eitaa logo
🌷به یاد شهدا🌷
683 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
21 فایل
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست. کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است. ارتباط باخادم الشهدا👇 @Mehrabani1364 🔽تبادل داریم
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️دراین موقعیت زمانی و مكانی جنگ ما جنگ اسلام و كفر است و هر لحظه مسامحه و غفلت خیانت به پیامبر اكرم «ص» و امام زمان «عج» و پشت پا زدن به خون شهداست و ملت ما باید خود را آماده هرگونه فداكاری بكند.در چنین میدان وسیع و این هدف رفیع انسانی و الهی جان داد و فداكاری امری بسیار ساده و پیش پا افتاده است و خدا كند كه ما توفیق شهادت متعالی در راه اسلام را با خلوص نیت پیدا كنیم... 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
آنچه که مغزهای کوچک غربزده و خودتحقیرگران به ما نمی‌گویند❗️ اینجا کاناداست بهشت اختلاس گران، پناهگاه دزدان سایر کشور ها❗️ بدون تحریم و فشار،نتیجه سال ها تجاوز به حقوق جهان سوم، نوچه شیطان بزرگ👈 پدیده اتوبوس خوابی در کانادا 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞باهم ببینیم جواب مصاحبه شونده ها در ارتباط با سوال کنار گذاشتن حجاب بخاطر شوهر 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 دختر شینا🇮🇷 ✫⇠قسمت :0️⃣5️⃣2️⃣ اصلاً با دیدن عکس هزار تا فکر بد و ناجور به سرم می زد. پیت را دوباره برداشتم ببرم توی اتاق که یک دفعه پایم لیز خورد و افتادم زمین. از درد به خودم می پیچیدم. پایم مانده بود زیر پیت نفت. هر طور بود پیت را از روی پایم برداشتم. درد مثل سوزن به مغز استخوانم فرومی رفت. بچه ها به شیشه می زدند. نمی توانستم بلند شوم. همان طور توی حیاط روی برف ها نشسته بودم و از درد بی اختیار، به پهنای صورتم اشک می ریختم. ناخن شست پایم سیاه شده بود. دلم ضعف می رفت. بچه ها که مرا با آن حال و روز دیدند، از ترس گریه می کردند. همان وقت دوباره چشمم افتاد به عکس. نمی خواستم پیش بچه ها گریه کنم. با دندان محکم لبم را گاز می گرفتم تا بغضم نترکد؛ اما توی دلم فریاد می زدم: «صمد! صمد جان! پس تو کی می خواهی به داد زن و بچه هایت برسی. پس تو کی می خواهی مال ما باشی؟!» هنوز پیشانی ام از داغی بوسه اش گرم بود. به هر زحمتی بود، بلند شدم و آمدم توی اتاق. بچه ها گریه می کردند. هیچ طوری نمی توانستم ساکتشان کنم. از طرفی دلم برایشان می سوخت. به سختی بلند شدم. عکس را از روی طاقچه پایین آوردم. گفتم: «بیایید بابایی! ببینید بابایی دارد می خندد.» ✫⇠قسمت :1️⃣5️⃣2️⃣ بچه ها ساکت شدند. آمدند کنار عکس نشستند. مهدی عکس صمد را بوسید. سمیه هم آمد جلو و به مهدی نگاه کرد و مثل او عکس را بوسید. زهرا قاب عکس را ناز می کرد و با شیرین زبانی بابا بابا می گفت. به من نگاه می کرد و غش غش می خندید. جای دست و دهان بچه ها روی قاب عکس لکه می انداخت. با دست، شستم را گرفته بودم و محکم فشار می دادم. به سمیه گفتم: «برای مامان یک لیوان آب بیاور.» آب را خوردم و همان جا کنار بچه ها دراز کشیدم؛ اما باید بلند می شدم. بچه ها ناهار می خواستند. باید کهنه های زهرا را می شستم. سفره صبحانه را جمع می کردم. نزدیک ظهر بود. باید می رفتم خدیجه و معصومه را از مدرسه می آوردم. چند تا نارنگی توی ظرفی گذاشتم. همین که بچه ها سرگرم پوست کندن نارنگی ها شدند، پنهان از چشم آن ها بلند شدم. چادر سرکردم و لنگ لنگان رفتم دنبال خدیجه و معصومه. 