🇮🇷 آیه های خودمانی 🇮🇷
مهربونی با خانم خونه
بعضی مردها فکر میکنن هنوز تو غار زندگی میکنن! تا میرسن خونه یه غرشی میکنن که کل غار، ببخشید، کل خونه میلرزه! بعد هم لم میدن رو مبل و پشت سر هم به خانم خونه دستور میدن. تو طول روز تلفن میزنن خونه و شروع میکنن به دستور دادن. فکر میکنن کلفت گرفتن و باید با زبون زور با زنشون حرف بزنن. تصورشو بکن، خدا چهارده قرن پیش به مردا گفته آقا آرومتر! با خانم خونه درست رفتار کن!
وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ
با آنها به خوبی رفتار کنید
(بخشی از آیه 19 نساء)
(صفحه 43)
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 خاطرات شهدا 🇮🇷
🔹روز سوم #عملیات_خیبر بود که #تیپ_سیدالشهداء(ع) وارد عملیات شد.
محمود از من جدا شد و به عنوان تخریبچی با گردان حضرت قاسم (ع) به جزیره مجنون رفت و من هم براي حضور در گردان حضرت علي اصغر (س)آماده شدم.
آخرين ديدار من و ایشان فرداي اعزام بود که با موتور به مقر گردان برگشت. او را ديدم. دست دور گردن من انداخت که با هم وداع کنيم. کنار گوشم گفت:
▫️«اين آخرين ديدار ماست. ديدار ما به قيامت! من شهيد مي شوم و ديگر بر نمي گردم. شما زحمت بکشيد سلام مرا به مادرم برسان و از مادرم حلاليت بطلب؛ چون خيلي براي من زحمت کشيد و من نتوانستم زحمات او را جبران کنم.»
همان طور که او گفته بود، اين آخرين ديدار ما بود. او رفت و با دو هزار شهيدي برگشت که از آنها تنها پلاک و مشتي استخوان به يادگار مانده بود.
#تخریبچی_شهید_محمود_بهرامی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ تصاویر جبهه
🌴 دوران #دفاع_مقدس
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
😊 لبخند شهدایی 😊
ببين حال پريشانم
اگر كسي نميدانست قضيه چيه با خود ميگفت: خدا شفاش بده، احتمالاً کم و کسر داره، مثلاً يکي از کارهايش که خوب يادم هست از آن روزهايي که هنوز او را نميشناختم اين است که وقتي ميديد بچهها زيادي سرشان به کار خودشان گرم است، مي آمد و در حالي که به ظاهر اعتنايي هم به ديگران نداشت به نقطهاي خيره ميشد و ميگفت: ببين....ببين
طبيعي بود که هرکس چون تصور مي کرد او را صدا ميکند برميگشت و او در ادامه در حالي که يک دستش را به سينهاش ميزد ميگفت: «ببين حال پريشانم، حسين جانم، حسين جانم
يعني مثلاً دارم نوحه ميخوانم و کسي را صدا نکردهام
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⏰ ۱:۰۴ دقیقه
🔹#استاد_رفیعی
🔹 برای با حجاب کردن دخترامون چه کار باید بکنیم⁉️
#پویش_حجاب_فاطمے
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 #پایی_که_جا_ماند🇮🇷
✫⇠قسمت :1⃣1⃣
✍ به روایت سید ناصرحسینی پور
سرگرد سلاح کمریاش را به طرفم نشانه رفت و گفت: «اجم،اگله الموت للخمینی، گوسفند بیشاخ!بگو مرگ بر خمینی!» سرگرد با تکرار واحد،اثنین،ثلاث،(یک،دو،سه) برای اینکه به امام توهین کنم، برایم مهلت تعیین کرد.وقتی گلنگدن کشید، احساس کردم تعادل روحی ندارد.ناگهان شلیک کرد! در یک لحظه جاخوردم، میتوانستم تصور کنم میخواهد مرا بکشد اما چون هر دوپایم مجروح بود، تصور نمیکردم به پای مجروحم شلیک کند! دو گلوله به هر دو پایم شلیک کرد ! در عین ناباوری خیره نگاهش کردم. میخواستم قیافهاش را برای همیشه به ذهن بسپارم.
