🇮🇷 #پایی_که_جا_ماند 🇮🇷
✫⇠قسمت :1⃣8⃣
✍ به روایت سید ناصرحسینی پور
امروز چهارشنبه ۱۰ آبان ۱۳۶۸ در بیمارستان القادسیهی تکریت، علیاصغر انتظاری جریان اسارتش را تعریف کرد. وقتی اسیر عراقیها شده بود، با دستش مشتی خاک برداشته بود به عراقیها نشان داده بود؛ یعنی در خاک ما چه میکنید؟ عراقیها منظورش را فهمیده بودند. در اسارت شوخیها و حرفهای علیاصغر همیشه دست اول بود. خودش میگفت: میخوام با این حرفام به بچهها روحیه بدم. با حرفهایش حرص عراقیها را در میآورد. وقتی به من میرسید، به جای سلام میگفت: سید! تو کجایی تا شوم من چاکرت! علی اصغر اهل نماز شب و دعا بود. یکبار نمیدانم چرا قنوت را به فارسی خواند. وقتی بچهها گفتند: چرا قنوت رو فارسی خوندی؟ گفت: دلم خواست این طوری با خدا حرف بزنم، تازه مگه خدا عربه! حامد نگهبان کمپ، آتش سیگارش را پشت او خاموش کرده بود. زخم پشت او چرکین و عفونی شده بود.
امروز وقتی علیاصغر گفت: شُکراً للّه، یکی از پرستارها به او گفت: مگه اسارت هم شکر داره؟ علیاصغر بهش گفت: بندگی خدا رو به جا آوردن شکر داره. پرستار مانده بود چه بگوید. آدم حاضر جوابی بود. وقتی پرستار با طعنه به او گفت: شما اسیران جنگی راندهشدگان درگاه خداوند هستید، در جوابش گفت: خدا را شکر میکنیم که در این زندان به غربت و مصیبت گرفتاریم نه به معصیت، به اسارت تن گرفتاریم، نه اسارت روح.
قبل از ظهر وقتی از آسایشگاه خارج شدم که وضو بگیرم، علیاصغر صدایم زد و گفت: سید! وایسا. برگشتم ببینم چهکارم دارد که گفت: تو رو خدا رفتی تو حال ... بعد مکث کوتاهی کرد و ادامه داد: در رو ببند! خیال کردم میخواهد بگوید: تو رو خدا رفتی تو حال، ما رو هم از دعای خیرت فراموش نکن. روز قبل به من گفت: الهی دستت بشکنه. گفتم: چرا دست من بشکنه؟ گفت: بگو چی رو بشکنه؟ گفتم: خب چی رو بشکنه؟ جواب داد: گردن صدام رو!
بعد از ظهر قرار بود علیاصغر را به اردوگاه ببرند. وقتی از آسایشگاه خارج شد، به دکتر قادر گفت: دکتر! میخوام برای سلامتی صدام دعا کنم. وقتی مترجم این جمله را ترجمه کرد، دکتر قادر باورش شد و لبخند رضایتبخشی زد. میدانستم علیاصغر طبق معمول قصد دارد حرف قشنگی بزند. دکتر قادر به علیاصغر گفت: تو حالا آدم شدی! علیاصغر حالت دعا به خود گرفت و گفت: خداوندا! صدام و دوستان صدام رو با یزید و معاویه، ما رو هم با حسینبنعلی (ع) محشور کن! بچهها همه آمین گفتند! دکتر قادر به محض شنیدن نام یزید و معاویه و امام حسین (ع) فهمید علیاصغر به جای دعا نفرین کرده. جلو آمد و با لگد به کمر علیاصغر کوبید. علیاصغر به دکتر گفت: اگه یزید و معاویه خوبن چرا از محشور شدن با اونا ناراحت میشید! اگه امام حسین (ع) خوبه، چرا بهش متوسل نمیشید، شما هم خدا رو میخواید هم خرما رو. با امام حسین (ع) دشمنی میکنید، اما دلتون میخواد فردای قیامت با او محشور بشید، از یزید و معاویه خوشتون میآمد، دلتون نمیخواد باهاش محشور بشید؛ شما دیگه چه مردم عجیبی هستید! حال و احوال و نگاه دکتر قادر دیدنی بود.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🍃✨
زائری بــارانیام آقـــــا، به دادم میرسے؟
بیپناهم، خستهام، تنها به دادم میرسے؟
گر چه آهـــــو نیستم اما پر از دلتنگیام
ضامن چشمان آهـــوها به دادم میرسے؟
از ڪبوترها ڪه میپرسم نشانم میدهند
گنبدو گلدستههایت را به دادم میرسی؟
من دخیل التماس را به چشمـت بستهام
هشتمین دردانه زهـــرا به دادم میرسے؟
🌕🌸✨ولادت
🌕🌸✨با
🌕🌸✨سعادت
🌕🌸✨امام
🌕🌸✨مهربانی
🌕🌸✨حضرت
🌕🌸✨علی بن
🌕🌸✨موسی
🌕🌸✨الرضا
🌕🌸✨برشما
🌕🌸✨دوستان
🌕🌸✨عزیز
🌕🌸✨مبارک
🌕🌸✨باد
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 فــــرازےازوصیتنـــــامہ 🇮🇷
◽️او به قدری به دعا و زیارات اهمیت میداد که حتی در وصیتنامهاش نیز سفارش میکند که به هنگام دفنم زیارت عاشورا و روضهی حضرت زهرا(س) را بخوانید. آقا امام زمان(عج) را فراموش نکنید و دست از دامن امام و روحانیت نکشید.