🔸فصل نوزدهم اسفندماه بود. صمد که رفته بود، دو سه روزه برگردد؛ بعد از گذشت بیست روز هنوز برنگشته بود. از طرفی پدرشوهرم هم نیامده بود. عصر دلگیری بود. بچه ها داشتند برنامه کودک نگاه می کردند. بیرون هوا کمی گرم شده بود. برف ها کم کم داشت آب می شد. خیلی ها در تدارک خانه تکانی عید بودند، اما هر کاری می کردم، دست و دلم به کار نمی رفت. 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 دختر شینا🇮🇷 ✫⇠قسمت :2️⃣5️⃣2️⃣ با خودم می گفتم: «همین امروز و فردا صمد می آید. او که بیاید، حوصله ام سر جایش می آید. آن وقت دوتایی خانه تکانی می کنیم و می رویم برای بچه ها رخت و لباس عید می خریم.» یاد دامنی افتادم که دیروز با برادرم خریدم. باز دلم شور افتاد. چرا این کار را کردم. چرا سر سال تازه، دامن مشکی خریدم. بیچاره برادرم دیروز صبح آمد، من و بچه ها را ببرد بازار و لباس عید برایمان بخرد. قبول نکردم. گفتم: «صمد خودش می آید و برای بچه ها خرید می کند.» خیلی اصرار کرد. دست آخر گفت: «پس اقلاً خودت بیا برویم یک چیزی بردار. ناسلامتی من برادر بزرگ ترت هستم.» هنوز هم توی روستا رسم است، نزدیک عید برادرها برای خواهرهایشان عیدی می خرند. نخواستم دلش را بشکنم؛ اما نمی دانم چطور شد از بین آن همه لباس رنگارنگ و قشنگ یک دامن مشکی برداشتم. انگار برادرم هم خوشش نیامد گفت: «خواهر جان! میل خودت است؛ اما پیراهنی، بلوزی، چیز دیگری بردار، یک رنگ شاد.» گفتم: «نه، همین خوب است.»همین که به خانه آمدم، پشیمان شدم و فکر کردم کاش به حرفش گوش داده بودم و سر سال تازه، دامن مشکی نمی خریدم. دوباره به خودم دلداری دادم و گفتم عیب ندارد. صمد که آمد با هم می رویم عوضش می کنیم. به جایش یک دامن یا پیراهن خوش آب و رنگ می خرم. ✫⇠قسمت :3️⃣5️⃣2️⃣ بچه ها داشتند تلویزیون نگاه می کردند. خدیجه مشغول خواندن درس هایش بود، گفت: «مامان! راستی ظهر که رفته بودی نان بخری، عمو شمس الله آمد. آلبوممان را از توی کمد برداشت. یکی از عکس های بابا را با خودش برد.» ناراحت شدم. پرسیدم: «چرا زودتر نگفتی؟!...»خدیجه سرش را پایین انداخت و گفت: «یادم رفت.»اوقاتم تلخ شد. یعنی چرا آقا شمس الله آمده بود خانه ما و بدون اینکه به من بگوید، رفته بود سراغ کمد و عکس صمد را برداشته بود. توی این فکرها بودم که صدای در آمد.بچه ها با شادی بلند شدند و دویدند طرف در. مهدی با خوشحالی فریاد زد: «بابا!. . بابا آمد...»نفهمیدم چطور خودم را رساندم توی راه پله. از چیزی که می دیدم، تعجب کرده بودم. پدرشوهرم در را باز کرده بود و آمده بود تو. برادرم، امین، هم با او بود. بهت زده پرسیدم: «با صمد آمدید؟! صمد هم آمده؟!»پدرشوهرم پیرتر شده بود. خاک آلوده بود. با اوقاتی تلخ گفت: «نه... خودمان آمدیم. صمد ماند منطقه.» پرسیدم: «چطور در را باز کردید؟! شما که کلید ندارید!» 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