سرگرد دوباره تکرار کرد : «سِب الخمینی.» دیگر حرفهابش برایم اهمیتی نداشت. چند دقیقه بعد جای سوزش و درد گلولهها شروع شد.کلافه و عصبی شدم، میخواستم داد بکشم، اما احساس کردم کسی گلویم را گرفته و صدایم در نمیآید !
دردآورترین صحنه زمانی بود که عراقیها با ماشینهای خودمان جنازهها را زیر میگرفتند! با دیدن این صحنه آنچه از عاشورا در روضهها شنیده بودم برایم مجسم میشد.در عاشورا یزیدیان با اسب بر جنازهها تاختند و اینجا بعثیها با ماشینها و تانک تی۷۲ !
هر عراقی که مرا با آن جراحت در میان جنازهها میدید، تفاوت من با دیگر جنازهها را تشخیص نمیداد ! عراقیها مشغول پاکسازی جاده بودند و به جنازه مطهر شهدا تیر خلاص میزدند. بعثیها شهدایی را که ریش داشتند از روی نیها و چولانها ،توی آبراه جزیره میانداختند.
یکی از بعثیها که پرچم عراق دستش بود کنار یکی از شهدا که وسط جاده بود ایستاد، جنازه از پشت به زمین افتاده بود.نظامی سیاه سوختهی عراقی یکدفعه پرچم عراق را به پایین جناق سینهی شهید کوبید، طوری که چوب پرچم درون شکم شهید فرو رفت!
آرزو میکردم بمیرم و زنده نباشم ! همهی آنچه در جاده میدیدم، به عقده تبدیل شده بود.هیچ صحنهای به اندازه نصب پرچم عراق روی شکم این شهید زجرم نمیداد.
در اثر ضربهی پوتین یکی از نظامیان به صورتم، لختههای خون توی دهان و حلقم جمع شده بود. با تکرار صلاة از آنها خواستم اجازه دهند نماز ظهر و عصرم را بخوانم، همانجا تیمم کردم و اولین نماز اسارتم را خواندم. یاد ندارم در تمام طول عمرم نمازی به آن دلچسبی خوانده باشم ! احساس میکردم از همیشه به خدا نزدیکترم.
یک سرهنگ دوم آنجا حاضر شد.وضعیتم را که دید دستور داد مرا از آنجا ببرند. برانکاردی نبود مرا روی آن حمل کنند. وقتی از روی زمین بلندم کردند، برای اینکه درد کمتری را تحمل کنم،زیر لب قرآن میخواندم. پاشنهی پایم را توی دستهایم گرفتم و مرا سوار قایق کردند.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 فرازے از وصیت نامہ 🇮🇷
✍تعجب مے ڪنم از مردمے ڪہ بعد از گذشت سال ها و با این همه شهیدان و این همه توطئہ هاے دشمنان هنوز در خواب هستند. آن ها نور را با این همہ روشنے نمے بینند.
#شهید_علی_ڪمیلے_فر
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
1_60051966.mp3
2.15M
رفیق من توجه کن🚫
تمام زندگی دنیا در مقابل آخرت پلک زدنی هم نیست
#مسعود_عالی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 آیه های خودمانی 🇮🇷
دستور خدایی
معمولاً کسی دوست نداره بقیه بهش دستور بدن. ولی ظاهرا کار این دنیا بدون دستور پیش نمیره! از صبح تا شب همش یا دستور میدیم یا دستور میشنویم. همسر و بچه و رئیس و … همه دستور میدن! خیلی وقتها این دستورها بیحساب کتابه و به قول معروف حرف زوره! ولی دستور خدا از دستورای این دنیا نیست. شاید بشه دستورای این دنیارو اجرا نکرد، اما دستور خدا باید اجرا بشه و نمیشه ازش فرار کرد.
کِتابَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ
دستور خدا بر شما است
(بخشی از آیه 24 نساء)
(صفحه 44)
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