eitaa logo
🌷به یاد شهدا🌷
677 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
21 فایل
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست. کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است. ارتباط باخادم الشهدا👇 @Mehrabani1364 🔽تبادل داریم
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷 🇮🇷 _دستام میلرزید و احساس ضعف داشتم عاقد از بزرگترها اجازه گرفت کہ خطبہ عقد و جارے کنہ💞 علے قرآن و گرفت سمتم و در گوشم گفت: بخونید استرستوݧ کمتر میشہ قرآن رو باز کردم🍃 _"بسمِ اللہ الرحمـݧ ارحیم" یــــس_والقرآن الکریم... آیہ‌هاے قرآن و تو گوشم میپیچید احساس آرامش🍃 کردم تو حال و هواے خودم بودم کہ با صداے حاج اقا بہ خودم اومدم _براے بار آخر میپرسم خانم اسماء محمدے فرزند حسیـݧ آیا وکیلم شما را بہ عقد آقاے علے سجادے فرزند محمد با مهریہ معلوم در بیاورم❓آیا وکیلم❓ همہ سکوت کرده😐 بودند و چشمشوݧ بہ دهـݧ مـݧ بود چشمامو بستم خدایا بہ امید تو _سعے کردم صدام نلرزه و خودمو کنترل کنم با اجازه‌ے آقا امام زماݧ، پدر مادرم و بقیہ‌ے بزرگتر ها "بلہ"🎊🎉🎊 _صداے صلوات و دست باهم قاطے شد و همہ خوشحال بودݧ علے اومد نزدیک و در گوشم گفت: مبارکہ خانوم😍 از زیر چادر حریر نگاهش کردم خوشحالے و تو چهرش میدیدم. حالا نوبت علے بود کہ باید بلہ میگفت. با توکل بہ خدا و اجازه‌ے پدر مادرم و پدر مادر عروس خانوم و بزرگترهاے جمع "بلہ"🎊🎉🎊 _فاطمہ انگشتر💍 نشونو داد بہ علے و اشاره کرد بہ مـݧ دستاے علے میلرزید و عرق کرد دست منو گرفت و انگشترو دستم کرد سرشو آورد بالا و چادرمو کشید عقب و خیره بہ صورتم نگاه کرد👀 حواسش بہ جمع نبود همہ شروع کردݧ بہ دست زدݧ و خندیدن دستشو فشار دادم و آروم گفتم: زشتہ همہ دارݧ نگاهموݧ میکنن👀👀 _متوجہ حالت خودش شد و سرشو انداخت پاییـݧ مامانینا یکے یکے اومدݧ با ما روبوسے کردݧ و براموݧ آرزوے خوشبختے میکردݧ🌸🍃 اردلان دستم و گرفت و در گوشم گفت دیدے ترس نداشت خواهر کوچولو دیگہ نوبتے هم باشہ نوبت داداشہ خندیدم😁 و گفتم:انشا اللہ علے و رو در آغوش کشید و چند ضربہ بہ شونش زد و گفت خوشبخت باشید💞 _بعد از محضر رفتم سمت ماماݧ اینا کہ برگردیم خونہ مادر علے دستم رو گرفت و رو بہ مامانینا گفت خوب دیگہ با اجازتوݧ ما عروسموݧ👰 رو میبریم... علے هم کنار مـݧ وایساده بود و سرش رو انداختہ بود پاییـݧ 🙂 ماماݧ هم لبخند زد و گفت خواهش می‌کنم دختر خودتونہ😊 از بابا خجالت میکشیدم و نگاهش نمیکردم _پدر مادر علے و خواهرش با ماشیـݧ🚙 خودشوݧ رفتـݧ ماهم با ماشیـݧ علے در ماشیـݧ رو برام باز کرد و گفت بفرمایید اسماء خانم لبخند زدم☺️ و نشستم خودش هم نشست و همینطورے چند دیقہ بهم زل زده بود😳 دستم و جلوے صورتش تکوݧ دادم و گفتم: بہ چے نگاه میکنید❓ لبخند زد و گفت: بہ همسرم، ایرادے داره❓ دستم و گرفتم جلوے دهنم و گفتم. نه چہ ایرادے ولے یجورے نگاه میکنید کہ انگار تا حالا منو ندیدید😳 خوب ندیدم دیگہ چشمهام گردو شد و گفتم: ندیدی❓ خندید و گفت دروغ چرا ولے ݧه انقدر دقیق خوب حالا میخواید حرکت کنیم❓مامانینا رفتن ها... _خوب برݧ ما کہ خونہ نمیریم.