♨️ انقلاب با ایران چه کرد؟👇 ‼️مدتهاست دشمن تلاش می کند جلوی پیشرفت ایران را بگیرد و ملت ایران را وادار به تسلیم کند اما ایران مثل یک کشتی مقتدر، امواج سهمگین طوفان ها را می شکافد و به پیش می رود. ☝️ بیایید مروری بکنیم بر آنچه که در همه ی این سالهای همراه با تحریم و فشار بدست آورده ایم 🇮🇷ایران؛ کشوری که قبل از انقلاب دست به دامن پزشکان خارجی بود اما امروز یکی از شش کشور سازنده واکسن کرونا در جهان است. 🇮🇷ایران؛ تنها کشوری که به خود جرات داد سربازان آمریکایی را به اسارت بگیرد و به یکی از مهم ترین پایگاه های نظامی ابرقدرت دنیا (عین الاسد) حمله موشکی کند. 🇮🇷ایران؛ کشوری که می تواند پیچیده ترین طراحی مغزهای توطئه گر و داعش پرور دنیا را نابود کند. 🇮🇷ایران؛ کشوری که روزی پادشاهش تحت فرمان آمریکا بود اما امروز توسط نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا، متهم به دخالت در انتخابات آمریکا می شود 🇮🇷ایران؛ کشوری که مورد توجه ویژه قدرتهای بزرگ دنیاست تا جاییکه چین و روسیه با آن رزمایش مشترک برگزار می کنند و آمریکا برای مهار کردنش دست و پا می زند. 🇮🇷ایران؛ کشوری که از طرف نخست وزیر اسرایل متهم به ایجاد امپراطوری جدید در خاور میانه می شود. 🇮🇷ایران؛ کشوری که می تواند با اقتدار، کشتی استعمارگران بزرگی چون انگلستان را توقیف کرده، آنها را وادار به عذرخواهی کند. 🇮🇷ایران؛ کشوری که با وجود تحریم های سنگین و تمام عیار، به سرعت بیش از هشتاد درصد از مردمش را در مقابل کرونا واکسینه کرده و از نظر ایمنی بخشی جمعی از قدرتهای بزرگ دنیا پیشی می گیرد. 🇮🇷ایران؛ کشوری که بدون توجه و هراس از هشدارهای ابرقدرت دنیا، برای کشورهای تحریم شده، کشتی های سوخت ارسال می کند. 🇮🇷ایران؛ کشوری که متهم به هک کردن مهم ترین سایت های امنیتی اسرائیل می شود. 🇮🇷ایران؛ کشوری که قبل از انقلاب مستشاران آمریکایی برای حضور در آن، حق توحش می گرفتند اما امروز نهادهای حقوق بشری تحت نفوذ آمریکا، فقط به فکر مردم آن هستند!! 🇮🇷ایران؛ کشوری که توان موشکی اش کابوس قدرتهای بزرگ دنیاست 🇮🇷ایران؛ کشوری که دشمنانش هر روز با صدها مطلب دروغ و ناامیدکننده، سعی می کنند مردم آنرا از انقلاب جدا کنند اما حضور گسترده مردمش در جشن ۲۲ بهمن، این جشن را به بزرگترین جشن ملی جهان تبدیل کرده ... 🇮🇷ایران؛ کشوری که روزی دشمنانش ادعا می کردند ظرف یک هفته به پایتخت آن خواهند رسید اما امروز به هک کردن ۱۰ ثانیه ای یکی از شبکه های تلوزیونی آن افتخار می کنند. 🇮🇷ایران؛ تنها کشوری که دشمنانش بیش از ۲۰۰ شبکه ماهواره ای برای استحاله ی آن راه اندازی کرده اند اما با به خط کردن این همه لشکر رسانه ای بازهم از پس آن برنمی آیند و سرگردانند!! 