eitaa logo
🌷به یاد شهدا🌷
682 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
21 فایل
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست. کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است. ارتباط باخادم الشهدا👇 @Mehrabani1364 🔽تبادل داریم
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📻 امانتی مردم ▫️وقتی حاج قاسم به وسط محاصره داعش رفت! ‌‌ 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فرازی از نامه حجت الله خمسه ای 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 روایتگری شهدا 🇮🇷 حاج حسین یکتا: 🔸[ ] توی وصیت‌نامه‌ش یه چیزی نوشته که قشنگه، براتون میگم. نوشته بود: "خدایا تو شاهد باش که من تمامی مظاهر مادی دنیا را به سویی افکنده‌ام؛ به عشق تو و لقاء تو حرکت کرده‌ام. تو منو بخر، تو منو بِبَر..." 🔸مظاهر مادی دنیا یعنی خونه‌ی پشت برج سفید خیابون پاسداران، یعنی فروشگاه هاشکو بَرِ میدون ولیعصر، یعنی بازارچه کیش بَرِ میدون ولیعصر تهرون، یعنی ویلا بغل هتل هایت چالوس با آب دریا و قایق، مظاهر مادی دنیا یعنی بنز آخرین مدل زیر پاش. 🔹نامه نوشت، فرار کرد اومد قم، من با خودم آوردمش جبهه... 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔔 زنگ حکایت 🔔 ﻣﺮﺩ ﻫﯿﺰﻡ ﺷﮑﻨﯽ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﻮد، ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺗﺒﺮﺵ ﺑﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﺁﺏ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻣﺮﺩ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪ. ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ آﻣﺪ و ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ: ﭼﺮﺍ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ؟ ﻣﺮﺩ ﻗﻀﯿﻪ ﺭﻭ ﮔﻔﺖ، ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺑﻪ ﺩﺍﺧﻞ آﺏ ﺭﻓﺖ ﻭ یک ﺗﺒﺮ مسی آﻭﺭﺩ ﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻨﻪ؟ ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ! ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﺎ یک ﺗﺒﺮ ﻧﻘﺮﻩ ﺍﯼ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻨﻪ؟ ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ!! ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺭﻓﺖ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ یک ﺗﺒﺮ ﻃﻼﯾﯽ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻨﻪ ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ! ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺗﺒﺮ ﻣﺮﺩ را آﻭﺭﺩ، ﻣﺮﺩ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺷﺪ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﺯ ﺻﺪﺍﻗﺖ ﻣﺮﺩ ﺧﻮﺷﺶ آﻣﺪ ﻭ ﻫﺮﺳﻪ ﺗﺒﺮ را به او ﺩﺍﺩ!☺️ ﭼﻨﺪﯼ ﺑﻌﺪ ﻣﺮﺩ ﺑﺎ ﺯﻧﺶ ﺑﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ رفتند. ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺯﻧﺶ ﺑﻪ ﺩﺍﺧﻞ آﺏ ﺍﻓﺘﺎﺩ، ﻣﺮﺩ بسیار ﻏﻤﮕﯿﻦ ﺷﺪ. ﻓﺮﺷﺘﻪ آﻣﺪ ﻭ ﻋﻠﺖ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﻣﺮﺩ ﺭا ﭘﺮﺳﯿﺪ؟ ﻣﺮﺩ ﺟﺮﯾﺎﻥ را ﺑﺮﺍﺵ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺩﺍﺩ. ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﺎ ملکه زیبایی 2019 ﺑﺮﮔﺸﺖ! می‌خواﺳﺖ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ هم ﻣﺮﺩ رو ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ کنه، ﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻦ ﻫﻤﺴﺮته؟ مرد ﮔﻔﺖ: آﺭﻩ😍 ﻓﺮﺷﺘﻪ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪ و ﮔﻔﺖ: ﭼﺮﺍ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﯿﮕﯽ؟ مرد ﮔﻔﺖ: ﺍﮔﻪ ﺑﺎﺯ ﺑﺎ تو ﺻﺎﺩﻕ ﺑﻮﺩﻡ، ﻫﺮﺳﻪ ﺯﻥ رو ﺑﻪ ﻣﻦ می‌دادی ﻭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﭘﺲ ﻣﺨﺎﺭجشون ﺑﺮﻧﻤﯽ‌آﻣﺪﻡ!! ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﺯ ﻓﮑﺮ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ ﻣﺮﺩ ﺧﻮﺷﺶ آﻣﺪ👍 پس ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ: آفرین! ﺍﻫﻞ ﮐﺠﺎﯾﯽ که ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺯﺭﻧﮕﯽ؟ ﻣﺮﺩ گفت: ایران! ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﺷﮏ ﺗﻮ ﭼﺸﺎﺵ ﺟﻤﻊ ﺷﺪ و ﮔﻔﺖ: پس دولت بسته معیشتی رو کی میریزه؟😅😂 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
@dars_akhlaq.mp3
5.09M
🔊 💐🎙 💢 موضوع:هفت نکته مهم در 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 🇮🇷 ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢سیلی درمانی هفته های اولی بود که من در آسایشگاه ۵ از بند دو قرار داشتم و بعضی روزا میومدن و می گفتن کسایی که زخمی اند بلند بشن. سهمیه فقط دو نفر برای هر آسایشگاه بود. زخمام عفونت کرده بود و خصوصا انگشت سبابه پای چپم که دو تکه شده بود و بشدت ورم کرده و سیاه شده بود، ولی در عین حال چون زخمیای بدحالتر از من زیاد بود بلند نمیشدم و ترجیح می دادیم کسانی که بیشتر در معرض خطرند رو ببرن و پانسمان کنن. تا اینکه بشدت احساس خطر کردم و اوضاعم حتی برای بعضی از نگهبانای عراقی هم رقت انگیز شده بود. بعد از چند هفته، یه روز اومدن برای بردن دو نفر به بهداری. به خودم اجازه دادم که بلند شم و برای اولین بار پانسمان بشم. یه نگهبان قوی هیکل و سیاه چهره همراه بهیار بود. از قبل با ارشد آسایشگاه هماهنگ کرده بودم که امروز من برم. وقتی اومدن منم بلند شدم. نگهبان با اشاره گفت که چته و منم زخم رو نشون دادم که وضع فجیعی پیدا کرده بود. نگاهی به من کرد و گفت تَعال. خوشحال شدم که بالاخره بعد از مدتها زخمم ضد عفونی میشه و پانسمان میکنن ، اما تا نزدیک شدم آنچنان با سیلی به صورتم کوبید که بی اختیار از پشت به زمین افتادم و سرم گیج رفت و تازه متوجه شدم که از نظر اونا اینجور زخما ارزش پانسمان نداره و من خیلی پرتوقع بودم که بلند شدم. هیچی دیگه، با صورت کبود و سر گیج رفته برگشتم سر جام. دو ماهی گرفتار این مسئله بودم تا اینکه بالاخره یه روز نوبت به من رسید و منو برای معالجه به بهداری بردن. خوشحال بودم که حداقل آرزو به دل نموندم و پام به بهداری وا شد. بعد از یه معاینه مختصر، یکی از بهیارها اشاره کرد و قاشقک طبی رو آوردن. بی انصافا هر کسی رو که اونجا می بردن اونم بعد از هفت خان رستمی که باید طی میکرد و ماها منتظر می موند ، بدون استفاده از هر گونه داروی بی حسی به جونش میفتادن و زخمای عفونی شده رو با قاشقک می تراشیدند. در کمال بی رحمی با قاشقک تیغ دار ابتدا زخمای روی ساق پام و بعد انگشتم رو تراشید و اون روز شکنجه ای شدم که برای همیشه فکر و خیال رفتن به بهداری رو از سرم بیرون کردم. خون از زخمام فواره میزد و هر چه التماس میکردم که تمومش کنه و منو به حال خودم رها کنه فایده ای نداشت. نمیدونم از روی دلسوزی اینکارو می کرد و واقعا امکانات نداشت یا از این کار لذت میبرد و به بهانه معالجه، اسرا رو شکنجه میکرد!