😳 پس کجا میریم❓ امروز پنجشنبه‌است ها فراموش کردے❓ زدم رو دستم و گفتم: وااااے آره فراموش کرده بودم بہ خودش اشاره کرد و گفت: معلوم نیست کے باعث شده فراموش کنے حتما خیلے هم برات مهم بوده...😍😁 خندیدم و گفتم بلہ بلہ خیلے جلوے گل فروشے وایساد و دو تا دستہ گل یاس گرفت.💐💐 📝 ... ⇩↯⇩ ✍ خانم علی‌آبـــــادی 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
❤️زندگی زیباست اما شهادت از آن زیباتر است، سلامت تن زیباست، اما پرنده عشق تن را قفسی می‌بیند که در باغ نهاده باشند ... #ســــــلامــ #صبحتون_حسینـی #رزقتـــــون_کربلایــــی #دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 #فرازی_از_وصیتنامه 🇮🇷 ◽️هر خانمی که چادر به سر کند و عفت ورزد و هر جوانی که نماز اول وقت را در حد توان شروع کند، اگر دستم برسد سفارشش را به مولایم امام حسین(ع) خواهم کرد و او را دعا می‌کنم؛ باشد تا مورد لطف و رحمت حق تعالی قرار گیرد. #مدافع_حرم #شهید_حسین_محرابی 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
دزد ناشي.mp3
488.8K
سخنرانی #کوتاه #استاد_عالی دزدی که عاقبت بخیر شد... دزد ناشی که به کاهدون زده بود... عنایت آسید مهدی قوام به یک دزد 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
6.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙 گوش کنید : خود شهید با شما حرف می زند !!! صدا و تصاویر شهید مهدی رضاخانلو #شهدا_شرمنده_ایم 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پویش #نه_به کلاه ایمنی اجباری اری یا خیر #پویش_حجاب_فاطمے
🇮🇷 🇮🇷 _إ علے آقا چرا دوتا دستہ گل گرفتید؟ دستش و گذاشت رو قلبش❤️ و گفت آخ... إ وااا چیشد؟ اسممو اینطورے صدا میکنے نمیگے قلبم وایمیسہ إ خوبہ بگم آقاے سجادے❓ هموݧ علے خوبہ ایݧ دستہ گلم گرفتم براے عروسم👰 _رسیدیم بهشت زهرا رفتیم بہ سمت قطعہ سرداراݧ بے پلاک مثل همیشہ دوتا قبرو شستیم و گلهارو گذاشتیم روش اسماء❓ بلہ❓ میدونے از شهیدت🌷 خواستم کہ تو رو بهم بده❓ خوب چرا از شهید خودتوݧ نخواستید❓ از اونم خواستم ولے میخواستم شهیدت پارتے بازے کنہ برام😳 خندیدم😂 و گفت ایشالا کہ خیره. یہ ماه از محرم شدنموݧ میگذشت و هروز بیشتر عاشقش😍 میشدم علے خوابیده بود.کنارش نشستہ بودم و نگاهش میکردم بہ ایݧ فکر میکردم چطور تونستم بہ همیݧ سرعت عاشقش😍 بشم. _واے کہ تو چقد خوبے علے دستم گذاشتہ بودم زیر چونمو بهش خیره شده بودم😳 یکم سرجاش تکوݧ خورد و چشماشو باز کرد و با لبخند و صداے خش دار گفت:سلام خانم کے اومدے؟ سلام نیم ساعتہ إ پس چرا بیدارم نکردے❓ آخہ دلم نیومد...