eitaa logo
🌷به یاد شهدا🌷
680 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
21 فایل
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست. کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است. ارتباط باخادم الشهدا👇 @Mehrabani1364 🔽تبادل داریم
مشاهده در ایتا
دانلود
🔔 زنگ حکایت 🔔 گریه امیرالمؤمنین روزی حضـرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نزد اصحاب خود فرمودند: من دلم خیلی بحال ابوذر غفاری می سوزد خدا رحمتش کند. اصحاب پرسیدند چطور ؟ مولا فرمودند: آن شبی که به دستور خلیفه ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای خلیفه به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با خلیفه بیعت کند. ابوذر خشمگین شد و به مامورین گفت: شما دو توهین به من کردید; اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید ، دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟ شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من "علی" فروش شوم؟ تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی "علی" عوض نمی کنم. آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست. مولا گریه می کردند و می فرمودند: به خدایی که جان "علی" در دست اوست قسم آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان خلیفه محکم بست... سه شبانه روز بود که او و خانواده اش هیچ نخورده بودند. 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
هدایت شده از 🌷به یاد شهدا🌷
🔔 زنگ حکایت 🔔 گریه امیرالمؤمنین روزی حضـرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نزد اصحاب خود فرمودند: من دلم خیلی بحال ابوذر غفاری می سوزد خدا رحمتش کند. اصحاب پرسیدند چطور ؟ مولا فرمودند: آن شبی که به دستور خلیفه ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای خلیفه به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با خلیفه بیعت کند. ابوذر خشمگین شد و به مامورین گفت: شما دو توهین به من کردید; اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید ، دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟ شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من "علی" فروش شوم؟ تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی "علی" عوض نمی کنم. آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست. مولا گریه می کردند و می فرمودند: به خدایی که جان "علی" در دست اوست قسم آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان خلیفه محکم بست... سه شبانه روز بود که او و خانواده اش هیچ نخورده بودند. 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید لبنانی که وصیت کرد در قم دفن شود! ایرانیان دست مارا گرفتتند وازخاک بلندشدیم.انگاه غیرت رابه ما اموختند عزت و شرف را قابل توجه طعنه‌زنندگان به مدافعان حرم مرز ما خاک نیست! هرجا اسم مسلمان و شیعه باشد آنجا وطن ماست... 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔔 زنگ حکایت 🔔 پدرم دروغگو و مادرم راستگو بود میدانی چرا؟ وقتی از کار به خانه میامد می پرسیدم پدر خسته هستی میگفت نه جان پدر وقتی می دیدم به فکر فرو رفته می پرسیدم پدر مشکلی داری میگفت نه جان پدر وقتی با دستان خودش میوه را به من میداد میگفتم تو خوشت نمیاد پدر؟ میگفت نه جان پدر وقتی بازار می رفتیم بار سنگین تر را می گرفت می پرسیدم پدر برایت سنگین نیست میگفت نه جان پدر وقتی عید میشد برای ما لباس نو میخرید ولی خود ش لباس کهنه خود را می پوشید می پرسیدم پدر چرا برای خودت لباس نو نخریدی میگفت دوست ندارم جان پدر روز ها و سال ها گذشت جوان شدم پخته شدم یک باره فهمیدم پدرم دروغ میگفت خسته میشد مشکل داشت مریض میشد بار های زندگی سنگین بوده غذای خوب را دوست داشت لباس خوب را دوست داشت استراحت را دوست داشت اما بخاطر ما دروغ میگفت که خوش باشیم پدر نازنینم دوستت دارم اما نه انقدر که تو مرا دوست داری❤️ روز پدر بر همه ی پدران در قید حیات مبارک و روح همه ی پدران آسمانی شده شاد.