eitaa logo
🌷به یاد شهدا🌷
682 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
21 فایل
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست. کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است. ارتباط باخادم الشهدا👇 @Mehrabani1364 🔽تبادل داریم
مشاهده در ایتا
دانلود
شھید شدن اتفاقے نیست اینطور نیست ڪہ بگویے:گلولہ اے خورد و مُرد.. شهــــید... رضایت نامہ دارد... و رضایت نامہ اش را اول حسین(ع) و علمدارش امضا میڪنند... بعد مُھر حضرت زهـــــرا(س)میخورد... شهـــید... قبل از همہ چیز دنیایش را بہ قربانگاه برده... او زیر نگاه مستقیم خدا زندگے ڪرده... شھادت اتفاقے نیست... سعادتے ست ڪہ نصیب هرڪسے نمیشود.. باید شهیدانہ زندگے ڪنے تا شهیدانہ بمیرے... 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
«خدایا از تو می‌خواهم اگر در راه تو و به دست دشمنان تو کشته شدم، مرا به عنوان شهید در راهت بپذیری، زیرا که گناهانم زیاد است و طاعاتم اندک» 📎فرمانده گردان مالک اشتر لشگر ۲۷ محمدرسول الله(ص) 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرغ تسبیح گویان و من خاموش! این شرط آدمیت نیست کلامی از مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) در باب سحرهای ماه رمضان 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔔 زنگ حکایت 🔔 نقل است که روزی «معاویه» برای نماز در مسجد آماده می‌شد. به خیل عظیم جمعیتی که آماده اقتدا به او بودند نگاهی از سر غرور انداخت. «عمروعاص» که در نزدیکی او ایستاده بود، در گوشش نجوا کرد که: بی‌دلیل مغرور نشو! این‌ها اگر عقل داشتند به جماعت تو نمی‌آمدند و «علی» را انتخاب می‌کردند. «معاویه» برافروخت. «عمروعاص» قول داد که حماقت نماز‌گزاران را ثابت می‌کند. پس از نماز، بر منبر رفت و در پایان سخن‌رانی گفت: از رسول خدا شنیدم که هر کس نوک زبان خود‌ را به نوک بینی‌اش برساند، خدا بهشت را بر او واجب می‌نماید و بلافاصله مشاهده‌کرد که همه تلاش می‌کنند نوک‌ زبان‌ِشان را به نوک بینی‌ِشان برسانند تا ببینند بهشتی‌اند یا جهنمی؟ «عمروعاص» خواست در کنار منبر حماقت جمعیت را به «معاویه» نشان دهد، دید معاویه عبایش را بر سر کشیده و دارد خود را آزمایش می‌کند و سعی می‌کند کسی متوجه تلاش ناموفقش برای رساندن نوک زبان به نوک بینی نشود. از منبر پایین آمد در گوش «معاویه» نجوا کرد: این جماعت احمق خلیفه احمقی چون تو می‌خواهند. «علی» برای این جماعت حیف است. 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔸شهید مهدی زین الدین : 🌹هر گاه شب جمعه را یاد کردید، آن‌ها شما را نزد "اباعبدالله" (ع) یاد می‌کنند. 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 🇮🇷 ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢قسمت صد و چهارم : حسن و روزعلی(۴) اسناد زنده مظلومیت یک ملت زمانی که این دو عزیز رو اوردن بند سه ، همه رو به خط کردن و عدنان اعلام کرد که تا وقتی که بهتون نگفتیم هیچکس حق کوچکترین ارتباطی با این دو نفر رو نداره و افراد متخلف بشدت مجازات میشن. فقط بچه ها روزی دو بار اینا رو با پتو جابجا می کردن و بعد از یکی دوماه که مقداری بهتر شدن زیر بغلشونو میگرفتن و برای رفتن به حموم و دستشویی کمکشون میکردن. بعثی ها تهدیدشون کرده بودن که اگه زبون باز کنن و از این ماجرا چیزی به کسی بگن دوباره بشدت مجازات میشن و این بندگان خدا هم چیزی نمی