🇮🇷ایران؛ کشوری که مردمش در سیل، زلزله، کرونا و ... بطور چشمگیری به هم کمک می کنند و مثل مردم برخی کشورهای پیشرفته برای بدست آوردن چند عدد ماسک باهم جنگ و دعوا نمی کنند... و ایران؛ مظلوم اما مقتدر ... افتخارات بیشتر جمهوری اسلامی ایران را در سایت زیر مشاهده کنید: https://eftekhar1357.ir 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👓 دو بیت شعری که سید مجید بنی‌فاطمه از زبان مرحوم آیت‌الله العظمی صافی گلپایگانی در محضر ایشان خواند و ماندگار شد... یک عمر تو را خطاب کردم "مولا" یکبار تو هم به من بگو «نوکر من» 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانم حجابتون مناسب نیست😔 به شما چه ربطی داره راست میگید برید جلو اختلاسا و دزدیا رو بگیرید 😒 به هیچ وجه این کلیپ زیبا رو از دست ندید☝️ برا دوستاتونم بفرستید 🌷 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
﷽ ♦️ سوال: چرا اروپا با این همه گناه قاره سبزه؟ چرا وجود این همه بارون دارند ما هر سال در خشکسالی هستیم؟ ❇️ پاسخ: 1⃣در بسیاری از کشورهای غیر مسلمان هم شاهد خشکسالی، آتش گرفتن جنگل ها، سونامی، زلزله، سیل و… هستیم کما اینکه در بسیاری از کشورهای مسلمان و همچنین شهرهای ایران شاهد بارندگی و نزول خیرات هستیم. پس القای این مطلب که ایران و کشورهای مسلمان در سختی هستند و کشورهای کفار در ناز و نعمت، مغالطه می باشد. 2⃣باریدن باران و یا خشکسالی بخاطر عوامل مختلفی از جمله موقعیت جغرافیایی و مدیریت درست از منابع آبی می باشد. چه بسا در کشوری بارندگی کم باشد اما بخاطر مدیریت درست منابع آبی دچار بحران و خشکسالی نشوند. و چه بسا در کشوری بارندگی زیاد باشد اما بخاطر عدم تدبیر دچار بحران و خشکسالی شوند. 3⃣ضمن آنکه در اروپا و یا آمریکا افراد مومن و مسلمان زیادی داریم، کما اینکه در برخی از شهرهای اروپایی و یا ایالات آمریکا غلبه با مسلمانان است. کما اینکه در ایران هم افراد بی ایمان و بی اعتقاد داریم. 4⃣بله روایات معتبری وجود دارد که علت نزول برخی از بلایای طبیعی را به سبب گناهان انسان ها میداند اما اینکه واقعا یک بلای طبیعی و یا عدم بارش باران در ایران و یا حتی سایر کشورهای غربی به سبب گناهان هست یا خیر، از علم و درک ما خارج است و نمیتوان گفت که هر بلایای طبیعی و عدم بارش بارانی بخاطر گناهان بشر است، چه بسا بخاطر امتحان بشر و یا عوامل دیگری باشد. https://the14.ir/fa
🛑 این الرجبیون 🌸حلول ماه رجب و ولادت با سعادت امام محمد باقر علیه‌السلام مبارک باد. 🔹برای ظهور حضرت صاحب‌الزمان عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف و شفای همه بیماران دست به دعا برمی‌داریم. 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
هدایت شده از 🌷به یاد شهدا🌷
4_6051124370443601307.mp3
3.21M
• بشنوید| توصیه‌ها و دستورات ویژه استقبال از ماه رجب بیایید در این ماه با امیرالمومنین(علیه السلام) معامله کنیم ! 🎙استاد فیاض بخش فردا اول ماه رجب است😍 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
هدایت شده از 🌷به یاد شهدا🌷
🔸شهید مهدی زین الدین : 🌹هر گاه شب جمعه را یاد کردید، آن‌ها شما را نزد "اباعبدالله" (ع) یاد می‌کنند. 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
... خونه‌ات‌ڪه‌اجاره اےباشہ ، دائم‌بہ‌خودت مےگے : میخ‌نڪـوب ؛ روےدیوارهانقاشےنڪش ؛ و مراقب‌خـونہ‌باش ... امااینهمه‌مراقبت‌برا چیہ ! چون‌خونہ‌مال‌تونیست‌مال‌صاحبخونہ‌ست ؛ چون‌این‌خونہ‌دست‌توامــانتہ ... خونه‌دلــت‌چطور خونه‌ے‌دل‌تمامش‌مال‌خــداست ؛ تو خونه‌خدا نقش " گناه " ڪشیدن‌و میخ " گناه " ڪوبیدن ... 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
