@ostad_aali.mp3
2.77M
🔰آخرالزمانی ها و دینداری!🔰
💠استاد #شیخ_مسعود_عالی
✨ #استقامت_در_دین
✨ #حجت_های_خدا
✨ #پاداش_پنجاه_نفر
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 آیه های خودمانی 🇮🇷
مهربونی با خانم خونه
بعضی مردها فکر میکنن هنوز تو غار زندگی میکنن! تا میرسن خونه یه غرشی میکنن که کل غار، ببخشید، کل خونه میلرزه! بعد هم لم میدن رو مبل و پشت سر هم به خانم خونه دستور میدن. تو طول روز تلفن میزنن خونه و شروع میکنن به دستور دادن. فکر میکنن کلفت گرفتن و باید با زبون زور با زنشون حرف بزنن. تصورشو بکن، خدا چهارده قرن پیش به مردا گفته آقا آرومتر! با خانم خونه درست رفتار کن!
وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ
با آنها به خوبی رفتار کنید
(بخشی از آیه 19 نساء)
(صفحه 43)
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 خاطرات شهدا 🇮🇷
🔹روز سوم #عملیات_خیبر بود که #تیپ_سیدالشهداء(ع) وارد عملیات شد.
محمود از من جدا شد و به عنوان تخریبچی با گردان حضرت قاسم (ع) به جزیره مجنون رفت و من هم براي حضور در گردان حضرت علي اصغر (س)آماده شدم.
آخرين ديدار من و ایشان فرداي اعزام بود که با موتور به مقر گردان برگشت. او را ديدم. دست دور گردن من انداخت که با هم وداع کنيم. کنار گوشم گفت:
▫️«اين آخرين ديدار ماست. ديدار ما به قيامت! من شهيد مي شوم و ديگر بر نمي گردم. شما زحمت بکشيد سلام مرا به مادرم برسان و از مادرم حلاليت بطلب؛ چون خيلي براي من زحمت کشيد و من نتوانستم زحمات او را جبران کنم.»
همان طور که او گفته بود، اين آخرين ديدار ما بود. او رفت و با دو هزار شهيدي برگشت که از آنها تنها پلاک و مشتي استخوان به يادگار مانده بود.
#تخریبچی_شهید_محمود_بهرامی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ تصاویر جبهه
🌴 دوران #دفاع_مقدس
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
😊 لبخند شهدایی 😊
ببين حال پريشانم
اگر كسي نميدانست قضيه چيه با خود ميگفت: خدا شفاش بده، احتمالاً کم و کسر داره، مثلاً يکي از کارهايش که خوب يادم هست از آن روزهايي که هنوز او را نميشناختم اين است که وقتي ميديد بچهها زيادي سرشان به کار خودشان گرم است، مي آمد و در حالي که به ظاهر اعتنايي هم به ديگران نداشت به نقطهاي خيره ميشد و ميگفت: ببين....ببين
طبيعي بود که هرکس چون تصور مي کرد او را صدا ميکند برميگشت و او در ادامه در حالي که يک دستش را به سينهاش ميزد ميگفت: «ببين حال پريشانم، حسين جانم، حسين جانم
يعني مثلاً دارم نوحه ميخوانم و کسي را صدا نکردهام
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⏰ ۱:۰۴ دقیقه
🔹#استاد_رفیعی
🔹 برای با حجاب کردن دخترامون چه کار باید بکنیم⁉️
#پویش_حجاب_فاطمے
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 #پایی_که_جا_ماند🇮🇷
✫⇠قسمت :1⃣1⃣
✍ به روایت سید ناصرحسینی پور
سرگرد سلاح کمریاش را به طرفم نشانه رفت و گفت: «اجم،اگله الموت للخمینی، گوسفند بیشاخ!بگو مرگ بر خمینی!» سرگرد با تکرار واحد،اثنین،ثلاث،(یک،دو،سه) برای اینکه به امام توهین کنم، برایم مهلت تعیین کرد.وقتی گلنگدن کشید، احساس کردم تعادل روحی ندارد.ناگهان شلیک کرد! در یک لحظه جاخوردم، میتوانستم تصور کنم میخواهد مرا بکشد اما چون هر دوپایم مجروح بود، تصور نمیکردم به پای مجروحم شلیک کند! دو گلوله به هر دو پایم شلیک کرد ! در عین ناباوری خیره نگاهش کردم. میخواستم قیافهاش را برای همیشه به ذهن بسپارم.
سرگرد دوباره تکرار کرد : «سِب الخمینی.» دیگر حرفهابش برایم اهمیتی نداشت. چند دقیقه بعد جای سوزش و درد گلولهها شروع شد.کلافه و عصبی شدم، میخواستم داد بکشم، اما احساس کردم کسی گلویم را گرفته و صدایم در نمیآید !
دردآورترین صحنه زمانی بود که عراقیها با ماشینهای خودمان جنازهها را زیر میگرفتند! با دیدن این صحنه آنچه از عاشورا در روضهها شنیده بودم برایم مجسم میشد.در عاشورا یزیدیان با اسب بر جنازهها تاختند و اینجا بعثیها با ماشینها و تانک تی۷۲ !