🌹 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 🇮🇷 ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢قسمت صد و ششم : جَرَبخانه(۲) بعثی ها راه پیشرفته دیگه ای برای درمانِ گال در پیش گرفته بودند، که هم تحقیرآور بود و هم زجرآور. جای مخصوصی در گوشه ای از هواخوری بنام جربخانه درست کرده بودند و افراد مبتلا به گال را مانند افراد مجرم نگهداری می کردن. پزشک اردوگاه گفته بود که اینها باید در معرض نور مستقیم خورشید قرار بگیرند تا خوب بشن. این بندگان خدا را از زمانی که آفتاب حرارت می گرفت تا دم غروب بصورت کاملا برهنه رو به آفتاب می نشوندن و حق نداشتن حتی جابجا بشن و لحظاتی پشت به آفتاب بشینن. همون روز اول تمام صورت و پوست بدنشون آفتاب سوخته میشد و در روزهای بعد تبدیل می شدن به تعدادی آفریقایی که انگار از شاخ آفریقا اینا رو به بردگی گرفتن و آوردن اینجا. علاوه بر این گاهی با کابل به جون این افراد میفتادن و بدن سوخته ی اونا رو با کابل زخمی می کردن و میگفتن چرا هنوز خوب نشدین؟!! این بی نواها هم دست به درگاه خدا و عاجزانه التماس می کردن که زودتر خوب بشن و ازین مخمصه نجات پیدا کنن و گاهی هم خداوند به عجز و لابه اینا توجه می کرد و شفا می گرفتن و بعثیای خِنگ و احمق فک میکردن ضرب العجل اونا باعث شده اینا خوب بشن. خلاصه آمیخته ای از برهنگی وآفتابِ سوزان با ضربات کابل با چاشنی دعا و تضرع، راه خلاصی از گال در اسارت بود و بس. خلاصه داستان هایی داشتیم با این جماعت نادان و ظالم که با زور کابل و کتک و تحقیر می خواستن یه بیمار رو معالجه کنن یا یه بیماری ریشه کن بشه. این وضعیت تا سال پایانی اسارت ادامه داشت و هر از چند گاهی عده ای ایرانی وارد جربخانه می شدند و آفریقایی از اون خارج میشدن. باور کنید یکی از دعاهای همیشگیم این بود که مبتلا به گال نشم و شکر خدا این دعام مستجاب شد. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
با سلام🍃😍 👋 👌🌿+اینبار ڪانالی از جنس متفاوت برای افراد گوهر پسنداز جنس مذهبی 🙂♥️ 😻| یه پیشنهادی دارم برای شما شمایی ڪه سخت پسندی و دنبال یه ڪانال پر محتوا خوب میگردی ...🤔 😎✨هر چیزی ڪه دنبالشین تو ڪانال ما میتونید پیدا ڪنید 👇 🌻🍃 ، .یڪ صفحه با تفسیری متفاوت هر روز ، ، یا همون داستان_ڪوتاه 💥🌈 [همه چی از نوع مذهبی و شهدایی ] دیدنش ضرری نداره مجانیه🤓 👇👇👇🍃😌🍃🙃 https://eitaa.com/joinchat/3114270721C0f1e8f9885 🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕
گزیده‌ای از وصیت‌نامه شهید سپهبد قاسم سلیمانی 🔹حرمت ولایت فقیه را حرمت مقدسات بدانید. 🔸اگر خیمه جمهوری اسلامی آسیب ببیند، بیت‌الله‌الحرام و قرآن آسیب خواهد دید. 🔹برای نجات اسلام، خیمه ولایت را رها نکنید. 🔸امروز، قرارگاه حسین‌بن‌علی ایران است. 🔹فشار دشمنان، شما را دچار تفرقه نکند. 🔸خدای عزیز! سالهاست از کاروان شهدا جامانده‌ام. 🔹خداوندا مرا پاکیزه بپذیر، آنچنان که شایسته دیدارت شوم. 🔸خدایا برای دفاع از دینت، خندیدم و خنداندم، گریستم و گریاندم. 🔹خدایا مرا به قافله‌ای که به سویت آمدند، متصل کن. 🔸شهادت می‌دهم که قیامت حق است. قرآن حق است. بهشت و جهنّم حق است. سؤال و جواب حق است. معاد، عدل، امامت، نبوّت حق است. 🔹خداوندا! در دستانم چیزی را ذخیره کرده‌ام که به این ذخیره امید دارم و آن روان بودن پیوسته به سمت تو است. وقتی آنها را به سمتت بلند کردم، وقتی آنها را برایت بر زمین و زانو گذاردم، وقتی سلاح را برای دفاع از دینت به دست گرفتم؛ اینها ثروتِ دست من است. 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷 به مسائل مادی بسیار بی توجه بود. لباس شخصی‌اش همین لباس نظامی بود که همیشه به تن داشت. آستینش را تا می‌زد و همیشه در حالت نیمه رزم بود. در مجالس عزا و عروسی با همان لباس حضور پیدا می‌کرد. و در روزهای تعطیل اگر قرار بود تفریحی کند یا جایی برود با همان لباس می‌رفت. باورش سخت است اما چند روز پشت سر هم مرخصی نمی‌رفت و تمام عمرش را وقف نظام کرده بود.  🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
