💔
ثواب اعمال امروزمونو
تقدیم میکنیم به شهیدی که
#روزه بود
بهش گفتن:
هوا گرمه! بیا افطار کن... ما که اجازه داریم تو این هوا روزه نگیریم
گفت:
من با این روزه، کار دارم...
و با شهادت، افطار کرد...
قربانِ شهـیدِ
روزہ داری ڪہ شده
در معرڪہ با گلولہ هـا ، افطارش
🧡#شهید_جواد_محمدی 🧡
#صبحتون_بخیـــــر
#دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے
#روزتون_معطر_با_عطر_و_بوی_شهدا
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 کلام شهدا 🇮🇷
نمی خواهد شما خودتان را برای انقلاب فدا کنید،
انقلاب راه خودش را می رود؛
شما خودتان را بسازید و اصلاح کنید!
#شهید_عباس_بابایی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 #پیشنهاد_مشاهده
📹 تا غروب این بچهها ذکر میگفتن، تیر میخوردن، شهید میشدن...
🎙 ماجرای شهادت مظلومانه رزمندگان گردان قمر بنی هاشم"ع"
به روایت حاج حسین یکتا
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔔 زنگ حکایت 🔔
🔻قدیما یه شاگرد کفاشی بود، هر روز میرفت لب رودخونه برای درست کردن کفش، چرم میشست؛
🔸اوستاش هر روز قبل رفتن بهش سیلی میزد، میگفت اینو میزنم تا چرم رو آب نبره! یه روز شاگرد داشت میشُست که چرم رو آب برد، با خودش گفت اوستا هر روز به من چَک میزد که آب نبره چرم رو، الان بفهمه قطعا زنده م نمیذاره!
🔸با ترس و لرز رفت و هرجوری بود به اوستاش گفت جریان رو، ولی اوستاش گفت باشه عیب نداره. شاگرد با تعجب پرسید نمیزنیم؟ اوستاش گفت من میزدم که چرم رو آب نبره! الان که آب برده دیگه فایده ای نداره...
🔺زندگیم همینه، تمام تلاشتون رو بکنید چرم رو آب نبره، وقتی چرمتون رو آب برد دیگه فایده نداره، حرص نخورید😁👌
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
😊 لبخند شهدایی 😊
عجب خاک ریزی
اکبر کاراته گفت: من امشب این خاک ریز رو میزنم. فرمانده گفت: آ ماشاالله. اکبر بادی به غبغب انداخت و پرید بالای لودر. هرجا رو نگاه میکردی، باتلاق بود و همهجا تاریکِ تاریک، که یکدفعه منوری پرید توی هوا. اکبر کاراته دوروبرشو نگاه میکرد که چشمش خورد به یک کُپهي خاک. گفت: عجب کُپهي خاکی! حالا یه خاک ریز میزنم که همه مات و مبهوت بمونند و بگن عجب اکبر کاراتهای! چه رزمندهي شجاعی! برای خودش خوشحال بود و رفت سر کُپهي خاک، بیل لودر رو زد به کُپهي خاک و رفت جلو. بیل اوّلو سر خاکريز، خالی کرد و اومد عقب. بیل دوّمو که پرکرد، از بوی گندی که همهجا پیچیده بود حالش بههم خورد و غش کرد. بچهها هی آب میزدند به صورتش و میگفتند: اکبر کاراته پاشو، پاشو ببین چهکار کردی، گل کاشتی! اکبر با لودر زده بود به کُپهي خاکی که صد و بیست تا مردهي عراقی زیرش بودند. همه رو ریخته بود بههم و خودشم از بوی گند مردهها غش کرده بود. وقتی بههوش اومد، فرمانده گفت: عجب خاکریزی زدی آقای رزمنده!
🌷 @byadshohada 🌷
🇮🇷 #خاکریز_اسارت 🇮🇷
✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی
💢قسمت نود و سوم:
ضیافت الهی در اسارت
روزه مستحبی گرفتن در اردوگاه ۱۱ تکریت ممنوع بود و با هر کسی که غیر از ماه رمضان برای روزه مستحبی در اوقات سحر بلند می شد بشدت برخورد می کردند. اصلا براشون قابل فهم نبود روزه مستحبی یعنی چی؟ دوستانی که روزه مستحبی می گرفتند مجبور بودند که بی سحری روزه بگیرن یا اگه مقدار کمی از ناهار و شامشون رو گذاشته بودند برای سحر. نیمه شب که بیدار می شدند زیر پتو می خوردند که نگهبانا متوجه نشن.
بارها افرادی رو که در حال سحری خوردن دیده بودند روز بعد اونو بیرون می کشیدند و بشدت مجازات می کردند. با همه این ها، از روزه ماه رمضان جلوگیری نمی کردند.