😉وقتی خدا بخواد ایران را عزیز کنه 😁این همه هزینه میکنی و شبکه ماهواره‌ای راه میندازی و مخاطب جذب میکنی تا ایران را تضعیف کنی اما یهویی یه نفر روی آنتن زنده شروع میکنه به لیست کردن پیشرفت های ایران 📺اینجا میتونید ببینید فیلمش را👇 https://eftekhar1357.ir/ذکر-پیشرفت-های-ایران-روی-آنتن-من-و-تو/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 در قیامت درباره دخترت از تو سوال خواهد شد .... 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🏴 فرارسیدن سالروز شهادت امام هادی علیه السلام تسلیت باد صدای زمزمه‌ی جامعه کبیره‌ی توست که چشم‌ها همه اشک و نگاه خیره‌ی توست کلاس درس محبت کلامکم نور است‌ اگر محب علی گشته‌ایم سیره‌ی توست 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 دختر شینا 🇮🇷 قسمت :4️⃣5️⃣2️⃣ پدرشوهرم دستپاچه شد. گفت: «... کلید...! آره کلید نداریم؛ اما در باز بود.» گفتم: «نه، در باز نبود. من مطمئنم. عصر که برای خرید رفتم بیرون، خودم در را بستم. مطمئنم در را بستم.» پدرشوهرم کلافه بود. گفت: «حتماً حواست نبوده؛ بچه ها رفته اند بیرون در را باز گذاشته اند.» هر چند مطمئن بودم؛ اما نخواستم توی رویش بایستم. پرسیدم: «پس صمد کجاست؟!»با بی حوصلگی گفت: «جبهه!»گفتم: «مگر قرار نبود با شما برگردد؛ آن هم دو سه روزه.» گفت: «منطقه که رسیدیم، از هم جدا شدیم. صمد رفت دنبال کارهای خودش. از او خبر ندارم. من دنبال ستار بودم. پیدایش نکردم.»فکر کردم پدرشوهرم به خاطر اینکه ستار را پیدا نکرده، این قدر ناراحت است. تعارفشان کردم بیایند تو. اما ته دلم شور می زد. با خودم گفتم اگر راست می گوید، چطور با برادرم آمده! امین که قایش بود! خبر دارم که قایش بوده. نکند اتفاقی افتاده!دوباره پرسیدم: «راست می گویید از صمد خبر ندارید؟! حالش خوب است؟!»پدرشوهرم با اوقات تلخی گفت: «گفتم که خبر ندارم. خیلی خسته ام. جایم را بینداز بخوابم.» 255 پرسیدم: «می خواهید بخوابید؟! هنوز سر شب است. بگذارید شام درست کنم.» گفت: «گرسنه نیستم. خیلی خوابم می آید. جای من و برادرت رابینداز،بخوابیم.»بچه ها دایی شان را دوره کرده بودند. احوال شینا را از او پرسیدم. جواب درست و حسابی نداد. توی دلم گفتم: «نکند برای شینا اتفاقی افتاده.» برادرم را قسم دادم. گفتم: «جان حاج آقا راست بگو، شینا چیزی شده؟!» امین هم مثل پدرشوهرم کلافه بود، گفت: «به والله طوری نشده، حالش خوب است. می خواهی بروم فردا بیاورمش، خیالت راحت شود؟!»دیگر چیزی نگفتم و رفتم جای پدرشوهرم را انداختم. او که رفت بخوابد، من هم بچه ها را به برادرم سپردم و رفتم خانه خانم دارابی. جریان را برایش تعریف کردم و گفتم: «می خواهم زنگ بزنم سپاه و از صمد خبری بگیرم.»خانم دارابی که همیشه با دست و دل بازی تلفن را پیشم می گذاشت و خودش از اتاق بیرون می رفت تا من بدون رودربایستی تلفن بزنم، این بار نشست کنار تلفن و گفت: «بگذار من شماره بگیرم.»نشستم روبه رویش. هی شماره می گرفت و هی قطع می کرد. می گفت: «مشغول است، نمی گیرد. انگار خط ها خراب است.»