eitaa logo
🌷به یاد شهدا🌷
684 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
21 فایل
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست. کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است. ارتباط باخادم الشهدا👇 @Mehrabani1364 🔽تبادل داریم
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال به یاد شهدا را با اینترنت رایگان دنبال کنید 📢پس از نصب پیام‌رسان سروش به آدرس👇 📤 https://goo.gl/DB8EzE حالا روی آدرس کانال ما کلیک کنید👇 Sapp.ir/byadshohada
🇮🇷 کلام شهدا 🇮🇷 عجیبترین چیزی که من تا به حال دیده ام این بوده که چرا بعضی ها اینقدر دیر دلشان برای امام زمان(ع) تنگ میشود. 🌷@byadshohada 🌷
🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷 شهيد وطن پور جواني بود خوش برخورد و در عين حال داراي ذوق و سليقه اي خاص. تلاش و فعاليت جزء زندگي او بود. اولين بار که من با او آشنا شدم، در کلاس درس آقاي قراﺋتي بود. ايشان براي آموزش روش تبليغ مي آمدند و در هر جلسه درس يک نفر بر مي خاست و بحثي را مطرح مي کرد. البته به سبک آقاي قرائتي. بعد نقاط ضعف و قوت او مورد بررسي قرار مي‌‌گرفت. يک بار نوبت شهيد وطن پور بود. ايشان با لهجه شيرين اصفهاني به ادامه بحث پرداختند و توانستند به سبک آقاي قرائتي بحث نمايند. حتي حرکات و تکيه کلامهاي آقاي قرائتي را نيز به شکل جالبي تقليد مي‌کردند که بعد از اتمام صبحتهاي شهيد وطن پور، آقاي قرائتي به اين نکته اشاره داشتند و ابراز خوشحالي کردند 🌷 @byadshohada 🌷
وقتی دکتر تیر خورد، همه ی بچه ها آمدنددیدنش. باور نمی کردند. می گفتند دکتر رویین تن است. تصرف دارد روی گلوله ها. مسیرشان را عوض می کند. از این حرف ها. دکتر وقتی شنید، خیلی خندید. @byadshohada
🌷سیره شهدا🌷 امکان نداشت امروز تو را ببیند، و فردا که دوباره دیدت، برای روبوسی نیاید جلو. اگر می خواستی زود تر سلام کنی، باید از دور، قبل از این که ببیندت، برایش دست بلند می کردی. @byadshohada
گوشه ی حیاط ، می ایستاد نماز شب می خواند. زیر انداز هم نمی انداخت . هنوز دستش خوب نشده بود؛ نمی توانست خوب قنوت بگیرد. با همان حال ، العفو می گفت. گریه می کرد. می گفت« ماه رمضون که تموم بشه، من هم تموم می شم.» @byadshohada
😊لبخندشهدا😊 روي رکاب ميني بوس ايستاده بود. بچه ها يکي يکي از کنارش رد مي‌شدند، مي رفتند بال.سروصدا و خنده ميني بوس را پر کرده بود.انگار نه انگار که مي‌خواستند بروند جنگ. ـ همه هستن؟ کسي جا نمونه. برادرا چيزي رو که فراموش نکردين؟ غلامرضا خيلي جدي گفت «برادر احمد، ما ليوان آب خوريمون جا مونده. اشکالي نداره؟» دوباره صداي خنده بچه ها رفت هوا. احمد لبخند زد. به راننده گفت «بريم» @byadshohada
🌺 کلام شهدا 🌺 اینقدر خُرده نگیرید. به خدا فردا سؤال می­شوید. لااقل اگر نمی­توانیم کمک کنیم با حرفهایمان ضربه نزنیم. چرا بی­جهت کاه را کوه می­کنیم؟! من از خداوند می­خواهم که ما را مدیون خون شهدا نمیراند. 🌷🌷 @byadshohada 🌷🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
💕❣💕❣ خبر آمدنش را همه جا پخش کنید ! می رسد لحظه میعاد، به امّید خدا ! منتقم میرسد و روز ظهور ش، حتماً ، می شود فاطمه دلشاد، به امّید خدا ! حرم خاکی خورشید و قمرهای بقیع ، عاقبت می شود آباد، به امّید خدا ! مثل مشهد، وسط صحن بقیع نصب کنیم ، دو سه تا پنجره فولاد، به امّید خدا ! لذتی دارد عجب، گر که به ما، او گوید : آفرین! دست مریزاد! به امّید خدا! 💐🌟میلاد آقا امام زمان ، حضرت مهدی(عج) مبارک باد🌟💐 @byadshohada