، اما به هر حال اون معالجه که البته هیچ نتیجه ای هم برام نداشت برام بسیار زجرآور تموم شد و نهایتا مقداری ساولون رو زخما ریخت و باندپیچی کرد و لنگان لنگان و به شدت پشیمون به آسایشگاه برگشتم. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔸شهید مهدی زین الدین : 🌹هر گاه شب جمعه را یاد کردید، آن‌ها شما را نزد "اباعبدالله" (ع) یاد می‌کنند. 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
پدرم گفت: گل از رنگ و لعابش پیداست🌹 دختر مومنه از طرز حجابش پیداست ♥•° راستے بانو حجابٺ زهرایـے ست ؟ یا توهم درگیر رنگ و لعاب ها شده اے؟ چادر بپوشے اما حرمتش را نگه ندارے؟ (س) نصیبتان‌↓ 💛•° 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕تشنه ی دیدار 💕: وقت آن است کمی تشنه لب آب شویم روبه خورشید نماییم و چومهتاب شویم دست بر سینه گذارید سلامی بدهیم تا شب جمعه همه زائر ارباب شویم السلام علیک یااباعبدالله الحسین 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
سرسبزترین بهار دلها برگرد... آرامش جان، قرار دلها برگرد...🌸🍃 ڪاش هر روز صبح یادمان بیفتد ڪہ چہ‌قدردوسٺ‌مان دارے و برایمان دعا مے ڪنے امام مهربان زمانم... دوستٺ دارم و برای ظہورٺ دعا مے کنم 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 عجل الله تعالی فرجه الشریف - بسیار دلنشین بخدا آی شیعه ها آقامون میاد ...😭 🎤 مرحوم شیخ احمد کافی 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
😍 او تولد یافت جانبازی کند میهنم ایران سرافرازی کند او تولد یافت تا رهبر شود ما همه عشاق ، او دلبر شود او تولد یافت گردد نور عین برترین آقا پس از پیر خمین ما همه عمار ، او باشد ولی جان ما قربان تو  ❤️ 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
●آگاه باشيد كه بازگشت همه به سوى خداست پس باز گرديد به سوى خودتان و خودتان را دريابيد تا خداى خود را بشناسيد. وظيفه سنگينی داريم، بايد از خون بيش از 70 هزار نفر پاسدارى كرد. بايد اسلام عزيز را زنده نگه داشت. ● ببينيد كه چه گرگهائى براى نابودى اسلام و ملت مسلمان و شهيد پرور ايران دندان تيز كرده اند، شما را به خدا قسم مى دهم كه به رهنمودهاى امام گوش كرده و آنها را در عمل و زندگى سرمشق قرار دهيد 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 | واکنش رهبر انقلاب در مواجهه با شعر طنز😍😂 هدیه تولد آقای خوبی ها انشاءالله همیشه خنده بر لب داشته باشند 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹✴️ "اگه خواهر منی، پس چرا ‌بی‌حجابی⁉️" 🌀تورق کوتاهی بر کتابی که بر آن تقریظ زدند❗️ 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
هروقت میخواست برای جوانان بنویــسد مـےنوشت: «مـــــن ڪان لله ڪان الله له» هر که باشد خدا بااوست رسم عاشـق نیست یڪ دل و دو دلبر داشتن. شهید محمدابراهیم همت 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
📸توصیه‌های امام رضا علیه السلام برای روزهای پایانی ماه شعبان 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
