل بهشت است. پس به اصطلاح علم حديث؛ در اين حديث مورد مخصص است يا به عبارت ديگر اين حديث قضية في الواقعة است يا به عبارت ديگر از اين حديث نمي توان القاي خصوصيت کرد. يعني حديث موردي است و قابليت تعميم ندارد. و نمي تواند الان مورد استناد قرار گيرد.
علاوه بر اين بفرض هم که اينگونه نبود؛ پيامبر(ص) فرمودند بخروج آذار. آذار از ماههاي رومي است و ماههاي رومي نيز به لحاظ تعداد روزهاي سال مانند سالهاي شمسي و ميلادي 365 روزه است. پس در هر سال هر ماه رومي با يکي از ماههاي قمري مطابق مي شود و اينگونه نيست که هميشه آذار با صفر مطابق باشد. در واقع ماه آذار از حدود يک هفته مانده به اول فروردين شروع مي شود و تا يک هفته مانده به ارديبهشت ادامه دارد.
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 #فرازی_از_وصیتنامه 🇮🇷
◽️ای خالق جهانیان! چه زیباست که به جبهه آمدهام تا جانم را فدای حقیقت و مکتب تو، عظمت تو، اسلام عزیز و وطنم کنم... ای خدای متعال! در صورت استحقاق، مرا شهید بمیران...
◽️پروردگارا! ما چون صدای منادی که خلق را به ایمان میخواند، شنیدیم اجابت کردیم و ایمان آوردیم.
◽️پروردگارا! از گناهان ما درگذر و زشتی کردار ما را بپوشان و هنگام جان سپردن ما را با نیکان محشور گردان.
#شهید_محمدمهدی_رحیمیان
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
4_750708911236972607.mp3
2.39M
🔊فایل صوتی #کوتاه
🔰برکت قدوم امام رضا ع
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 تربیت شهدایی باید اولویت هیأتها باشد.
🎙 حاج حسین یکتا
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
😊 لبخند شهدایی 😊
آب یخ
حاج محسن دین شعاری معاون گردان تخریب لشگر، تو ردیف اول نشسته بود. یکی از نیروها، یک لیوان آب یخ رو از پشت سر ریخت تو یقه حاج محسن
حاجی مثل برق گرفته ها از جا پرید و آخش بلند شد. برگشت و به سوی کسی که این کار را کرده بود، انگشتش را به علامت تهدید تکون داد
بعدش، یک لیوان آب یخ از پارچ ریخت و برای پاشیدن، به طرفش نیم خیز شد. حاج محمد که متوجه سر و صدای حاج محسن و خنده های بچه ها شده بود، یک دفعه برگشت و به پشت سرش رو نگاهی کرد
حاج محسن که لیوان آب یخ را به عقب برده و آماده بود تا اون رو به سر و صورت اون برادر بپاشه، با دیدن حاج محمد، دستپاچه شد و یک دفعه لیوان را جلوی دهانش گرفت و سر کشید. انگار نه انگار که اتفاقی افتاده باشد، گفت: یا حسین(ع)
با این کار حاج محسن، صدای انفجار خنده بچه ها، سنگر رو پر کرد و فرمانده لشگر، بی خبر از اون چه گذشته بود، لبخندی زد و برا حاج محسن سری تکون داد
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷#شھـید_محسن_حاجی_حسنی🇮🇷
✫⇠# قسمت 1⃣
🎀 مقدمه
دلم گرفته بود. دوتا از خوب ترین هایم آن زمستان از دنیا رفته بودند .
دوست داشتم مرا به حال خودم بگذارند، که گفتند: درباره
🌷"محسن حاجی حسنی کارگر "🌷 بنویس.
با او همشهری ام. قبلا چیز هایی درباره اش شنیده بودم. احساس کردم نوشتن از او، من را از حال خودم، از یاد آن دو نفری که به تازگی از زندگی ام رفته بودند، دور نمی کند.
حاج محسن هم یک آدم خوب بود. همه آدم های خوب یک نفر بیشتر نیستند. سر و ته زندگی شان عین هم است؛ رنج می کشند و باز خوب اند.