◽️این جمله از اولین وصیتنامهاش برای شاگردان و رهروانش به یادگار ماند:
《عمامهی من کفن من است》
°•{ســـــردار رشید اسلام
#شهید_مصطفی_ردانــیپور
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
@ostad_aali110.mp3
983.5K
🔊فایل صوتی #کوتاه
🔰 شاگرد اول های خدا ...❗️🔰
#استاد_مسعود_عالی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
هدایت شده از 🌷به یاد شهدا🌷
✍️ سفارش رهبری به خواندن نماز روز یکشنبه ذیقعده.
💎«انس بن مالک» می گوید: رسول خدا در یکشنبه_ماه_ذی_القعده از منزل بیرون آمد و فرمود: ای مردم، کدام یک از شما می خواهد توبه کند؟ عرض کردیم: همه می خواهیم توبه کنیم.
🔖سپس فرمود: هیچ بنده ای از امت من نیست که این عمل را انجام دهد،مگر آنکه از آسمان به او ندا می شود: «ای بنده ی خدا، عمل خود از نو آغاز کن؛ زیرا توبه ی تو پذیرفته و گناه تو آمرزیده شد.»
🔰 و فرشته ای از زیر عرش به او خطاب می کند: «ای بنده خجسته باد بر تو و فرزندان تو!»
🔺 و فرشته ای دیگر ندا می کند: «ای بنده، دشمنان تو در روز قیامت از تو راضی خواهند گردید.»
👌و فرشته ای دیگر ندا می کند: «ای بنده، تو مۆمن از دنیا می روی و دین تو از تو گرفته نمی شود و قبر تو گشوده و نورانی می شود.»
✍ و فرشته ای دیگر ندا می کند: «ای بنده، پدر و مادر تو از تو راضی خواهند گردید، اگر چه از تو ناخشنود باشند و پدر و مادر و فرزندان تو آمرزیده شدند و روزی تو در دنیا و آخرت گشوده و فراوان خواهد بود.»
🔺 و جبرئیل علیه السلام ندا می کند: «من همراه با فرشته ی مرگ می آیم و به او سفارش می کنم که با تو به نرمی رفتار کند و اثر مرگ حتی خراشی در تو ایجاد نخواهد کرد و فقط روح تو به آرامی از بدنت خارج خواهد شد.»
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
May 11
🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷
در عملیات خیبر، یك بریدگى در طول خاكریزى بود كه از آن ناحیه، آتش شدیدى روى بچه ها ریخته مىشد. هیچ كس جرئت نمیكرد براى آن قسمت فكرى بكند.
یك لودر از لشكر نجف آنجا بود. رانندهاش میترسید روى آن برود. آقا مهدى باكرى - فرمانده لشكر - كه به نیروهاى مستقر در خط پیوست، دل و جرئتمان بیشتر شد. به راننده لودر گفت: «آقاجان! اینجا یك خاكریز بزن. بچه ها قتل عام می شوند!»
او كه آقا مهدى را نمی شناخت، گفت: «برو بابا، تو هم دیوانه شدهاى! در این بحبوحه كى مىتونه بره رو لودر! اگه خواستى خودت برى، مانعى نداره، من كه نمىتونم.»
آقا مهدى بدون آنكه خم به ابرو بیاورد، رفت روى لودر. نفسها در سینه حبس شده بود. رفت جلوتر و خاكریزى زد و آمد پایین. چشمها از حیرت بیرون زده بود.