۳۳ سال قرنطینه این‌ها عکس‌های شیرالله قنبری جانباز شیمیایی و اعصاب و روان کرمانیه که به خاطر عفونت و بیماری‌های شدید تنفسی نمیتونه به خونواده‌ش نزدیک بشه ما تو دو ماه توی این وضع داریم دیوونه میشیم این شیر مرد چطور تحمل میکنه؟! 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔔 زنگ حکایت 🔔 پادشاهی هنگام پوست کندن سیبی با یک چاقوی تیز٬ انگشت خود را قطع کرد. وقتی که نالان طبیبان را می‌طلبید٬ وزیرش گفت: «هیچ کار خداوند بی‌حکمت نیست.» پادشاه از شنیدن این حرف ناراحت‌تر شد و فریاد کشید: «در بریده شدن انگشت من چه حکمتی است؟» و دستور داد وزیر را زندانی کنند. روزها گذشت تا اینکه پادشاه برای شکار به جنگل رفت و آن جا آن قدر از سربازانش دور شد که ناگهان خود را میان قبیله‌ای وحشی تنها یافت. آنان پادشاه را دستگیر کرده و به قصد کشتنش به درختی بستند. اما رسم عجیبی هم داشتند که بدن قربانیانشان باید کاملاً سالم باشد و چون پادشاه یک انگشت نداشت او را رها کردند و او به قصر خود بازگشت. در حالی که به سخن وزیر می‌اندیشید دستور آزادی وزیر را داد. وقتی وزیر به خدمت شاه رسید٬ شاه گفت: «درست گفتی، قطع شدن انگشتم برای من حکمتی داشت ولی این زندان رفتن برای تو جز رنج کشیدن چه فایده‌ای داشته؟» وزیر در پاسخ پادشاه لبخند زد و پاسخ داد: برای من هم پر فایده بود چرا که من همیشه در همه حال با شما بودم و اگر آن روز در زندان نبودم حالا حتماً کشته شده بودم. ✅ای کاش از الطاف پنهان حق سر در می‌آوردیم که این گونه ناسپاس خدا نباشیم 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
1_5111735716237279266.mp3
21.99M
📻 (۲) 🎙 به‌روایت حاج‌حسین‌یکتا 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🌿حجاب؛ هدیه بهاری🌿 🌳وقتی بهار می آید، تن برهنه درختان را با برگ و بار می پوشاند و درختان در این پوشش با نشاط می شوند و به ثمر می نشینند. 🌺بانو... ☝️اگر میخواهی با بهار همساز باشی، مراقب باش که خزان برگ و برت را نگیرد و تو را بی دفاع در میان وزش نگاه های هوس آلود رها نکند که این پایان نشاط و آغاز یک مرگ آرام است... 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 🇮🇷 ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢۱۴شبانه روز عطش برخورد خشن اون عراقی با من و بعدش این معالجه کذایی باعث شد که من رفتن به بهداری و معالجه شدن دوباره رو فراموش کنم و دست به معالجه خودم بزنم. چون هر آن احتمال داشت عفونت ها کم کم به بالاتر سرایت کنه و منجر به ازدست دادن پای چپ و حتی جونم بشه .لذا باید فکری میکردم که از این وضع خلاص بشم. فکری تو ذهنم جرقه زد و همون رو بکار بستم. در جبهه شنیده بودم که با خوردن آب خون رقیق میشه و خونریزی میکنه. پس نتیجه گرفتم که با چند روز آب نخوردن و تحمل تشنگی احتمال داره که زخما خشک بشن و از شر این همه عفونت و درد و رنج خلاص بشم. در حالی که نمی دونستم اصلا این کار فایده ای داره یا نه ، ولی به هر حال تنها کاری بود که برای معالجه خودم می تونستم انجام بدم. تصمیم قاطع گرفتم که تا خشک شدن کامل زخما از نوشیدن آب خودداری کنم و اینکار سخت رو اغاز کردم. ده روز اول از نوشیدن آب و چای خودداری کردم و حتی یه قطره آب نخوردم ولی صبحانه یه شوربای رقیق و آبدار