حرف های دیگران درباره شهید را که خواندم، دیدم او هم رنج های خودش را داشته.
تا اینجا مثل بقیه آدم ها بود. چیزی که ماجرا را قشنگ می کرد این بود که او "خوب" بود. آدم های خوب عالم دارند. یعنی همه چیز را خودشان توی زندگی شان چیده اند. نگذاشته اند باد هر خس و خاشاکی را به خانه شان بیاندازد.
فکر اینکه توی این دنیا آدم های خوب زیادی هستند، دل آدم را گرم می کند. فکر اینکه همین الان هزاران هزار آدم ِ لب تشنه دارند مثل ارباب برای زندگی خوب تلاش می کنند؛
یکی در سوریه، یکی در اداره
، یکی در فامیل یکی در خانواده یکی هم در اتاق دوازده متری اش.
روز های شلوغ و زوّاری، حرم نمی روم .تعطیلات نوروز که به اواسط رسید، رفتم. بعد از زیارت به بهشت ثامن سر زدم.
قبر حاج محسن را پیدا کردم.
حوالی قبر دوست ِ شهیدش "امیر دوست محمدی" دفن شده.
📖 قرآنی روی سنگ قبر بود. تعجب کردم. چرا زائر قبلی آن را روی رحلی، چیزی نگذاشته بود؟!
برداشتمش که بعدا بگذارم توی قفسه. فاتحه خواندم. همان طور که به قبر دست می کشیدم، احساس کردم آن قرآن باید همان جا روی زمین باشد؛
روی قلب ِ حاج محسن.
آن را گذاشتم سر جایش ...
نویسنده: اعظم عظیمی
بهار 96
ادامه دارد...✒️
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷#شھـید_محسن_حاجی_حسنی🇮🇷
✫⇠# قسمت 2⃣
🌸 محسن قبل از اینکه به دنیا بیاید، داشت توی زندگی مادرش جوانه می زد. ملیحه از وقتی خودش را شناخت،
فکر می کرد هیچ چیز از حرمت بزرگترها مهم تر نیست.
به مادر بزرگ هایش زیاد احترام می گذاشت.
دعای خیرشان همیشه جلوتر از ملیحه می رفت و درهای بسته را برایش باز می کرد.
❤️ مادربزرگ مادری اش مفسر قرآن بود و خانه اش محل رفت و آمد خانم های مشتاق ِ یادگیری.
مستمعین جلساتش گاهی تا دویست نفر هم می رسیدند. میزبانی آن همه مهمان توان می خواست.
پیرزن دیگر از تک و تای سابق افتاده بود. گردو غباری که روی اسباب خانه اش می نشست بهش می گفت:
_ دیگر دوره ات گذشته حاج خانم!
🔶اما ملیحه کمک حال مادربزرگ بود. دوست نداشت هیچ وقت دوران چیز های خوب سربیاید.
محسن از همان وقت ها توی زندگی ملیحه شروع کرد به روییدن.
☺️ مادربزرگ وقتی چروک های صورتش به خنده وا می شدند، از ته دل دعا می کرد:
_ الهی بچه هات چراغ دلت باشند ملیحه جان!
سوی چراغ محسن از همان وقت ها توی زندگی ملیحه تابیدن گرفت.
ادامه دارد...✒️
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷#فرازی_از_وصیتنامه🇮🇷
◽️من عاشق خدا و امام زمان گشتهام و این عشق هرگز با هیچ مانعی از قلب من بیرون نمیرود، تا اینکه به معشوق خود یعنی «الله» برسم.
◽️بحق که ما میرویم که این حسین زمان و خمینی بت شکن را یاری کنیم و بحق که خداوند به کسانی که در راه او پیکار میکنند پاداش عظیم میبخشد.
◽️من برای خدا از مادیات گذشتم و به معنویات فکر کردم، از مال و اموال و پدر و مادر و برادر و خواهر چشم پوشیدم، فقط برای هدفم یعنی "الله" .....
#نوجوان_13_ساله
#شهید_محمدحسین_فهمیده
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠علائم نفوذ شیطان #مراحل بی دینی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