وقتی می اومد خونه ، دیگه نمی ذاشت من کار کنم . زهرا رو می ذاشت رو پاهاش و با دست به پسرمون غذا میداد. میگفتم : یکی از بچه ها رو بده به من. با مهربونی میگفت: نه شما از صبح تا حالا به اندازه کافی زحمت کشیدی. مهمون هم که میاومد ، پذیرایی با خودش بود. دوستاش به شوخی میگفتن : مهندس که نباید تو خونه کار کنه! میگفت: من که از حضرت علی (ع) بالاتر نیستم. مگه به حضرت زهرا کمک نمیکردند؟ @byadshohada
دو ماه از شروع جنگ تحمیلی گذشته بود. یک شب بچه ها خبر آوردند یک بسیجی اصفهانی در ارتفاعات «کانی سخت» تکه تکه شده است. بچه ها تکه های بدن او را درون کیسه ای ریختند و آوردند. آنچه موجب شگفتی ما شد، وصیتنامه ی این شهید بود که نوشته بود: «خدایا اگر مرا لایق یافتی، چون مولایم اباعبدالله (ع) بابدن پاره پاره از این دنیا ببر.» @byadshohada
مشغول کار شده بودم و حواسم به حامد نبود. یهو از روی صندلی افتاد و سرش شکست. سریع بردمش بیمارستان و سرش رو پانسمان کردن. منتظر بودم یوسف بیاد و بگه چرا سهل انگاری کردی؟ چرا حواست نبود؟ وقتی اومد مثل همیشه سراغ حامد رو گرفت. گفتم : خوابیده. بعد شروع کردم اروم آروم جریانو براش توضیح دادن. فقط گوش داد. آروم آروم چشماش خیس شد و لبش رو گاز گرفت. بعد گفت: تقصیر منه که اینقدر تورو با حامد تنها میذارم ، منو ببخش. من که اصلا تصور همچین برخوردی رو نداشتم از خجالت خیس عرق شدم . @byadshohada
یک مینی بوس طلبه برای تبلیغ . هرکدام با یک ساک پر از اعلامیه و عکس امام ، پخش شدیم توی روستاها. قرار بود ده شب سخنرانی کنیم؛ از اول محرم تاشب عاشورا. هر شب از شریف امامی ، شب عاشورا باید از شاه می گفتیم. توی همه ی روستا ها هم آهنگ عمل می کردیم. مصطفی ده بالا بود. خبر ها اول به او می رسید. پیغام داده بود « باید از مردم امضا بگیریم. یه طومار درست کنیم؛ بفرستیم قم برای حمایت از امام.» شب ها بعد از سخن رانی امضاها را جمع می کردیم. شب پنجم ساواک خبر دار شد. مجبور شدیم فرار کنیم. @byadshohada
کوچک ترین فرصتی که برای عباس علی پیش می آمد، به راحتی می شد ایشان را کتاب به دست در گوشه ی سنگری پیدا کرد. معمولاً کتاب های مذهبی و علمی می خواند و مطالب جدیدی را که در پی مطالعاتش به دست می آورد، در اختیار بچه های گردان قرار می داد. یک بار خلوتش را بهم زدم و پرسیدم:«چرا این قدر مطالعه می کنی؟!» گفت :«برای این که وقتی انسان بی کار باشد شیطان به سراغش می آید.» @byadshohada
با داخل شدن وقت نماز، رزمندگان در هر كجا كه قرار گرفته بودند، بانگ برمي‌داشتند و به وحدانيت معبود و مقصودشان گواهي مي‌دادند. هيچ‌كس هم خود را از اين اعلان و ابلاغ و اظهار حق با حضور ديگري بي‌نياز نمي‌دانست. از اين روي به هنگام طلوع فجر، يكپارچه از تمام سنگرهاي نگهباني حتي در خط، طنين روح‌افزاي تكبير، جان‌هاي شيفته را فرا مي‌خواند. @byadshohada
#لبخند_شهدایی😊
♦️ خدا كند تو بیایی ♦️ چه قدر منتظرم من، خدا كند تو بیایی نشسته پشت درم من، خدا كند تو بیایی از آن درختِ شكسته، از آن پرنده‌ی خسته هنوز خسته‌‏ترم من، خدا كند تو بیایی همیشه در سفری تو، بهار و برگ و بری تو درخت بی‌‏ثمرم من، خدا كند تو بیایی غریب مانده‏‌ام اینجا، غریب مثل پرستو شكسته بال و پرم من، خدا كند تو بیایی شب است و ماه تویی تو، نشان راه تویی تو ببین كه در به درم من، خدا كند كه بیایی ======== @byadshohada
