🔔 زنگ حکایت 🔔
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁
🍃
مردی مادری پیر داشت که همیشه از دست مادرش مینالید و مادرش به دلیل کهولت سن در بینایی و شنوایی وراه رفتن ضعف داشت.
مرد که از زندگی کردن با او خسته شده بود به نزد شیخی رفت و به او گفت تا راه چاره ای به او نشان دهد.
شیخ به او گفت،مادرت هست و مراقبت از ان وظیفه ی توست او تو را بزرگ کرده وازتو مراقبت کرده الان وظیفه ی توست که ازاو مراقبت کنی.
مرد گفت ده ها برابر زحمتی که برای بزرگ کردن من کشیده برای نگهداری او کشیده ام هیچ منتی برای بزرگ کردن من ندارد که هرچه کرده بیشتر از ان برایش کرده ام ودیگر نمیتوانم او را تحمل کنم مگر برای او پرستاری بگیرم.
شیخ که این حرفا را از او شنید به او گفت،تفاوتی مهم بین مراقبت کردن تو و مراقبت کردن مادرت است وان اینست که مادرت تورا برای ادامه زندگی بزرگ ومراقبت کرد وتواز او مراقبت میکنی به امید روزی که بمیرد پس تا عمر داری هرکاری برایش کنی نمیتوانی زحمات او را جبران کنی
🍃
🌺🍃
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
هدایت شده از 🌷به یاد شهدا🌷
🔸شهید مهدی زین الدین :
🌹هر گاه شب جمعه #شهدا را یاد کردید، آنها شما را نزد "اباعبدالله" (ع) یاد میکنند.
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
@Maddahionlinمداحی آنلاین - دارم آروم آروم آب میشم - .mp3
زمان:
حجم:
4.76M
🌴دارم آروم آروم آب میشم
🌴اخه اجلم نزدیکه
🎤 #سید_رضا_نریمانی
⏯ #زمینه
⚫️۲۵ ماه رجب شهادت امام کاظم علیه السلام تسلیت باد
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
حق الناس یعنی....
#پویش_حجاب_فاطمے
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
هدایت شده از 🌷به یاد شهدا🌷
11.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💕تشنه ی دیدار 💕:
وقت آن است کمی تشنه لب آب شویم
روبه خورشید نماییم و چومهتاب شویم
دست بر سینه گذارید سلامی بدهیم
تا شب جمعه همه زائر ارباب شویم
السلام علیک یااباعبدالله الحسین
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
▪️پربسته بود و وقت پریدن توان نداشت
▪️مرغی که بال داشت ولی آسمان نداشت
▪️خوکرده بود با غم زندان خود ولی
▪️دیگر توان صبر در آن آشیان نداشت
🏴شهادت باب الحوائج، حضرت امام موسی کاظم(ع) تسلیت باد.
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
9.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ| سفره موسی بن جعفر(ع)
با اجرای صابر خراسانی و محمدحسین پویانفر
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
4.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یک حججی دیگر غریبانه سر از تنش جدا شد
تصاویری از حضور شهید عزیزانی در جبهههای مقاومت
رزمنده شهید مدافع حرم و مداح اهل بیت اسماعیل عزیزانی معروف به حاج مهران در جاده حلب منطقه سراقب بدست تروریست های جبهه النصره اسیر و سر از بدنش جدا شد و به رفیقان شهیدش پیوست.
حیدر حیدر گویان واقعی شمایید که اقتدا به حیدر کرار کردید نه هتاکانی که درب حرمها را شکستند
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔔 زنگ حکایت 🔔
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁
🍃
امپراتوری عثمانی، مغلوب گوسفندان نادرشاه!
در یکی از روزهای محاصره سپاه ایران توسط نیروهای عثمانی، چشم نادرشاه به برهای افتاد که سینه مادرش را در دهان داشت و شیر میخورد؛ ناگاه فکری مانند برق از ذهنش عبور کرد. فوراً دستور داد برهها را از گوسفندان سپاه که بیش از چند هزار رأس بودند و در اردوگاه نگهداری میشدند، جدا کنند.
سربازان به سرعت این طرح را عملی کردند.
جدایی میان برهها و مادرانشان، یک روز طول کشید و سر و صدای آن ها به واسطه گرسنگی بلند شد. همزمان نادر دستور داد که سپاه آرایش حمله به خود بگیرد. دیدهبانان دشمن وضعیت را گزارش دادند و یگانهای پیشقراول برای درگیری با ایرانیان مهیا شدند.
درست هنگامی که دو طرف در آستانه درگیری قرار گرفته بودند، نادرشاه فرمان داد که گوسفندان را به پشت نیروها برانند و برهها را رها کنند تا به مادرانشان بپیوندند. با این دستور، صدها بره با سر و صدای فراوان، به دنبال مادرشان میگشتند و هیاهویی به پا شد.
عثمانیها با دیدن حجم گرد و غبار و سر و صدای ناشی از جابهجایی گسترده گوسفندان، گمان کردند که نیروهای تازهنفس فراوانی به جمع سپاه نادرشاه اضافه شده است و همین مسئله، باعث شد در یورش اولیه سپاه ایران، عثمانیها تا عمق زیادی عقب بنشینند و راه برای عبور لشکر نادرشاه باز شود.