بود به اندازه یک سوم لیوان اون رو با نصف صمون میخوردم. گر چه احساس میکردم که مقداری بهبودی حاصل شده ، ولی هنوز کاملا خشک نشده بودند. این بود که در تصمیمی سخت همان مقدار شوربا را هم قطع کردم و برای چهار روز دیگه هیچگونه رطوبتی وارد بدن من نشد و فقط صمون و غذاهای خشک میخوردم. دیگه چشمام تار و سرم گیج می رفت و زبونم تو دهنم مثل یه تکه چوب خشک شده بود. به روز چهاردهم از آب نخوردن و روز چهارم از قطع شوربا رسیده بودم. ضعف بر تمام بدنم حاکم شده بود و کتکهای گاه و بیگاه بعثیها مزید بر علت شده بود. روز چهاردهم احساس کردم کارم ساخته اس و دارم جون میدم. چه باید میکردم. آیا بعد از دو هفته بی آبی تسلیم مرگ بشم یا دوباره نوشیدن آب رو شروع کنم و همان آش و کاسه زخم و جراحت و درد کشیدنها. نگاهی به زخما کردم که ظاهرا هیچ جراحتی اظراف اونا دیده نمی شد و پوسته ای ضخیم و خشک روی اونا قرار گرفته بود. با چشمان نگران ولی در عین حال امیدوار، ابتدا دست بردم زیر لایه خشک روی ساق پام و اونو با ناخن رو به بالا فشار دادم در کمال ناباوری لایه ضخیم جدا شد و مثل تکه پوست درخت افتاد زمین و دیدم جای زخم روی ساق پام کاملا خشک شده. برق خوشحالی تو چشمام زده شد و با امیدواری بیشتر دستم رو زیر پوسته زخم انگشتم بردم اونم جدا شد و با لطف و عنایت خدا کاملا خوب شده بود. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
می گـویند : شهـدا رفتند تا ما بمانیم ... ولـــی من می گویـم : " شهـدا رفتند تا ما هم به دنبالـشان بـرویـم " آری ! جـامانـده ایـم ... دل را بایـد صـافــ کـرد ! 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فرازی از نامه علی محمد اربابی 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❗️ داستان زیبای جوانی که از خدا خواست آبرویش را پیش پیامبر اکرم(ص) حفظ کند!😭😭😭 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
●کسی خبر شهادت ایشان را به ما نداد. روز اول ماه رجب امسال شهید می‌شوند. بعد از آن خود داعش خبر شهادت هادی را روی سایت‌ها و خبرگزاری‌هایش گذاشت. چون آقای کجباف برای ایشان چهره شناخته‌شده‌ای بود ولی ما هنوز از موضوع اطلاع نداشتیم. ● بعضی دوستان و آشنایان خبرها را دیدند و به ما گفتند. ساعت یک ونیم نیمه‌شب بود که به پسرم خبر دادند. پسرم هم از دوستان هادی در اهواز ماجرا را جویا شد که آ‌نها گفتند ما می‌خواستیم فردا صبح خبر را به شما بدهیم. از گریه و زاری پسرم و عروسم ماجرا را فهمیدم. ●حالم بد شد و بدنم شروع به لرزیدن کرد. دخترم هم با همسرش آمد خانه‌مان. آنقدر گریه و بی‌قراری کرد که اصلا نمی توانستیم ساکتش کنیم. ساعت‌های اول برای ما غیر قابل تصور بود. ●داعش در همان ساعت‌های اول اعلام کرد که جنازه هادی کجباف پیش ماست و در ازای دادن جنازه‌اش یک تا یک و نیم میلیارد دلار از ایران می خواهیم. همرزمان هادی این موضوع را به پسرم گفتند و قصد داشتند این مبلغ را هم به داعش بپردازند اما من تا موضوع را شنیدم مخالفت کردم. ●فکرش را بکنید در شرایطی که منزل ما شلوغ پلوغ و پر از میهمان بود و همه برای گفتن تسلیت به خانه ما آمده بودند، من همه‌اش در حال تلفن زدن به مسئولان امر بودم که مبادا پای میز مذاکره بروند. گفتم که اصلا راضی به این کار نیستم. 