eitaa logo
🌷به یاد شهدا🌷
680 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
21 فایل
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست. کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است. ارتباط باخادم الشهدا👇 @Mehrabani1364 🔽تبادل داریم
مشاهده در ایتا
دانلود
☘👆👆 هر کس در شب جمعه ده مرتبه این دعا را بخواند در نامه عمل او هزار هزار حسنه نوشته شود و هزار هزار سیئه محو شود و در بهشت برایش هزار هزار درجه وجنات نویسند. ☘ 🌎 @byadshohada
🇮🇷 کلام شهدا 🇮🇷 دوستي با خدا بايد به قدري زياد باشد كه براي رضايت خاطر او هر دشواري و ناهمواري برايمان آسان و هموار جلوه كند. 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
☘️ سیره شهدا ☘️ آن روز، به مسجد نرسیده بود. برای نماز به خانه آمد و رفت توی اتاقش. داشتم یواشکی نماز خواندنش را تماشا می کردم. حالت عجیبی داشت. انگار خدا، در مقابلش ایستاده بود. طوری حمد و سوره می خواند مثل اینکه خدا را می بیند؛ ذکرها را دقیق و شمرده ادا می کرد. بعدها در مورد نحوه نماز خواندنش ازش پرسیدم، گفت: اشکال کار ما اینه که برای همه وقت می ذاریم، جز برای خدا! نمازمون رو سریع می خونیم و فکر می کنیم زرنگی کردیم؛ اما یادمون می ره اونی که به وقت ها برکت می ده، فقط خود خداست. 🌷 @byadshohada 🌷با ما با شهدا بمانید👆👆👆
😊لبخندشهدا😊 یک شب که تو منطقه عملیاتی سمت کردستان بودیم دشمن شروع کرد و با گلوله توپ سمت ما رو می زد که یک گلوله هم خورد پشت سنگر ما.تو این مواقع دیوارها و سقف سنگر می لرزید و گرد و خاک سنگر همه جا را فرا گرفت.بچه ها هر کدوم به یک طرف فرار می کردند که پناه بگیرند. یکی از بچه ها که اسمش اکبر بود خوابیده بودهیجان زده بلند شد و گفت:صدای چی بود؟ 😳😳 گفتم: بلند شو توپ بود،توپ می زنند،توقع داشتی چی باشه؟😟 راحت سر جایش خوابید و گفت: ای بابا فکر کردم رعد و برق بود.چون من از رعد و برق می ترسم.😑😂 @byadshohada🌷 باماباشهدابمانید☝️☝️☝️
🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷 ✍داشت توی محوطه پادگان قدم میزد و هر از گاهی آشغالهای افتاده روی زمین رو جمع می کردکه یه دفعه وایساد. مثل اینکه چیزی پیدا کرده بود.رفتم نزدیکتر دیدم یه حلب خرماست که روش رو خاک و سنگ گرفته بنظر میومد یکمی ازش خورده بودند و انداخته بودنش اونجا.عصبانیت آقا مهدی رو اولین بار بود که میدیدم. با همون حالت غضب گفت: بگردید ببینید کی اینو اینجا انداخته؟یه چاقو هم بهم بدید. چاقو رو دادیم و نشست روی اون رو ذره ذره برداشت. ✍گفتم: آقا مهدی این حلبی حتماً خیلی وقته که اینجاست نمیشه خوردش. یه نگاه عاقل اندر سفیه به من کرد و گفت: میدونی پول این از کجا اومده؟ میدونی پول چند نفر جمع شده تا شده یه حلب خرما؟ میدونی اینو با پول اون پیرزنی خریدند که اگر ۲۰ تومن به جبهه کمک کنه مجبوره شب رو با شکم گرسنه زمین بگذاره؟! شما نخورش خودم میبرم تا تهش رو میخورم. 🌷 @byadshohada
🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷 شهيد بابايي از اتومبيل‌هاي شيك و پر زرق و برق اصلاً خوشش نمي‌آمد و براي اياب و و ذهاب اگر يك وانت هم در دسترسش بود، از آن استفاده مي‌كرد. خدمت به مردم و به خصوص خدمت به رزمندگان برايش از هر كاري شيرين‌تر بود... يك‌بار با هم در جزيره مجنون بوديم و يك وانت در اختيار داشتيم، هنگام غروب آفتاب مرا صدا زد و گفت: حسن مگر وانت نداري؟ گفتم: _چرا گفت: ما الان كاري نداريم، بيا برويم اين بسيجي‌ها را از سنگرها به مقرشان برسانيم... گفتم: اين‌ها تمام مسلح هستند و شما شخصيت بزرگي هستيد، ممكن است مشكلي براي شما بوجود بيايد... با خنده و با لهجه قزويني گفت: پسر جان آن‌كس كه بايد ببرد مي‌برد. بيا برويم! خلاصه در اوقاتي كه كاري نداشتيم، به اصرار ايشان مي‌رفتيم و برادران بسيجي را در جزيره جابه‌جا مي‌كرديم و ايشان كه هميشه لباس بسيجي به تن داشت، رزمندگان بسيجي را در آغوش مي‌گرفت و با شوق مي‌بوسيد و مي‌گفت: شما لشكريان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه شریف) هستيد قدر خودتان را بدانيد... 🌷 @byadshohada🌷