🌷به یاد شهدا🌷
#خاطرات_شهدا
🌷 شهید مدافع حرم 🌷 در ایست بازرسی‏‌هایی که برگزار می‏‌کردیم خیلی خوش رو، خوش خنده و مهربان بود. از هر کدام از رفقایش بپرسید اولین نکته ای که از این شهید به یادشان می آید لبخندی بود که همیشه بر صورتش حک شده بود و رنگ و بوی شهدا را داشت. در برنامه های ایست و بازرسی ای که در اسلامشهر می گذاشتیم وقتی مجرم یا متهمی را دستگیر می کردیم به هیچ وجه اهانت نمی‌‏کرد و می‏‌گفت وظیفه ماست با برخورد مناسب این ها را اصلاح کنیم. 🔅 روحش شاد یادش گرامی و راهش استوار🔅
تو فکه دنبال پیکر شهدا بودیم. نزدیک غروب، مرتضی یه شهید توی گودال پیدا کرد. هربیل خاک رو که می ریخت بیرون، مقدار بیشتری خاک توی گودال برمی گشت! دم اذان مغرب شد. مرتضی بیل رو فروکرد تو خاک و گفت: فردا برمی گردیم. صبح برگشتیم فکه. به محض رسیدن، مرتضی رفت سراغ بیل و اون رو از خاک کشید بیرون و راه افتاد. تعجب کردم. گفتم: آقامرتضی کجا میری؟! یه نگاه به من کرد، گفت: دیشب یه جوونی اومد به خوابم و گفت: من دوست دارم تو فکه بمونم! بیل رو بردار و برو... . . . سلام ما به سربازان گمنام به ابراهیم و ردانی و ضرغام به آنانی که عمری نذر کردند اگر رفتند، دیگر بر نگردند... .
🔸 ما اگر ربا مي‌‌‌‌‌خوريم، نماز را هم با نافله هايش مي‌‌‌‌‌خوانيم، اگر خيانت به امانت مردم مي‌‌‌‌‌کنيم ولي زيارت عاشورايمان هم ترک نمي‌‌‌‌‌شود، مي‌‌‌‌‌فهميم که اينها عبادت نيست، روي عادت است.از امام روايت شده است: لاتَنْظُروا الي‌‌‌‌‌ طولِ رُکوعِ الرَّجُلِ وَ سُجودِهِ‌‌‌‌‌  هيچ وقت به طول دادن رکوع و سجود شخص نگاه نکنيد؛ يعني رکوع هاي طولاني وسجودهاي طولاني شما را گول نزند، ممکن است  اين از روي عادت باشد و اگر ترک کند وحشت کند. 🔸اگر مي‌‌‌‌‌خواهيد بفهميد اين شخص چگونه آدمي است، در راستيها و امانتها امتحانش کنيد چون امين بودن عادت بردار نيست، راست گفتن عادت بردار نيست مانند نماز خواندن. 💬 📚اسلام و نیاز ها جلد ۱ صفحه ۲۱۱🔸
هر كس به نوعى نماز شب خواندن خود را كتمان مى كرد.شوخى ها و مزاح هاى جالبى بر سر اين موضوع انجام مى گرفت . مثلا به پاى بعضى از بچه ها هنگامى كه خواب بودند قوطى كنسرو و كمپوت مى بستند كه به محض بلند شدن در نيمه هاى شب سر و صدا كند و همه را از خواب بيدار كند تا نماز شب بخوانند. يا چند بار دو سه نفر از بچه ها را با طناب به هم مى بستند تا وقتى كه يكى از آنها بلند مى شد ديگران را هم بيدار كند و بقيه متوجه مى شدند كه چه كسى براى نماز شب زودتر بيدار مى شود. ولى همان فرد از همه بيشتر اين موضوع را كتمان مى كرد. با وجود اين همه پنهان كارى ها، نيمه هاى شب هيچ كس در چادر نبود و هر كس جاى خلوتى را گير مى آورده و مشغول عبادت شبانگاهى خودش بود. @byadshohada
سال شصت و دو بود؛ پاسگاه زید. کادر لشکر را جمع کرد تا برایشان صحبت کند. حرف کشید به مقایسه ی بسیجی ها و ارتشی های خودمان با نظامی های بقیه ی کشورها. مهدی گفت:«درسته که بچه های ما در وفاداری و اطاعت امر با نظامی های بقیه ی جاها قابل مقایسه نیستند، ولی ما باید خودمونو با شیعیان ابا عبدالله مقایسه کنیم. اون هایی که وقت نماز، دور حضرت رو می گرفتند تا نیزه ی دشمن به سینه ی خودشون بخوره و حضرت آسیب نبینه.» @byadshohada