😊 _آخ علے بہ فداے دلت حالا دستمو بگیر بلندم کݧ ببینم دستشو گرفتم و با تمام قدرت کشیدم سمت خودم علے نمیتونم خیلے سنگینے إ پس مـنم بیدار نمیشم😐 باشہ بیدار نشو منم الاݧ میرم خونمون خدافظ✋ دستم و گرفت و گفت کجا؟ دلت میاد برے❓ سرمو بہ نشونہ‌ے تایید تکوݧ دادم باشہ باشہ بلند میشم تو فقط حرف از رفتݧ نزݧ بخدا قلبم میگره دوتاموݧ زدیم زیر خنده😄 _در اتاق علے بہ صدا در اومد فاطمہ بود داداش زنداداش ماماݧ معصومہ میگہ بیاید پاییݧ شام.🍽 _علے دستش و گذاشت رو شکمشو گفت آخ کہ چقد گشنمہ بریم دستشو گرفتمو گفتم بدو پس از پلہ‌ها اومدیم پاییݧ باباے علے کہ بهش میگفتم بابا رضا اومده بود خونہ رفتم سمتش سلام بابا رضا خستہ نباشے پیشونیمو بوسید😘 و گفت سلامت باشے دختر گلم با اجازتوݧ مݧ برم کمک ماماݧ معصومہ فاطمہ دستم رو گرفت و گفت:کجااااا❓ مـݧ خودم همہ چیو آماده کردم شما بشیـݧ آقاتوݧ فردا نگہ از خانومم کار کشیدید😁 _دوتاموݧ زدیم زیر خنده علے انگشتش و بہ نشونہ‌ے تحدید بہ سمت فاطمہ تکوݧ داد و گفت: باشہ عیب نداره نوبت تو هم میرسہ فاطمہ از خجالت صورت سفیدش قرمز شدو رفت آشپزخونہ😊 بابا رضا و اردلاݧ زدݧ زیر خنده آروم زدم بہ پهلوے علے و گفتم خبریہ؟؟؟ ݧه خانومم همینطورے گفتم چپ چپ بهش نگاه کردم😒 و گفتم حالا دیگہ ما غریبہ شدیم؟؟باشہ علے آقا باشہ... إ اسماء بخدا شوخے کردم باشہ حالا قسم نخور آخہ آدمو مجبور میکنے خب ببخشید نمیبخشم😬 إ علے إ اسماء فاطمہ اومد پیشموݧ .دستش و گذاشت رو کمرشو وگفت:دارید پشت سر مݧ غیبت میکنید؟؟.بسہ دیگہ بیاید سفره رو آماده کردم.🍽🍲 آخر هفتہ عقد اردلاݧ بود .نمیدونم بہ زهرا چے گفتہ بود کہ هموݧ جلسہ اول قبول کرده بود😍 با علے دنبال کارهاے خودموݧ و مراسم اردلاݧ بودیم... 📝 ... ⇩↯⇩ ✍ خانم علی‌آبـــــادی 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
°•|🌿🌹 #سلام_بر_شهدا اهل بلا که باشی زیباتر می‌شوی با این سربند ... #ســــــلامــ #صبحتون_حسینـی #رزقتـــــون_کربلایــــی #دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
♥️(شهیدابراهیم هادی)♥️ پائيز سال 1361 بود. بار ديگر به همراه ابراهيم عازم مناطق عملياتي شديم. اينبار نَقل همه مجالس توســل هاي ابراهيم به حضرت زهرا (ع) بود.☺️😍 هر جا ميرفتيم حرف از او بود! 😌🙃خيلي از بچه ها داستان ها و حماســه آفريني هاي او را در عملياتها تعريف ميكردند.😇 همه آنها با توسل به حضرت صديقه طاهره(س) انجام شده بود😎💞به منطقه سومار رفتيم. به هر سنگري سر ميزديم از ابراهيم ميخواستند كه براي آنها مداحي كند و از حضرت زهرا(س) بخواند.🕊☺️ شــب بود. ابراهيم در جمع بچه هاي يكي ازگردانها شروع به مداحي كرد. 🗣🌹صداي ابراهيم به خاطر خستگي و طولانی شدن مجالس گرفته بود!😣😶 بعد از تمام شــدن مراســم، يكي دو نفر از رفقا با ابراهيم شــوخي كردند و صدايش را تقليدكردند.