#شهید_مهدی_باکری
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
Hamed Zamani Ft Abdoreza Helali - Imam Reza 2 (128).mp3
5.99M
کبوترم هوایی شدم ببین عجب گدایی شدم🌺
دعای مادرم بوده که منم امام رضایی شدم🌸
پنجره فولادتو دوای هرچی درده🌺
کسی ندیدم اینجاکه ناامیدبرگرده🌸
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 #پایی_که_جا_ماند 🇮🇷
✫⇠قسمت :2⃣8⃣
✍ به روایت سید ناصرحسینی پور
امروز یکی از بچههای اردوگاه ۱۳ را آوردند. رضا نام داشت و از بچههای لشگر ۲۵ کربلا بود. عراقیها به جرم بسیجی بودن، تاید به خوردش داده بودند. اسهال خونی گرفته بود. مشکل تنفسی داشت. ریههایش عفونت کرده بود، زیاد سرفه میکرد و از درد قفسهی سینه و تولید خلط و سر درد مینالید. رضا میگفت: در عملیات فاو که اسیر شدم بعثیها مرا از آیفای در حال حرکت، نرسیده به یک پادگان نظامی در حومهی بصره پرت کردند. به همین خاطر، کتفش شکسته بود و مهرههای کمرش آسیب دیده بود. ساعتها بعد در پادگان نظامیِ جبیلهی بصره بههوش آمده بود. میگفت: اردوگاه ما بهتر از بیمارستان تکریت است. گویا در اردوگاهشان دندانپزشک داشتند. داندانپزشکشان با تیغ و سیم خاردار دندان بچهها را عصبکشی میکرد. طوری که میگفت: سیم خاردار را داغ میکرد تا سرخ شود، بعد فرو میکرد توی لثه و سوراخ دندان بچهها. یکی دونفر از بچههای اردوگاهشان کار جراحی عمومی انجام میدادند. با سنجاق قفلی ترکشهای ریز و درشت را از دست و پای کسانی که ترکش در بدنشان جا خوش کرده بود، در میآوردند.
یکی از نگهبانهای اردوگاهشان از او خواسته بود به مناسبت جشن تولد صدام، برقصد. رضا قبول نکرده بود. دیگر اسیر همراهش درجهدار و از پرسنل لشگر ۷۷ خراسان بود. هر دو گوشش عفونت کرده بود. دچار اختلال شنوایی شده و از خارش و سوزش گوش و ناراحتی میگرن مینالید. در عملیات نصر شش که رزمندگان ارتفاعات ۶۲۰ معروف به تپهی سیدالشهدا را آزاد کردند، از شکم مجروح شده بود. به خاطر موج انفجار گلولهی کاتیوشا یک گوشش نمیشنید. پیراهن ارتشی او چند وصله داشت. هنوز یونیفورم زرد رنگ اسرای جنگی را به او نداده بودند. یکی از مجروحین دشداشهاش را به او داد. بعدازظهر دکتر وسام عبدالرحمن عزت، برای معاینه وارد آسایشگاه شد. او بر خلاف دکتر جمال آدم با وجدان، متین و مؤدبی بود. دکتر وصام به اسیری که در بیگاری زخمی شده بود گفت: مطابق کنوانسیون ژنو کسی نمیتونه از اسیر جنگی مثل برده کار بکشه! دکتر وسام از روی دلسوزی این حرفها را میزد. یکی از اسرا به دکتر گفت: از همان اوایل جنگ، عراقیها کنوانسیون ژنو رو رعایت نمیکردند. اونا اسیران پاسدار و بسیجی رو تابع مقررات بینالمللی اسیران جنگی نمیدونستن، به همین خاطر، صدام دستور داده بود اسرای سپاهی و بسیجی رو دستهجمعی اعدام کنن! تعدادی از اسرای آسایشگاه در بیگاری زخمی شده بودند و خون بدنشان دیر بند میآمد. دکتر وصام گفت: به خاطر سوء تغذیه و کمبود هموگلوبین، خون بدنتون دیر بند میآد و زخمهاتون دیر خوب میشه. دکتر وصام ادامه داد: به خاطر کمبود پروتئین، بیشتر اسرای ایرانی به بیماری اسکوربوت مبتلا هستن. بچهها پرسیدند: دکتر! باید چهکار کنیم؟ دکتر گفت: باید غذای پروتئیندار بخورید، البته تو عراق چنین غذایی رو به اسیر جنگی نمیدن. خیلی از بچهها به بیماری زخم زبان دچار بودند. این بیماری از کمبود ویتامین و مخصوصاً خوردن زیاد بادمجان به وجود میآمد.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
✍ #ڪلام_شـهید
«به ملت های مسلمان خود
تکیه کنید. سر سازش با هیچ
یک از قدرتهای شیطانی شرق و
غرب نداشته باشید و ملتهای
خود را برای چند روزی حفظ
مقام و ریاست به قدرتهای
شیطانی و ستمگران نفروشید که
پیروزی و عزت در گروه تبعیت
شما از اسلام و متکی بودن شما
به ملتهای خود می باشد.»
"فرماندهٔ عملیات سپاهسردشت"
#سردارشهید_موسی_صمدیشجاع
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