هر عراقی که مرا با آن جراحت در میان جنازهها میدید، تفاوت من با دیگر جنازهها را تشخیص نمیداد ! عراقیها مشغول پاکسازی جاده بودند و به جنازه مطهر شهدا تیر خلاص میزدند. بعثیها شهدایی را که ریش داشتند از روی نیها و چولانها ،توی آبراه جزیره میانداختند.
یکی از بعثیها که پرچم عراق دستش بود کنار یکی از شهدا که وسط جاده بود ایستاد، جنازه از پشت به زمین افتاده بود.نظامی سیاه سوختهی عراقی یکدفعه پرچم عراق را به پایین جناق سینهی شهید کوبید، طوری که چوب پرچم درون شکم شهید فرو رفت!
آرزو میکردم بمیرم و زنده نباشم ! همهی آنچه در جاده میدیدم، به عقده تبدیل شده بود.هیچ صحنهای به اندازه نصب پرچم عراق روی شکم این شهید زجرم نمیداد.
در اثر ضربهی پوتین یکی از نظامیان به صورتم، لختههای خون توی دهان و حلقم جمع شده بود. با تکرار صلاة از آنها خواستم اجازه دهند نماز ظهر و عصرم را بخوانم، همانجا تیمم کردم و اولین نماز اسارتم را خواندم. یاد ندارم در تمام طول عمرم نمازی به آن دلچسبی خوانده باشم ! احساس میکردم از همیشه به خدا نزدیکترم.
یک سرهنگ دوم آنجا حاضر شد.وضعیتم را که دید دستور داد مرا از آنجا ببرند. برانکاردی نبود مرا روی آن حمل کنند. وقتی از روی زمین بلندم کردند، برای اینکه درد کمتری را تحمل کنم،زیر لب قرآن میخواندم. پاشنهی پایم را توی دستهایم گرفتم و مرا سوار قایق کردند.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 فرازے از وصیت نامہ 🇮🇷
✍تعجب مے ڪنم از مردمے ڪہ بعد از گذشت سال ها و با این همه شهیدان و این همه توطئہ هاے دشمنان هنوز در خواب هستند. آن ها نور را با این همہ روشنے نمے بینند.
#شهید_علی_ڪمیلے_فر
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
1_60051966.mp3
2.15M
رفیق من توجه کن🚫
تمام زندگی دنیا در مقابل آخرت پلک زدنی هم نیست
#مسعود_عالی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 آیه های خودمانی 🇮🇷
دستور خدایی
معمولاً کسی دوست نداره بقیه بهش دستور بدن. ولی ظاهرا کار این دنیا بدون دستور پیش نمیره! از صبح تا شب همش یا دستور میدیم یا دستور میشنویم. همسر و بچه و رئیس و … همه دستور میدن! خیلی وقتها این دستورها بیحساب کتابه و به قول معروف حرف زوره! ولی دستور خدا از دستورای این دنیا نیست. شاید بشه دستورای این دنیارو اجرا نکرد، اما دستور خدا باید اجرا بشه و نمیشه ازش فرار کرد.
کِتابَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ
دستور خدا بر شما است
(بخشی از آیه 24 نساء)
(صفحه 44)
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
May 11
🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷
از شـــــهيد بابايى پرسيدند :
" عــــباس جـــــان چه خبر ؟
چه كــار ميـــكنى ؟ "
گــــفت :
" به نگهبانى دل مشغوليم .. كه غير از خـــــــدا كسي وارد نشود .. ! "
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
وای براحوال بعضیا😱
#پویش_حجاب_فاطمے
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
#شهید_حاج_حسین_خرازی
به روایت شهید سیدمرتضی آوینی :
وقتی از این ڪانال ...
که سنگرهـای دشمن را
به یکدیگر پیوند میدادهاند بگذری ،
به « فرمانده » خواهی رسید
به علمـــدار ...
او را از آستین خالیِ
دست راستش خواهی شناخت ...
چه می گویـم !!
چهره ریز نقش و خندههای دلنشینش
نشانه ی بهتـری است ...
مواظب باش ...!
آن همه متواضع است که
او را درمیان همراهانش گم میکنی
اگر ڪسی او را نمی شناخت ،
هرگز باور نمی ڪرد که
با فرمانده لشکر امام حسین (؏)
رو به رو است ...
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 #پایی_که_جا_ماند 🇮🇷
✫⇠قسمت :2⃣1⃣
✍ به روایت سید ناصرحسینی پور
قایق در ضلع غربی پد خندق، کنار پلهای خیبری، پهلو گرفت.دونظامی که بالای خاکریز کنار سنگره ایستاده بودند، پایین آمدند و مرا از خاکریز بالا کشیدند.روی زمین که میکشیدنم پای مجروحم دنبالم کشیده میشد. از شدت درد آسمان دور سرم میچرخید.چشمم که به محوطهی پد افتاد، بچههای گروهان قاسمبنالحسن را دیدم. اسیر شده بودند.بغضم گرفت، ناخودآگاه اشک توی چشمهایم جمع شد.بیشتر بچهها را میشناختم ،باور نمیکردم زنده باشند،توی دلم مقاومت امروزشان را تحسین میکردم. بچهها با تکان دادن سرشان به حالت سلام مرا مورد محبت قرار دادند. به اتفاق دیگر مجروحان در یک طرف محوطه پد در فاصله هفت،هشت متری اسرای سالم نشسته بودیم،هیچکس اجازه نداشت با بغل دستیاش صحبت کند.دست بچهها را با بند پوتینهایشان بسته بودند و بعضیها را با طناب و سیم تلفن صحرایی.عراقیها بچهها را بخاطر مقاومت امروزشان کابل باران کردند،صورت بعضیشان کبود و بینی و دهانشان خونآلود بود.
