eitaa logo
🌷به یاد شهدا🌷
681 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
21 فایل
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست. کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است. ارتباط باخادم الشهدا👇 @Mehrabani1364 🔽تبادل داریم
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷 🇮🇷 ✫⇠قسمت :3⃣6⃣ کم کم در و همسایه و دوست و آشنا به حرف درآمدند که: «خوش به حالت قدم. چقدر صمد دوستت دارد.» دلم غنج می رفت از این حرف ها؛ اما آن دو سه روز هم مثل برق و باد گذشت. عصرِ روزی که می خواست برود، مرا کشاند گوشه ای و گفت: «قدم جان! من دارم می روم؛ اما می خواهم خیالم از طرفت راحت باشد. اگر اینجا راحتی بمان؛ اما اگر فکر می کنی اینجا به تو سخت می گذرد، برو خانه حاج آقایت. وضعیت من فعلاً مشخص نیست. شاید یکی دو سال تهران بمانم. آنجا هم جای درست و میزانی ندارم تو را با خودم ببرم؛ اما بدان که دارم تمام سعی ام را می کنم تا زودتر پولی جمع کنم و خانه ای ردیف کنم. من حرفی ندارم اگر می خواهی بروی خانه حاج آقایت، برو. با پدر و مادرم حرف زده ام، آن ها هم حرفی ندارند. همه چیز مانده به تصمیم تو.» کمی فکر کردم و گفتم: «دلم می خواهد بروم پیش حاج آقایم. اینجا احساس دلتنگی می کنم. خیلی سخت می گذرد.» بدون اینکه خم به ابرو بیاورد، گفت: «پس تا خودم هستم، برو ساک و رخت و لباست را جمع کن. با خودم بروی، بهتر است.» ساکم را بستم و با صلح و صفا از همه خداحافظی کردم و رفتیم خانه پدرم. ادامه دارد... ✫⇠ ✫⇠قسمت :4⃣6⃣ صمد مرا به آن ها سپرد. خداحافظی کرد و رفت. با رفتنش چیزی در وجودم شکست. دیگر دوری اش را نمی توانستم تحمل کنم. مهربانی را برایم تمام و کمال کرده بود. یاد خوبی هایش می افتادم و بیشتر دلم برایش تنگ می شد. هیچ مردی تا به حال در روستا چنین رفتاری با زنش نداشت. هر جا می نشستم، تعریف از خوبی هایش بود. روزبه روز احساس علاقه ام نسبت به او بیشتر می شد. انگار او هم همین طور شده بود. چون سر یک هفته دوباره پیدایش شد. می گفت: «قدم! تو با من چه کرده ای! پنج شنبه صبح که می شود، دیگر دل توی دلم نیست. فکر می کنم اگر تو را نبینم، می میرم.» همان روز با برادرم رفت و اسباب و اثاثیه ام را از خانه مادرش آورد و خالی کرد توی یکی از اتاق های پدرم. آن شب اولین شبی بود که صمد در خانه پدرم خوابید. توی روستای ما رسم نبود داماد خانه پدرزنش بخوابد. صبح که از خواب بیدار شدیم، صمد از خجالت از اتاق بیرون نیامد. صبحانه و ناهارش را بردم توی اتاق. شب که شد، لباس پوشید و گفت: «من می روم. تو هم اسباب و اثاثیه مان را جمع کن و برو خانه عمویم. من اینجا نمی توانم زندگی کنم. از پدرت خجالت می کشم.» همان روز تازه فهمیدم حامله ام. چیزی به صمد نگفتم. ادامه دارد... 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 ▪️حرمت را، نه چراغ و نه رواق و نه در است ▪️زائر قبر تو، ماه است و نسیم سحر است ▪️قبر بی زائر تو، کعبۀ اهل نظر است ▪️لاله‌اش خون دل «میثم» خونین‌جگر است... 🏴شهادت امام حسن مجتبی(ع) تسلیٺ باد 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
﷽ ♦️سوال: اینها می‌گویند بعد از معصوم، ولایت هیچ کسی واجب نیست. و اولی الامر منکم، فقط معصومین هستند. ❇️پاسخ : با سلام اینکه منظور اولی الامر فقط معصومین باشند شکی نیست.چوپ این آیه دلالت بر عصمت دارد. اما این ربطی ندارد به اینکه غیر معصوم ولایت نداشته باشند. ولایت فقیهان در طول ولایت معصوم است و مثل امامت دلایل عقلی واضح دارد. از نظر نقلی هم دلایل بسیار محکم و مستند دارد. ضمن اینکه هیچ عالمی از علمای شیعه در ولایت داشتن و اصل وجود ولایت فقیه تردیدی نداشته اند بلکه اگر اختلافی هم بوده بر سر حدود ولایت بوده. امام خمینی میفرمایند. ولایت فقیه از جمله مسائلی است که به محض تصور آن تصدیق می شود. مقبوله عمرو بن حنظله و توقیع شریف امام زمان و صحیحه زراره و... از جمله دلایل نقلی است ضمن اینکه توسط آیات شریفه هم میشود اصل وجود این ولایت و رجوع به عالم فقیه و.... را ثابت کرد. اینکه بعد معصوم کسی ولایت ندارد دقیقا ضد و مخالف دستور خود معصومین هست و به نحوی انکار خود اهل بیت علیهم السلام است. عقلا هم در زمان غیبت امکان نداردجامعه مسلمین به حال خود رها شده باشند پس اگر اینطور است حکومت را به چه کسی سپرده اند؟؟؟ چه کسی و با چه تخصصی و شرایط و ویژگی هایی امکان و شایستگی حاکمیت در حکومت اسلامی را دارد؟ بعد از نواب اربعه که نیابت خاص داشتند علما و فقهای شیعه با ویژگی های بیان شده ولایت عام دارند. اگر کسی از روی جهالت منکر این ولایت باشد به راحتی با ذره ای اطلاع و مطالعه به اشتباه محض بودن عقیده ی فاسد و باطلش روشن می‌شود اما اگر غرضی داشته باشد که این آگاهی هم سودی ندارد. مسأله ولایت فقیه از بدیهیات و ضروریات دینی است که بدون تعصب و عناد نیاز به اثبات پیچیده ای ندارد. 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
