من که خونین بدن در کفنم بستریم
ذاکـر حیــدریم مفتخـرم حیدریــم
رفته بودم شوم عبـاس برای زینب
مثل عباس مطیع و خجل از رهبریم
#فرازی_از_وصیت_نامہ
خدایا تو را شاکرم که به بنده توفیق دادید تا همیشه جهت کسب رضایت شما قدم بردارم و اکنون که مجددا توفیق حضور در جهاد مقدس را پیدا کرده ام هزاران مرتبه به درگاه شما سپاسگزارم و از درگاه ربوبیت خواستارم که به اینجانب توفیق دهی تا همیشه در راستای رضایت حق قدم بردارم همچنانکه در طول این مدت این توفیق به اینجانب ارزانی گردید تا در راه تو آبرومند شوم.
📎پ ن : مسئولیت: فرمانده توپخانه لشکر۳۱ عاشورا
مسئولعملیات گروه توپخانه ۶۰رسالت مسئول عملیات سپاه عاشورا
مسئول توپخانه شرق حلب در سوریه
#رزمنده_دیروز_مدافع_امروز
#شهید_سردار_حاج_ذاکر_حیدری
●ولادت: ۱۳۴۳/۰۹/۱۰ ، آذربایجان شرقی
●شهادت: ۱۳۹۵/۰۸/۰۹ حلب ،سوریه
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطرهای شنیدنی از شهید بابک نوری هریس
به روایت دوست شهید
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
بگذار تمام دنیا
مسخره ات کنند بانو!😏
خودت را🙁
چادرت را...😳
سیاه بودنش را...😑
چهره بدون آرایشت را...😤
می ارزد به یک لبخند رضایت😍
❣مهدی فاطمه(عج)❣
پویش — حجاب — فاطمے
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 #دختر_شینا🇮🇷
✫⇠قسمت :5⃣3⃣1⃣
#فصل_چهاردهم
دو سه بار هواپیماهای عراقی دیوار صوتی شهر را شکستند که باعث وحشت مردم شد و شیشه های خیلی از خانه ها و مغازه ها شکست، همین که وضعیت قرمز می شد و صدای آژیر می آمد، خدیجه و معصومه با وحشت به طرفم می دویدند و توی بغلم قایم می شدند. تپه مصلّی رو به روی خانه ما بود و پدافندهای هوایی هم آنجا مستقر بودند، پدافندهای هوایی که شروع به کار می کردند، خانه ما می لرزید. گلوله ها که شلیک می شد، از آتشش خانه روشن می شد. صاحب خانه اصرار می کرد موقع وضعیت قرمز بچه ها را بردارم و بروم پایین؛ اما کار یک روز و دو روز نبود. آن شب همین که دراز کشیده بودم، وضعیت قرمز شد و بلافاصله پدافندها شروع به کار کردند، این بار آن قدر صدای گلوله هایشان زیاد بود که معصومه و خدیجه وحشت زده شروع به جیغ و داد و گریه زاری کردند. مانده بودم چه کار کنم. هر کاری می کردم، ساکت نمی شدند. از سر و صدا و گریه بچه ها زن صاحب خانه آمد بالا. دلش برایم سوخت. خدیجه را به زور بغل گرفت و دستی روی سرش کشید. معصومه را خودم گرفتم. زن وقتی لرزش خانه وآتش پدافندهای هوایی را دید،گفت: «قدم خانم! شما نمی ترسید؟!»
گفتم: «چه کار کنم.»
معلوم بود خودش ترسیده.
ادامه دارد...✒️
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :6⃣3⃣1⃣
#فصل_چهاردهم
گفت: «والله، صبر و تحملت زیاد است. بدون مرد، آن هم با این دو تا بچه، دنده شیر داری به خدا. بیا برویم پایین. گناه دارند این بچه ها.»
گفتم: «آخر مزاحم می شویم.»
بنده خدا اصرار کرد و به زور ما را برد پایین. آنجا سر و صدا کمتر بود. به همین خاطر بچه ها آرام شدند.
روزهای دوشنبه و چهارشنبه هر هفته شهید می آوردند. تمام دلخوشی ام این بود که هفته ای یک بار در تشییع جنازه شهدا شرکت کنم. خدیجه آن موقع دو سال و نیمش بود. بالِ چادرم را می گرفت و ریزریز دنبالم می آمد. معصومه را بغل می گرفتم. توی جمعیت که می افتادم، ناخودآگاه می زدم زیر گریه. انگار تمام سختی ها و غصه های یک هفته را می بردم پشت سر تابوت شهدا تا با آن ها قسمت کنم. از سر خیابان شهدا تا باغ بهشت گریه می کردم. وقتی به خانه برمی گشتم، سبک شده بودم و انرژی تازه ای پیدا کرده بودم.