به این ترتیب، نادر توانست با سرعت عمل بالا، از محاصره بگریزد و پیشقراولان عثمانی را از دم تیغ بگذراند. ایرانیان بدون تلفات قابل توجه حلقه محاصره را شکافتند و با این شیوه، فتحی دیگر رقم خورد؛ اما اینبار با تاکتیک گوسفندی!
🍃
🌺🍃
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
@Pelak_Channelحاج حسین یکتا.mp3
زمان:
حجم:
5.42M
🔊 #پادکست| مرگ یا شهادت
🎙به روایت حاج حسین یکتا
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 #خاکریز_اسارت 🇮🇷
✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی
💢قسمت پنجاه و ششم:
مسیر نفس گیر تکریت
تو مسیر چن بار اتوبوسا توقف کردن و این باعث میشد تا رسیدن به مقصد با آن وضع اسفناک طولانی تر و زجرآورتر بشه. هر یه دقیقه اش بر ما یه ساعت میگذشت. بعضیا که اندک رمقی داشتن تونستن دستاشون رو باز کنن و هر وقت نگهبانای داخل اتوبوس حواسشون نبود اندکی به دستاشون استراحت میدادن ، اما طفلکی بچه هایی که توانی نداشتن تا خود تکریت با همون دستای بسته از پشت، مسیر طولانی رو سپری کردن.
یادم هست بعد از ساعتی که از حرکت اتوبوس گذشته بود تونستم به سختی دستامو از پشت باز کنم و هر وقت نگهبانا حواسشون به من نبود دستامو جلو بیارم و خستگی شون رو در کنم و تا احساس خطر میکردم دوباره به پشت کمر میبردم. یکی از بچه ها که بشدت مجروح بود و به هیچوجه نمی تونست دستشو باز کنه و در ردیف کناری ما بود چن بار به من التماس کرد که دستاشو باز کنم ولی هیچ کاری از دست من ساخته نبود. نه اجازه بلند شدن داشتم و نه میتونستم.
خودم هم مجروح بودم و با اندک حرکتی نگهبانا می ریختن سر افراد و با کابل می زدن و حتی احتمال داشت به اتهام تلاش برای فرار همونجا کارم رو می ساختن. به هر حال آن نازنین و تعداد زیاد دیگه ای همونجور ساعتای طولانی اون وضعیت رو تحمل کردن.
ناز و نوازش های گاه و بیگاه سربازان بعثی🔻
مسیر طولانی بود و خود نگهبانا هم طاقتشان طاق شده بود و گاهی برای اینکه برای خودشون تنوعی ایجاد کنن تا مسیر براشون کوتاه بشه یادی از ما میکردن. تو چهره مون نگاه می کردن و اونایی رو که بیشتر تابلو بودند. مثل پیرمردی که سنش بالا بود و یا نوجوان بسیار کم و سن و سال و تا رزمنده درشت هیکل که تیپ و قیافه اش به فرماندهی میخورد رو اذیت میکردن و میزدن. اینا همیشه بیشتر جلب توجه می کردن. در بین ما پیرمردی بود بنام حبیب که بالای هفتاد سال عمر داشت و محاسنی سفید و چهره ای نورانی و بدجوری جلب توجه میکرد . گاهی این بنده خدا رو از صندلی بلند میکردن و یکی از نگهبانا دو دستشو به صندلی ها تکیه میداد و با جفت لگد می کوبید به سینه ی این پیرمرد. حبیب از پشت می افتاد کف اتوبوس و پاهاش هوا می رفت و قهقهه این نانجیبا بلند میشد و کیف می کردن و اینجور حرکات ناجوانمردانه تا آخر مسیر ادامه داشت. بالاخره بعد از ساعتا مسافرت مرارت بار به پایان مسیر رسیدیم و وارد منطقه تکریت شدیم.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
#ســـــین_اول
🌸 سلام علی آل یاسین
#سیـــــن_دوم
🌸سین دوم هم همون ابزار معروفے کہ یہ روزایے بال و پر کبوتراے خالص ما رو زخمے میکرد
✫⇠ســیــم خــاردار
#سین_سوم
🌸دوپینگ بچہ هاے رزمنده
تو عملیات هاے خیلے سخت
✫⇠سر بنـــــد
#سین_چهارم
✫⇠ســـلاح
🌸گرچہ سلاح نیروهاے ما
در جنگ ایمان بود و اخلاص
#سین_پنجم
🌸فرودگاه بچہ ها به مقصد بهشت
پــ🕊ــرواز مے کردند یک روزے با
✫⇠ســجــاده
#سین_ششم
✫⇠ســردار ســلـیـمـانـی
🌸البتہ عکس سرادر منظورمونہ
ما کہ یہ حاج قاسم بیشتر نداریم
#سیـــــن_هفتم
🌸نقـل و نـبات رفـقا تو جبهہ
✫⇠ســـاچــمــه
عیدتون بہ رنگ خوب و خاکے
اخلاصِ جبهہ ها
#شهدا_را_فراموش_نکنیم
یا مقلبالقلوب و الابصار
یا مدبر اللیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال
حول حالنا الے احسن الحال
#سال_نو_مبارڪ
#صبحتون_بخیـــــر
#دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے
#روزتون_معطر_با_عطر_و_بوی_شهدا
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