18.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تائب بود و طیب شد و طاهر... عاقبت بخیر شد طوری که امامش به او گفت؛ برای عاقبت بخیری من دعا کن! ۱۳۹۹ 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ز گهواره تا گور چادری💗 هستم بدجور✌️🏻 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 🇮🇷 ✫⇠قسمت :5⃣6⃣ فردای آن روز رفتم سراغ عموی صمد. بنده خدا تنها زندگی می کرد. زنش چند سال پیش فوت کرده بود. گفتم: «عمو جان بیا و در حق من و صمد پدری کن. می خواهیم چند وقتی مزاحمتان بشویم. بعد هم ماجرا را برایش تعریف کردم.» عمو از خدا خواسته اش شد. با روی باز قبول کرد. به پدر و مادرم هم قضیه را گفتم و با کمک آن ها وسایل را جمع کردیم و آوردیم. بنده خدا عمو همان شب خانه را سپرد به من. کلیدش را داد و رفت خانه مادرشوهرم و تا وقتی که ما از آن خانه نرفتیم، برنگشت. چند روز بعد قضیه حاملگی ام را به زن برادرم گفتم. خدیجه خبر را به مادرم داد. دیگر یک لحظه تنهایم نمی گذاشتند. یک ماه طول کشید تا صمد آمد. وقتی گفتم حامله ام، سر از پا نمی شناخت. چند روزی که پیشم بود، نگذاشت از جایم تکان بخورم. همان وقت بود که یک قطعه زمین از خواهرم خرید؛ چهار صد و پنجاه تومان. هر دوی ما خیلی خوشحال بودیم. صمد می گفت: «تا چند وقت دیگر کار ساختمان تهران تمام می شود. دیگر کار نمی گیرم. می آیم با هم خانه خودمان را می سازیم.» اول تابستان صمد آمد. با هم آستین ها را بالا زدیم و شروع به ساختن خانه کردیم. او شد اوستای بنا و من هم کارگرش. کمی بعد برادرش، تیمور، هم آمد کمکمان. ادامه دارد...✒️ 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
‍ شهید حاج احمد کاظمی: امروز مشق ما رو مولامون، رهبرمون، فرمانده مون مشخص کرده.... چه افتخاری از این بالاتر؟ من واقعا میگم اگر ما همه ی عشقمون، شورمون، علاقمون رو به آقابخواهیم یک جایی نشون بدیم خب تو این کارمون، تو این فداکاریمون، تا سالم هستیم، تا راه میریم، تا می‌کشیم وقت بذاریم، بدویم، تلاش کنیم با فکر و ببریم جلو این عشقمون رو به آقا نشون دادن..... 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
✖️مأیوس سازی؛ سیاست رسانه ای دشمن رهبر معظم انقلاب: در طول این چهل سال -و اکنون مانند همیشه- سیاست تبلیغی و رسانه‌ای دشمن و فعّال‌ترین برنامه‌های آن، مأیوس‌سازی مردم و حتّی مسئولان و مدیران ما از آینده است... 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
8.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥شعر خوانی شهید در وصف حال خود و دوستانش باید گذشـت از این، دنیا به آسـانی باید مهیا شد، از بهر قربانی... سرانجام معشوقه به سامان شد و پس از رشادت های فراوان و چند بار مجروحیت های گوناگون، جانباز سرافراز مرتضی عطایی در ۲۱ شهریور ماه سال ۱۳۹۵ و همزمان با روز عرفه در منطقه لاذقیه به مقام رفیع شهادت نائل آمد و به یاران شهیدش پیوست. 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔮آینده‌ای را خواهیم ساخت 🌞که زنان برای دیده شدن، 📚 پولشان را صرف کسب دانش کنند 💄 نه لوازم آرایش... 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 🇮🇷 ✫⇠قسمت :6⃣6⃣ تابستان گرمی بود. اتفاقاً ماه رمضان هم بود. با این حال، هم در ساختن خانه به صمد کمک می کردم و هم روزه می گرفتم. یک روز با خدیجه رفتیم حمام. از حمام که برگشتیم، حالم بد شد. گرمازده شده بودم و از تشنگی داشتم هلاک می شدم. هر چقدر خدیجه آب خنک روی سر و صورتم ریخت، فایده ای نداشت. بی حال گوشه ای افتاده بودم. خدیجه افتاد به جانم که باید روزه ات را بخوری. حالم بد بود؛ اما زیر بار نمی رفتم. گفت: «الان می روم به آقا صمد می گویم بیاید ببردت بیمارستان.» صمد داشت روی ساختمان کار می کرد. گفتم: «نه.. او هم طفلک روزه است. ولش کن. الان حالم خوب می شود.» کمی گذشت، اما حالم خوب که نشد هیچ، بدتر هم شد. خدیجه اصرار کرد: «بیا روزه ات را بخور تا بلایی سر خودت و بچه نیاوردی.» قبول نکردم. گفتم: «می خوابم، حالم خوب می شود.» خدیجه که نگرانم شده بود گفت: «میل خودت است، اصلاً به من چه! فردا که یک بچه عقب مانده به دنیا آوردی، می گویی کاش به حرف خدیجه گوش داده بودم.» این را که گفت، توی دلم خالی شد؛ اما باز قبول نکردم. ادامه دارد...... 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