هدایت شده از 🌷به یاد شهدا🌷
🔸شهید مهدی زین الدین : 🌹هر گاه شب جمعه را یاد کردید، آن‌ها شما را نزد "اباعبدالله" (ع) یاد می‌کنند. 🌷 @byadshohada 🌷
هدایت شده از 🌷به یاد شهدا🌷
5.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطره ای شنیدنی از زیارت شب جمعه کربلا از راه دور. اشکتون جاری شد شهدا رو یاد کنید 🌷 @byadshohada 🌷
✍️وصيت نامه‌اش را بـاز كردم... اشک هایم را پاك كردم... نوشته بود: «پدر و مادر عزيزم من #زكات فرزندان شما بودم كه با طيب خاطر پرداختيد، حالا به فكر #خمس باشيد».. 🌷 @byadshohada 🌷
🇮🇷 کلام شهدا 🇮🇷 و به ملت شهید پرور ایران میگویم که این حرف را آویزه گوش خودقرار داده ، مرگ ، مرگ، مرگ که هرکجا که باشیم سراغ ما میآید، چه در صحرا وچه در زیرزمینهای محکم وچه روی تشک نرم خوابیده باشیم ، پس چه بهتر است که مرگ مارا در حال بیداری ونبرد آغوش بکشد. همیشه بعد از نماز صبح زیارت عاشورا را بیاد دارید ، چون فرزندان شما همیشه در جبهه ها زیارت عاشورا را میخوانند و عاشق این دعا هستند، شما هم با خواندن این دعا روح آن را شاد میبخشید 🌷 @byadshohada 🌷
🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷 محمدرضا وقتی که عازم سوریه بود مهم ترین نگرانی اش این بود که مثل هر سال دهه محرم اینجا نیست و نمی تواند به هیئت برود .در تماس هایی که با ما و خانواده داشت هم همیشه این ناراحتی را بیان میکرد. یکی از شب های محرم به هیات میثاق باشهدا رفتیم.استاد پناهیان آن شب از اخلاص میگفت بعد از اتمام هیات ، محمدرضا تماس گرفت و به او گفتم امشب خیلی به یادت بودیم. انگار که رزق او بود که به او صحبتهای آقای پناهیان را منتقل کنم. گفتم: "محمدرضا ،اگر میخواهی شهید بشی، باید خالص بشی" آخرین تماسش با مادرش، سپرد که دعا کن شهید شوم و مادر هم به او گفته بود برای شهید شدن باید اخلاص داشته باشی . محمد رضا در جواب به مادرش گفته بود: "این دفعه واقعا دلم رو خالص کردم و هیچ دلبستگی به هیچ چیزی ندارم ... الان دیگه سبکبار سبکبارم"تخففوا تلحقوا...سبکبار شوید، تا برسید...شرط شهادت، خلاصه شده در همین جمله امیرالمومنین علی علیه السلام،سبکبار شدن... خالص شدن... و شهدا این را خوب فهمیدند و عمل کردند ... 🌷 @byadshohada 🌷
😊 لبخند شهدایی 😊 عجب خاک ریزی اکبر کاراته گفت: من امشب این خاک ریز رو می‌زنم. فرمانده گفت: آ ماشاالله. اکبر بادی به غبغب انداخت و پرید بالای لودر. هرجا رو نگاه می‌کردی، باتلاق بود و همه‌جا تاریکِ تاریک، که یک‌دفعه منوری پرید توی هوا. اکبر کاراته دوروبرشو نگاه می‌کرد که چشمش خورد به یک کُپه‌ي خاک. گفت: عجب کُپه‌ي خاکی! حالا یه خاک ریز می‌زنم که همه مات و مبهوت بمونند و بگن عجب اکبر کاراته‌ای! چه رزمنده‌ي شجاعی! برای خودش خوش‌حال بود و رفت سر کُپه‌ي خاک، بیل لودر رو زد به کُپه‌ي خاک و رفت جلو. بیل اوّلو سر خاکريز، خالی کرد و اومد عقب. بیل دوّمو که پرکرد، از بوی گندی که همه‌جا پیچیده بود حالش به‌هم خورد و غش کرد. بچه‌ها هی آب می‌زدند به صورتش و می‌گفتند: اکبر کاراته پاشو، پاشو ببین چه‌کار کردی، گل کاشتی! اکبر با لودر زده بود به کُپه‌ي خاکی که صد و بیست تا مرده‌ي عراقی زیرش بودند. همه رو ریخته بود به‌هم و خودشم از بوی گند مرده‌ها غش کرده بود. وقتی به‌‌هوش اومد، فرمانده گفت: عجب خاک‌ریزی زدی آقای رزمنده! 🌷 @byadshohada 🌷