دیگر نیمه های اسفند بود؛ اما هنوز برف روی زمین ها آب نشده بود و هوا سوز و سرمای خودش را داشت. زن ها مشغول خانه تکانی و رُفت و روب و شست وشوی خانه ها بودند. اما هر کاری می کردم، دست و دلم به کار نمی رفت.
ادامه دارد...✒️
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
5.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥غواصان خط شکن والفجر هشت را تماشا کن..!
ببین چه تیپی داشتن بچه ها...!.!
..تیپ خاکی!
تیپ غیرت..
تیپ مردونگی!
تیپ ایمان ...!
سالی یکبار هلاک شما شدن که چیزی نیست.....
داداشی چه لباس خوشگلی تنته!
بوی عشق میده...بوی تن غواص!
سرت رو بالا بگیر مرد...!
نگاه به صورت ماهت ثوابه!!!
پ.ن: ای خدا اینا حتی از نگاه کردن به دوربین حیا داشتند و خجالت میکشیدند، یکی که تا دوربین اومد سمتشون بلند شد و رفت ....اما این روزها ما همه کار میکنیم تا دیده بشیم، اما به چه قیمتی...!!!یه سری ها هم که چشم تو چشم به دوربین نگاه میکنند و به مردم یه مشت وعده و وعید و دروغ تحویل میدن!!!
چه جوونایی رو فراموش کردیم، چه رشادت هایی رو نادیده گرفتیم، جای ارزش و بی ارزشی عوض شده، سلبریتی ها شدند الگو و ارزش جامعه مون، رنگ مو و مدل لباس و حاشیه ها و ازدواج ها و طلاق هاشون شده تیتر یک خبرها و سرچ هامون، این در حالیه که این قهرمان این غواص یا سالهاست به شهادت رسیده و فراموش شده یا اگر هم زنده ست یه جانباز مو سفیده الان که کسی حتی حال این روزاشم نمیپرسه .........!
یادشهداصلوات
برمدارشهدا
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔸شهید مهدی زین الدین :
🌹هر گاه شب جمعه #شهدا را یاد کردید، آنها شما را نزد "اباعبدالله" (ع) یاد میکنند.
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
زیباترین پنجرۂ دنیا
قاب چادرتوست!
وقتی چادرت راکمی روی صورتت می کشی
وباغرورازانبوه نگاه
نامحرمان عبورمیکنی
آنگاه تومیمانی و"نورُعلیٰ نور"
وچه زیباست انعکاس حیا
✨🍂ازپشتِ این سنگـرِساده..
پویش — حجاب — فاطمے
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
هدایت شده از 🌷به یاد شهدا🌷
8.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌙شب زیارتی
کنار ضریح تو، اشکای نم نم، بارون میشه...
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
#سلام_امام_زمانم 💚
طلوع کن ای آفتاب عالم تاب
ای نوربخش روزهای تاریک زمین
ای آرام دلهای بیقرار
ای امام مهربان
طلوع کن و رخ بنما
تا این روزهای سخت
اندکی روی آرامش ببینیم
و قرار گیرد زمین و زمان
🌤اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
مداحی آنلاین - حضرت اجابت.mp3
4.39M
♨️حضرت اجابت
🎙 #پادکست ویژه #امام_زمان(عج)
👌بسیار شنیدنی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
#شهید_رسول_خلیلی
خدایا! می دانم که کم کاری از من است
خدایا! می دانم که من بی توجهم
خدایا! می دانم که من بی همتم
خدایا! می دانم که من قلب امام زمان (عج) را رنجانده ام، اما خود می گویی که به سمت من باز آیید..
آمده ام خدا!
کمکم کن تا از این جسم دنیوی و فکرهای مادی نجات یابم.
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷
علیرضا شبها تو سوریه نماز شب میخواند✨.اولین نفری بود که بلند میشد اذان میگفت و نماز جماعت برگزار میکرد.استاد قرآنمون بود و شب ها میگفت:بیاین سوره ذاریات بخونیم..🌹
برسی کردم دیدم امام صادق (ع)فرمودند هر کسی سوره #ذاریات را قرائت نماید،مانند چراغی درخشان موجب نورانیت او در قبر میشود✨
جمعه ظهر (6 آذر 94 ) توی سنگر بودیم. اگر ایستاده نماز می خوندیم دشمن ما رو میزد💣علیرضا نمازش رو بصورت نشسته توی سنگر ما خوند. ده الی بیست دقیقه بعد از نماز ظهر بود که تیر خورد بالای چشم چپش😢، با اینکه کلاه سرش بود تیر از کلاه رد شد و پیشونی اش رو شکافت... 😔
سریع سوار ماشینش کردیم ، هنوز نبضش میزد و داشت خس خس می کرد. توسل کردیم به حضرت زهرا ، اما علیرضا انتخاب شده بود و فدای حضرت زینب سلام الله علیها شد🕊
وقتی می خواستیم دفنش کنیم انگار به خواب رفته بود. آرامش توی چهره اش موج میزد...✨
شهیدمدافعحرم علیرضاقلیپور
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