نیم ساعت نشستم و به شماره گرفتنش نگاه کردم. انگار حواسش جای دیگری بود. 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔆 گران ترین زمین جهان برای کیست؟ 📰 زمستان سال 1357 شمسی وقتی شاه ایران از کشور خارج شد، نشریه کریستین ساینس مانیتور در مقاله‌ای ضمن بررسی بخشی از فهرست اموالی که شاه از ایران به دزدی خارج کرده بود با تیتر: «ثروت افسانه‌ای شاه ایران» نوشت: آیا ثروتی که شاه از ایران خارج کرده است افسانه‌ای است؟ بله، افسانه‌ای است، زیرا تا کنون هیچکس جز شاه مخلوع نمی‌داند هنگام خروج از ایران در 16 ژانویه 1979 دقیقاً چه مقدار پول با خود برده است. 🏖 فقط یک قلم از اموال مردم ایران، زمین مشهوری در لس آنجلس بود که به گران‌ترین زمین جهان مشهور شد و رضاپهلوی سال 2021 آن را به قیمت یک میلیارد دلار فروخت. 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
با انـــــدشمـندان ماهاتما گاندی (رهبر انقلاب هند ): زن با اینکه به ظاهر در صدد آزادی بر آمد ولی در خطر جدیدی قرار گرفت و آن خطر بازیچه قرار گرفتن و وسیله هوسرانی های مرد شدن است . من ترجیح می دهم که نسل انسان نابود شود تا اینکه بماند و با تبدیل زن یا ظریفترین مخلوق الهی به یک وسیله عیاشی و شهوترانی مرد ، از هر حیوانی پست تر گردد. ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮ ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 دختر شینا 🇮🇷 قسمت :6️⃣5️⃣2️⃣ زیر لب با خودش حرف می زد. هنوز یکی دو شماره نگرفته، قطع میکرد.گفتم: «اگر نمی گیرد، می روم دوباره می آیم. بچه ها پیش برادرم هستند. شامشان را می دهم و برمی گردم.»برگشتم خانه. برادرم پیش بچه ها نبود. رفته بود آن یکی اتاق پیش پدرشوهرم. داشتند با صدای آهسته با هم حرف می زدند، تا مرا دیدند ساکت شدند.دل شوره ام بیشتر شد. گفتم: « چرا نخوابیدید؟! طوری شده؟! تو را به روح ستار، اگر چیزی شده به من هم بگویید. دلم شور می زند.»پدرشوهرم رفت توی جایش دراز کشید و گفت: «نه عروس جان، چیزی نشده. داریم دو سه کلام حرف مردانه می زنیم. تعریف خانوادگی است. چی قرار است بشود. اگر اتفاقی افتاده بود که حتماً به تو هم می گفتیم.»برگشتم توی هال. باید برای شام چیزی درست می کردم. زهرا و سمیه و مهدی با هم بازی می کردند. خدیجه و معصومه هم مشق می نوشتند.از دل شوره داشتم می مردم. دل توی دلم نبود. از خیر شام درست کردن گذشتم. دوباره رفتم خانه خانم دارابی. گفتم: «تو را به خدا یک زنگی بزن به حاج آقایتان، احوال صمد را از او بپرس.» قسمت :7️⃣5️⃣2️⃣ خانم دارابی بی معطلی گفت: «اتفاقاً همین چند دقیقه پیش با حاج آقا حرف می زدم. گفت حال حاج آقای شما خوبِ خوب است. گفت حاجی الان پیش ماست.»از خوشحالی می خواستم بال درآورم. گفتم: «الهی خیر ببینی. قربان دستت. پس بی زحمت دوباره شماره حاج آقایتان را بگیر. تا صمد نرفته با او حرف بزنم.»خانم دارابی اول این دست و آن دست کرد. بعد دوباره خودش تلفن را برداشت و هی شماره گرفت و هی قطع کرد. گفت: «تلفنشان مشغول است.»دست آخر هم گفت: «ای داد بی داد، انگار تلفن ها قطع شد.»از دست خانم دارابی کفری شدم.