اولین ماه رمضان در تاریخ دهم اردیبهشت ۱۳۶۶ رو در حالی آغاز کردیم که از اسارت من ۹۲ روز سپری شده بود و مصیبتای زیادی کشیده بودیم و هنوز تعداد زیادی از مجروحای ما بهبودی خودشونو بدست نیاورده بودن و در هر آسایشگاه هفت- هشت نفر در گوشه ای از آسایشگاه و کنار هم قرار داشتند و بچه ها اونا رو با پتو جابجا می کردند و حمام و دستشویی می بردند. ولی همه اونا هم مثل بقیه روزه گرفتن و کسی نبود که روزه نگیره. با شروع رمضان مقداری از شدت عمل بعثیا کاسته شد و حداقل تا پایان رمضان بخاطر اینکه نشون بدن به رمضان احترام میزارن کتک کاری عمومی رو متوقف کردند ولی گاه و بیگاه و به بهانه های واهی افرادی رو بیرون می کشیدند و اذیت می کردند.
در ماه رمضان وعده ناهار حذف می شد و بجاش اونو وقت سحر می دادند. مقدار کمی هم کیفیت غذا نسبت به ماهای قبل بهتر شده بود.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
❣ #کلام_شهید
خدایا،
مرا بسـوزان
استخوان هایم را خرد کن،
خاکسترم را به باد بـسپار،
ولے لحظه اے مرا از خود وامسپار..
🌹 #شهید_مصطفی_چمران
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ڪلیپ
●شعری که حاج قاسم با بغض و تمنا در ماه رمضان دو سال پیش در بیت الزهرا(س)
#لحظات_استجابت_دعا
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔔 زنگ حکایت 🔔
گاهی اگر آهسته بری زودتر می رسی!
💎تاجری در روستایی، مقدار زیادی محصول کشاورزی خرید و میخواست با آنها را با ماشین به انبار منتقل کند. در راه از پسری پرسید: «تا جاده چقدر راه است؟»
پسر جواب داد: «اگر آرام بروید حدود ده دقیقه کافی است. اما اگر با سرعت بروید نیم ساعت و یا شاید بیشتر.»
تاجر از این تضاد در جواب پسر ناراحت شد و در دل به او بد و بیراه گفت و به سرعت خودرو را به جلو راند. اما پنجاه متر بیشتر نرفته بود که چرخ ماشین به سنگی برخورد کرد و با تکان خوردن ماشین، همه محصولها به زمین ریخت. تاجر وقت زیادی برای جمع کردن محصول ریخته شده صرف کرد و هنگامی که خسته و کوفته به سمت خودرواش بر میگشت یاد حرفهای پسر افتاد و وقتی منظور او را فهمید بقیه راه را آرام و بااحتیاط طی کرد.
شاید گاهی باید آرام تر قدم برداریم تا به مقصد برسیم.
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
4_259164850695963414.mp3
17.47M
🔊 برا خدا ناز کن!
🎙 حاج حسین یکتا
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
⭕️ #بدحجابی_از_نگاه_علم
تو پستاے قبلے گفتیم ڪه دڪتر #مارس_لوشر و دڪتر #مایڪ_ماتیوس درباره آثار بدپوششے روے آقایون چیا گفتن!!🤔
تو این پست یه داستان واقعے براتون میگم تا عمق فاجعه بیشتر درڪ بشه🔻
"جوونے ڪه متهم به قتل دخترے بود، بعد از دستگیرے و محاڪمه، علت جنایتش رو اینگونه توصیف ڪرد؛
من جوونے مجرد بودم ڪه مثل خیلی هاے دیگه به هزار زحمت دیپلم گرفتم و رفتم دانشگاه، در اونجا چشمم به دختراے زیادے مے افتاد ڪه با لباسهاے چسب و بدن نما و چهرههاے آرایش ڪرده،💅 تو حیاط دانشگاه قدم مےزدند و توے ڪلاسهاے دانشگاه شرکت مےڪردند و رعایت هیچ چیز رو نمےڪردند.
من ڪه هم جوون و هم مجرد بودم با دیدن این دخترها به شدت تحریڪ مےشدم و بهم فشار مےاومد. به همین دلیل یواش یواش با اون دخترا طرح دوستے ریختم و یڪی از اونها رو فریب دادم و به اسم اینڪه مےخوام باهاش ازدواج ڪنم با اون دوست شدم و در طول زمان دوستیم با اون آزار و اذیتش ڪردم و خودم رو به مقاصد شهوانیم رسوندم.😱
بعد از مدتها اون یه روز بهم گفت ڪه باید باهاش ازدواج ڪنم، من هم ڪه نمےخواستم باهاش ازدواج ڪنم آنقدر امروز و فردا ڪردم تا اینڪه یه روز ڪارمون به دعوا ڪشید، با اون گلاویز شدم، وقتے به خودم اومدم متوجه شدم ڪه اون رو خفه ڪردم و مُرده."١
📘١_گلپوش، ص١٧_١٨
#پویش_حجاب_فاطمے
🌷 @beyadshohada2 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