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔔 زنگ حکایت 🔔 داستان اسلام فروشی فردي كه مقیم لندن بود ، تعریف میکرد : روزی سوار تاکسی شدم در بين راه کرایه را پرداختم. راننده بقیه پولم را که برگرداند متوجه شدم 20 پنس اضافه تر داده است! چند دقیقه‌ای با خودم کلنجار رفتم که بیست پنس اضافه را برگردانم یا نه؟ آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست پنس را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادید ... گذشت و به مقصد رسیدیم موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت آقا از شما ممنونم. پرسیدم بابت چی؟ گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم. وقتی دیدم شما سوار ماشینم شدید، فهمیدم مسلمانید لذا با خودم گفتم که شما و دینتان را امتحان کنم. با خودم شرط کردم اگر بیست پنس را پس دادید، بیایم مرکز اسلامی و مسلمان شوم، انشاءالله فردا خدمت می رسم! آن شخص تعریف میکرد: تمام وجودم دگرگون شد داشتم تمام اسلام و آبروی مسلمانان را به بیست پنس می فروختم... دوستان عزيز! ما هم روزانه از این امتحان ها زیاد می شویم!! 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم دیده نشده از شعرخوانی عارفانه شهید سپهبد قاسم سلیمانی🌷 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹چرا کشورهای خارجی تلاش میکنند مسئله حجاب را در ایران امنیتی جلوه دهند؟ 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 🇮🇷 ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢وضعیت تغذیه در اردوگاه ماهای آغازین اسارت در اردوگاه ۱۱ خبری از صبحانه نبود و تنها ناهار و شام داشتیم و بعد از چن ماه صبحانه هم اضافه شد. نوع غذا در تمامی ۴۴ ماه اسارت یکسان بود و هیچ تنوعی نداشت. فقط گاهی کم و زیاد می شد. کیفیت هم تو ماه رمضان ها کمی بهتر شد. صبحانه بصورت ثابت، همون شوربای معروف عراقیا بود که در اردوگاه یازده به هر اسیر گاهی یک سوم لیوان و حداکثر نصف لیوان با یه دونه صمون می دادن. جیره ناهار مقداری برنج بود، در حد یک چهارم تا یک سوم یه بشقاب معمولی با نوعی خورش ساده شامل خورش پیاز، بادمجان، گوجه، گل کلم، کرفس. تمامی انواع خورش فقط آب بود و نمک و گاهی کمی رب گوجه و یه نوع از مواد بالا. وقتی می گیم خورش گل کلم یعنی آب و نمک و کمی رب و کمی گل گلم . بعضی وقتا می گفتن رب گوجه نیست و آشپزها یکی از اون سبزیجات را با کمی نمک میجوشوندن و به خورد ما میدادن. وعده شام هم همیشه آبگوشت بود و فقط شبای جمعه بجای آبگوشت خورش لوبیا بود. آبگوشت هم با گوشت یخی پخت میشد و حداکثر گوشتی که به هر اسیر می رسید به اندازه یک تا دو بند انگشت بود. گوشت ها آنقدر مونده بود که بوی بسیار نامطبوعی میداد و علیرغم گرسنگی شدید بسختی می تونستیم بخوریم و حتی تعدادی اصلا نمی خوردن و سهمشون رو به افراد دیگه میدادن. شام رو هم دو سه ساعت مونده به غروب میدادن و وقت خوردن کاملا سرد بود و یه لایه چربی روی غذا خشک شده بود. همین آبگوشت عامل بسیاری از بیماریها شده بود و گاهی هم بندرت مرغ می دادن. به هر آسایشگاه ۱۲۰ نفره دو تا دو نیم مرغ داده می شد و اون روز، روزِ سخت مقسمین غذا بود که چطور یه دونه مرغ رو بین چهل تا پنجاه نفر تقسیم کنن. حتی استخونا رو هم دور نمینداختیم و تا جایی که مقدور بود می جویدیم و می خوردیم. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