خداحافظی کردم و آمدم خانه خودمان. دیگر بدجوری به شک افتاده بودم. خانم دارابی مثل همیشه نبود. انگار اتفاقی افتاده بود و او هم خبردار بود. همین که به خانه رسیدم، دیدم پدرشوهر و برادرم نشسته اند توی هال و قرآنی را که روی طاقچه بود، برداشته اند و دارند وصیت نامه صمد را می خوانند. پدرشوهرم تا مرا دید، وصیت نامه را تا کرد و لای قرآن گذاشت و گفت: «خوابمان نمیآمد.آمدیم کمی قرآن بخوانیم.»لب گزیدم. از کارشان لجم گرفته بود. گفتم: «چی از من پنهان می کنید. اینکه صمد شهید شده.» قرآن را از پدرشوهرم گرفتم و روی سینه ام گذاشتم و گفتم: «صمد شهید شده. می دانم.» 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ ▪️زمان شاه گرسنه نبود ▪️زمان شاه امنیت بود ▪️زمان شاه نان داشتیم❗️ 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
39.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نام اثر : دخترم و من قالب : پویانمایی کارگردان : فهیمه نیکو منظری موضوع : عفاف، حجاب، حیا مخاطب سنی: جوان 19-30 و بالاتر 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
❌متن شبهه فیلم شبکه های مجازی👇🏻 حجت الاسلام دکتر علی رضایی بیرجندی: ما به این نتیجه رسیده ایم که حیوانات محترم هستند حتی سگ ما در کتاب سگ اثبات کردیم که سگ پاک است. در قرآن ما نه تنها دلیلی بر نجاست سگ نداریم بلکه همه اش تعریف و تمجید و جایگاه سگ را بیان میکند درجریان اصحاب کهف و جریان‌های دیگه بلکه آیه‌ای داریم فَكُلُوا مِمَّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ دالّ بر به اصطلاح طهارت سگ هست که وقتی شکاری کرد میتونید(صریح قرآن هست، در مقام بیان هم هست) که بخورید از او و نگفته بشویید روایاتی که داریم متعارض هست اجماعی که داریم اولا اجماع فی الجمله است به فرمایش آیت الله العظمی خویی اجماعفی الجمله است نه بالجمله و اون اجماع هم مدرکی است. و از نظر عقلی هم مورد قبول نیست که انواع سگ سانان پاک باشند یعنی گرگ، شغال، امثال اینها پاک باشه اما سگ نجس باشد. ✅پاسخ به شبهه👇 🔹 سخنان فوق، یک بحث کاملاً علمی و تخصصی است و هرگونه برداشت غیر علمی از آن مردود است. مثلا اگر کسی بگوید این آقا مدافع حقوق حیوانات است و کسانی که سگ را نجس می دانند حقوق حیوانات را پایمال کرده اند، سخنی بی ربط و غیر علمی را بیان کرده است. 🔹 اساساً احکام فقهی و حقوقی، بیانگر ارزش ذاتی موجودات نیستند، بلکه صرفا دستورالعملی برای رفتار است. 👈 اگرچه سگ در اسلام نجس اعلام شده اما در روایات، غذا دادن و ترحم کردن در حق این حیوان بسیار توصیه شده. 🔹 حکم پاکی یا نجاست سگ، از دل آیات قرآن و روایات معصومین باید استخراج شود. 👈 استخراج یک حکم شرعی از آیات و روایات، نیازمند یادگیری اصول و روشهای فراوانی است. طلاب علوم دینی سالها از عمر خود را صرف یادگیری همین اصول و روشها می کنند تا بتوانند دستورات شرعی را به درستی استنباط کنند. 🔹 اینکه بخواهیم در اینجا سخنان حجت الاسلام رضایی بیرجندی را مورد نقد و بررسی علمی قرار دهیم، نه در توان و تخصص ماست و نه برای اکثریت مخاطبان قابل درک است. 