@Farsna(10).mp3
3.52M
🎙الماس وجود... حجت‎الاسلام عالی 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔔 زنگ حکایت 🔔 🔹 روزی سوداگری بغدادی از بهلول سوال نمود من چه بخرم تا منافع زیاد ببرم؟ بهلول جواب داد آهن و پنبه. آن مرد رفت و مقداری آهن و پنبه خرید و انبار نمود اتفاقا" پس از چند ماهی فروخت و سود فراوان برد. باز روزی به بهلول بر خورد. این دفعه گفت بهلول دیوانه من چه بخرم تا منافع ببرم؟ بهلول این دفعه گفت پیازبخر و هندوانه.  🔹 سوداگر این دفعه رفت و سرمایه خود را تمام پیاز خرید و هندوانه انبار نمود و پس از مدت کمی تمام پیاز وهندوانه های او پوسید و از بین رفت و ضرر فراوان نمود. فوری به سراغ بهلول رفت و به او گفت در اول که از تو مشورت نموده، گفتی آهن بخر و پنبه، نفعی برده. ولی دفعه دوم این چه پیشنهادی بود کردی؟  🔹 تمام سرمایه من از بین رفت. بهلول در جواب آن مرد گفت روز اول که مرا صدا زدی گفتی آقای شیخ بهلول و چون مرا شخص عاقلی خطاب نمودی من هم از روی عقل به تو دستور دادم . ولی دفعه دوم مرا بهلول دیوانه صدا زدی، من هم از روی دیوانگی به تو دستور دادم . مرد از گفته دوم خجل شد و مطلب را درک کرد. 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 همش حساب و کتاب داره! 🎙 حاج حسین یکتا 📍 قم، هیئت فاطمیون 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 🇮🇷 ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢قسمت صد وهفتم : هنر در خدمت انسانیت(۱) نجارها💢 ظاهرا برای بعثی ها و خشنودی اونا کار می کردن، ولی هنر وحرفه خودشونو بصورت ماهرانه و خیلی ظریف که از چشم بعثیا پنهان بمونه برای خدمت بچه ها بکار می گرفتن. یه دسته از این هنرمندا بچه های نجار بودن که علاوه بر کتک هایی که نوش جان می کردن، صبح تا شب زحمت می کشیدن و انواع کارای دستی رو (از مجسمه گرفته تا دکور و تزئینات) تا ساختن میز و صندلی و تخت خواب و چوب دستی برای بعثی هاانجام می دادن. می تونستن اصلا خودشون و هنری که داشتن رو لو ندن، ولی این همه زحمت را داوطلبانه تقبل کرده بودن تا بخشی از اوقات بعثیا رو سرگرم نظارت بر کارای دستی و هنری بکنن و ساعات و دقایقی از اذیت و آزار بچه ها باز بمونن. اونا هم از بس چیز ندیده بودن مات و مبهوت خلاقیت و هنر بچه های ایرانی که با حداقل امکانات زیباترین چیزها رو خلق می کردن ، میشدن و خیلی وقتا یادشون می رفت که نگهبان اسرا هستن و باید حواسشون شش دونگ جمع اونا باشه. گاهی هم با ظرافت و به بهانه رنگ و لعاب دادن به چوب دستی هاشون، قسمتی از چوب رو برش می دادن و با چسب چوب و خاک اره پر می کردند و رنگی هم بهش می زدن. بعثی از همه جا بی خبر خیلی هم ذوق می کرد و به خوشکلی چوب دستیش نگاه می کرد و هیچ وقت نفهمیدن که چرا وقت کتک کاری بچه ها چوبهای به اون کلفتی و محکمی خیلی زود از وسط دو نصف میشد! راستشو بخاید خیلی از ما هم حکمت این کار رو نمی دونستیم و فک می کردیم ما خیلی پوست کلفت و قوی هستیم که چوبا می شکنن. تا اینکه تو ایران عباس نجار این راز رو برام برملا کرد و گفت: فلانی ما بخاطر اینکه بچه ها کمتر کتک بخورن این کار رو می کردیم. اینم بگم که این همه کار و تلاش برای نجارای ما هیچ گونه امتیازی نداشت و حتی بعضی وقتا گیرای الکی بهشون میدادن و یه کتکی هم میخوردن. اجر و پاداش و ثمره زحماتشون همون کمتر کتک خوردن بچه ها و آسایش نسبی شون بود. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