😐😕 بعد هم چيزهائي گفتند كه او خيلي ناراحت شد.😞😒آن شــب قبل از خواب ابراهيم عصباني بود وگفت: من مهم نيستم، اينها مجلس حضرت را شوخي گرفتند. براي همين ديگر مداحي نميكنم! 😤😠هــر چه ميگفتم: حرف بچه ها را به دل نگير، آقا ابراهيم تو كار خودت را بكن، اما فايده اي نداشت. آخر شب برگشتيم مقر، دوباره قسم خورد كه: ديگر مداحي نميكنم!ساعت يك نيمه شب بود. خسته و كوفته خوابيدم.😴 قبل از اذان صبح احساس كردم كسي دستم را تكان ميدهد. 😟چشمانم را به سختي باز كردم. چهره نوراني ابراهيم بالاي سرم بود. 😊من را صدا زد و گفت: پاشو، الان موقع اذانه.🔈 من بلند شدم. با خودم گفتم: اين بابا انگار نميدونه خستگي يعني چي!؟😒 البته ميدانســتم كه او هر ساعتي بخوابد، قبل از اذان بيدار ميشود ومشغول نماز.📿😍 ابراهيم ديگر بچه ها را هم صدا زد. بعد هم اذان گفت و نماز جماعت صبح را برپا كرد.🙃🌱 بعد از نماز و تسبيحات، ابراهيم شروع به خواندن دعا کرد. بعد هم مداحي حضرت زهرا(س) !! 😳😍 اشعار زيباي ابراهيم اشك چشمان همه بچه ها را جاري كرد.😭 من هم كه ديشب قسم خوردن ابراهيم را ديده بودم از همه بيشتر تعجب كردم!🙄 ولي چيزي نگفتم.بعد از خوردن صبحانه به همراه بچه ها به سمت سومار برگشتيم. بين راه دائم در فكر كارهاي عجيب او بودم.ابراهيم نگاه معني داري به من كرد و گفت: ميخواهي بپرسي با اينكه قسم خوردم، چرا روضه خواندم؟! 🤗☺️ گفتم: خب آره، شــما ديشب قســم خوردي كه... پريد تو حرفم و گفت: چيزي كه ميگويم تا زنده ام جايي نقل نكن.🙂💞 بعــد كمي مكث كرد و ادامه داد: ديشــب خواب به چشــمم نمي آمد، اما نيمه هاي شــب كمي خوابم برد. يكدفعه ديدم وجود مقدس حضرت صديقه طاهره(س) تشريف آوردند و گفتند: نگو نميخوانم، ما تو را دوست داريم. هر كس گفت بخوان تو هم بخوان😊😭 دیگر گریه امان صحبت كــردن به او نميداد. ابراهيم بعد از آن به مداحي كردن ادامه داد.😌💕 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️توصیه تکان دهنده در ارتباط با نامحرم #حاج_احمد_كافي 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بعد از دیدن این کلیپ ببینیم آیا رواست بجای بزرگداشت فرهنگ ایثاروشهادت در پی حذف آن باشیم؟!فرهنگی که با دست خالی در مقابل همه دنیا ایستاد! تا در سایه امنیتی که ایجاد شد! حالا عده ای ثروت مملکت رو خانوادگی و بارانت بازی بالا بکشند!!نون خوردن و سفره پاره کردن مرام چه کسانی است؟! #استاد_رحیم_پور_ازغدی #کوچه_شهید #حذف_نام_شهید برگرفته از کانال محرم ۱۴۳۹ 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
👆👆👆پژوهشها نشان می دهد، زنان با حجاب ، رضایت جسمانی و عزت نفس بالاتر ، احساس قدرت ، امنیت و آرامش بیشتر و تمایل کمتری به استفاده از لوازم آرایشی و جراحی های زیادی دارند. اسلاملو، جواهرانه ،ص ۱۰۲ 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