👈 مثلاً اگر بخواهیم تبیین کنیم که روایات دالّ بر نجاست سگ تعارض دارند یا ندارند یا اینکه اجماع موجود فی الجمله است یا بالجمله هیچ سودی برای مخاطبان ندارد. ⁉️خب، حالا تکلیف چیست؟ بالاخره سگ نجس است یا پاک⁉️ 🔹 برای پی بردن به حکم شرعی نجاست یا پاکی سگ، باید به سراغ کسی برویم که یقین داریم علم و تخصص او در این زمینه بیش از دیگران است. (رجوع به متخصص امری عقلی است) 👈 اینگونه نیست که اگر از سخنان آقای رضایی خوشمان آمد، برویم و از علم او پیروی کنیم. بلکه باید با تحقیق و تفحص روشن شود که علم و دانش و مهارت آقای رضایی در استنباط احکام از افرادی همچون آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله وحید خراسانی و آیت الله سیستانی و ... بیشتر است. اگر چنین مطلبی برای ما اثبات شد، در مسائل فقهی از جمله پاکی سگ می توانیم از علم ایشان تبعیت کنیم. 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 دختر شینا 🇮🇷 قسمت :8️⃣5️⃣2️⃣ پدرشوهرم با تعجب نگاهم کرد و گفت: «کی گفته؟!»یک دفعه برادرم زد زیر گریه.من هم به گریه افتادم. قرآن را باز کردم. وصیت نامه را برداشتم. بوسیدم و گفتم: «صمد جان! بچه هایت هنوز کوچک اند، این چه وقت رفتن بود. بی معرفت، بدون خداحافظی. یعنی من ارزش یک خداحافظی را نداشتم.»دستم را روی قرآن گذاشتم و گفتم: «خدایا! تو را قسم به این قرآنت، همه چیز دروغ باشد. صمدم دوباره برگردد. ای خدا! صمدم را برگردان.»پدرشوهرم سرش را روی دیوار گذاشت. گریه می کرد و شانه هایش می لرزید. خدیجه و معصومه هم انگار فهمیده بودند چه اتفاقی افتاده. آمدند کنارم نشستند. طفلی ها پا به پای من گریه می کردند. سمیه روی پاهایم نشسته بود و اشک هایم را پاک می کرد. مهدی خیره خیره نگاهم می کرد. زهرا بغض کرده بود.پدرشوهرم لابه لای هق هق گریه هایش صمد و ستار را صدا می زد. مهدی را بغل کرد. او را بوسید و شعرهای ترکی سوزناکی برایش خواند؛ اما یک دفعه ساکت شد و گفت: «صمد توی وصیت نامه اش نوشته به همسرم بگویید زینب وار زندگی کند. نوشته بعد از من، مرد خانه ام مهدی است.» قسمت :9️⃣5️⃣2️⃣ و دوباره به گریه افتاد. برادرم رفت قاب عکس صمد را از روی طاقچه پایین آورد همه به طرف عکس دویدند. یکی بوسش می کرد. آن یکی نازش می کرد. زهرا با شیرین زبانی بابا بابا می گفت.برادرم دستش را رو به آسمان گرفت و گفت: «خدایا! صبرمان بده. خدایا! چطور طاقت بیاوریم؟! خدایا خواهرم چطور این بچه های یتیم را بزرگ کند؟!» کمی بعد همسایه ها یکی یکی از راه رسیدند. با گریه بغلم می کردند. بچه هایم را می بوسیدند. خانم دارابی که آمد، ناله ام به هوا رفت. دست هایش را توی هوا تکان می داد و با حالت مویه و عزاداری می گفت: «جگرم را سوزاندی قدم خانم. تو و بچه هایت آتشم زدید قدم خانم. غصه تو کبابم کرد قدم خانم.»زار زدم: «تو زودتر از همه خبر داشتی بچه هایم یتیم شدند.»خانم دارابی گریه می کرد و دست ها و سرش را تکان می داد. بنده خدا نفسش بالا نمی آمد. داشت از هوش می رفت. آن شب تا صبح پرپر زدم. همین که بچه ها می خوابیدند. می رفتم بالای سرشان و یکی یکی می بوسیدمشان و می نالیدم. طفلی ها با گریه من از خواب بیدار می شدند. 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