تعدادی از عُمال سازمان مجاهدین خلق، عراقیها را همراهی میکردند، نیروهای گروهگ منافقان نقش مترجمی و جاسوسی داشتند.
سرهنگ عراقی به سکاندار یکی از قایقها دستور داد یک گالن بنزین بیاورد.سرهنگ دستور داد بنزین را روی جنازهی فرمانده و جانشین گروهان قاسمبنالحسن بریزند.باور نمیکردم عراقیها با جنازه این دو شهید اینچنین کنند. به دستور این سرهنگ، عراقیها جنازه این دو شهید را جلوی چشم ما آتش زدند!
پلهای شناور که نصب شد ، عراقیها اسرا را به ستون یک از روی پلها عبور دادند و به آن سوی پد بردند. عراقیها از ترس اینکه مبادا بعضی از اسرا توی آب جزیره شیرجه بروند و فرار کنند، پای بچهها را با طناب بستند.عراقیها با بیل لودر بچهها را با دستها و پاهای بسته درون کمپرسی ، خالی کردند!
یکی از افسران عراقی با صدای بلند داد کشید : «المعوقین اهنا، مجروحان اینج میمونن». نگرانی را در چهره بچهها میدیدم ،از اینکه عراقیها اجازه ندادند ما را ببرند ناراحت بودند. خیلی تنها شده بودیم. دلمان میخواست کنار بچهها باشیم.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 فرازےازوصیتـــــنامہ 🇮🇷
🍃شهید در این دنیا قبل از اینکه به خون بغلطد شهید است و شما همچنان که شهیدان را در این دنیا نمیتوانید بشناسید و بفهمید بعد از وصلشان نیز هرگز نمیتوانید درکشان کنید، شهید را شهید درک میکند.
🍃اگر با شهید باشید شهید را میشناسید.
🔻معلـــــم بسیجی🔻
#شهیــد_حاجعبـــــاس_نجفـــــی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
4_560126811288109060.mp3
1.13M
🎤 علامه حسن زاده آملی
🌹روایتی از امام حسین ع
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 آیه های خودمانی 🇮🇷
ایمان باطنی
بعضی لباسها خوب به تن بعضیها نمیشینه! یعنی هر کاری میکنن باز معلومه که این لباس مناسبشون نیست. مثلاً یه عده کت و شلوار بهشون نمیاد و باید همیشه لباس اسپرت بپوشن. اما تو این دنیا همه میرن تو لباس دیگرون! ظاهر طرفو که میبینی فکر میکنی یه عمر عابد بوده. ولی کمکم میفهمی این فقط ظاهر کاره و باطنش کاملاً فرق داره. ما کمکم طرف مقابلو میشناسیم، اما خدا از همون اول میدونه! خدا میگه من بیش از خودتون و دیگران از عمق ایمانتون خبر دارم:
وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإیمانِکُمْ
خدا به ایمان شما آگاهتر است
(بخشی از آیه 25 نساء)
(صفحه 45)
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
#خاطرات_شـهدا
🌷برشی از کتاب #یادت_باشد: کناره سفره #عقد نشستیم عاقد پرسید: عروس خانم 👰مهریه رو #میبخشند که صیغه موقت رو فسخ کنیم به حمید نگاه کردم، گفتم : نه من نمیبخشم! نگاه همه با #تعجب به من برگشت،😳
🌷ماتشان برده بود، پدرم پرسید: دخترم مهریه رو میگیری؟ رک و راست گفتم : بله میگیرم💯، حمید #خندید و گفت: چشم مهریه رو میدم، همين الان هم حاضرم #نقدا پرداخت کنم. عاقد لبخندی زد ☺️و گفت: پس مهریه #طلب عروس خانوم، حتماً باید آقا داماد این مهریه رو پرداخت کنه👌
🌷بعد از خواندن #خطبه عقد دائم به رستوران 🏫رفتیم، تا غذا حاضر بشود، حمید پانزده هزار تومان شمرد، به دستم داد و گفت: این هم مهریه شما خانوم!😇 پول را گرفتم و گفتم : اجازه بده بشمارم ببینم کم نباشه! حمید خندید😄 و گفت: هزار تومان هم بیشتر گیر شما اومده، پول را نشمرده #دور_سر حمید چرخاندم و داخل صندوق #صدقاتی که آنجا بود انداختم و گفتم : نذر #سلامتی آقای من! 😍
✍راوی؛همسر شـهید
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