گفتن. از زمانی که شکنجه شدند هشت ماه طول کشید تا بتونن کاملا روی پای خودش بایستن ، اما تا آخرین روزای اسارت همچنان تعادل نداشتن و تلوتلو میخوردن. خصوصا اینکه کف پاشون گوشت اضافه اورده بود و نمی تونستن تعادلشون حفظ کنن. حسن می گفت وقتی آزاد شدیم تحت درمان قرار گرفتم و سالها دارو مصرف کردم تا کمی بهتر شدم. بعد از گذشت ۲۸ سال از اون جنایت هولناک ، وقتیکه حسن طاهری رو سه سال پیش در همایش آزادگان تکریت ۱۱در دزفول ملاقات کردم. دیدم هنوز تعادل لازم رو نداره و می گفت: هنوز خیلی وقت ها کف پاهام میسوزه و حرارتش به همه بدنم منتقل میشه و مدام باید دارو مصرف کنم. باورم نمیشد بعد از این همه سال هنوز جای زخم ها مونده باشه ولی وقتی کف پاهاشو نشونم داد انگار جای سوختگی تازه خوب شده. دو سه تا عکس از کف پاهاش گرفتم تا بعنوان سند جنایت صدام و حزب بعث برای تاریخ بمونه. امشب که شب یازدهم بهمن ۱۳۹۷ هست و ۳۱ سال از اون خاطره تلخ میگذره وقتی تلفنی باهاش حرف می زدم با همون روحیه شاداب و طبع بزرگی که داشت می گفت: حاج آقا هنوزم دارم دارو مصرف می کنم و اگه از خودم مراقبت نکنم و توصیه های پزشک رو عمل نکنم دچار مشکل میشم.حسن طاهری با همین وضع و اوضاع نابسامان جسمی اش سالها با کسوت پاسداری به خدمت پرافتخارش ادامه داد و اکنون به افتخار بازنشستگی نائل شده و بعنوان یکی از پیشکسوتان جهاد و شهادت هیچ توقعی از نظام اسلامی نداره و هیچ سهمی از انقلاب برای خودش و خانواده قائل نیست. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
▪️دل را ز شرار عشق سوزاند علی (ع) ▪️یک عمر غریب شهر خود ماند علی ▪️وقتی که شکافت فرق او در محراب ▪️گفتند مگر نماز میخواند علی 🏴 فرا رسیدن شهادت امیرالمومنین امام علی (ع) تسلیت باد 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
ffb0bb6983-5cea50977a1ed8671a8b4913.mp3
21.52M
🎙زمینه | کوفه ای دیار علی... بامداحی مهدی رسولی 🏴 شهادت امیرالمومنین امام علی (ع) تسلیت باد. 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
💠دست نوشتهٔ زیبای شهید مسعود ملا درباره ماه مبارک رمضان: «با سلام بر ایام الله با سلام بر کسانی که ایام الله را به وجود آوردند با سلام بر امام زمان(عج) سلام بر امام عزیزمان که جانم فدایش باد سلام بر که در این ماه جایشان بر سر سفره های افطار خالی است سلام بر جانبازان و مجروحینی که سحر و افطارشان را روی تخت های بیمارستان می گذرانند سلام بر مادران شهدایی که جای خالی فرزندانشان را در سر سفره افطار می بینند... عجب صفایی دارد ماه رمضان ماهی که همه به میهمانی خدا می روند ماهی که در رحمت، بر روی تمام بندگان خدا باز می شود ماهی که خدا در دل ها نفوذ می کند در ماه رمضان خدا در چشم های بصیرت مردمان پاکدل نفوذ می کند سعی کنید از این ماه به حول و قوه الهی بیشترین استفاده ها را ببرید در این ماه دل ها همه جلا پیدا می کند و دلی که به یاد خدا پاک شود نگرانی هم ندارد» 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 جهالت و هدایت 🇮🇷 امروز ۲۱ رمضان تولد ابراهیم هادی هم هست. ابراهیمی‌که‌ برا رفقاش خیلی دل میسوزاند و تلاش میکرد او رفیقی داشت به نام محمد که فرهنگ و‌خانواده او با اهالی محل تناسبی نداشت اما به زورخانه حاج حسن امده بود او کشتی گیر موفقی بود‌ محمد مسافر مسابقات جهانی کانادا شد قبل از عزیمت به دعوت ابراهیم به زورخانه امد ساعتی بعد از تمرین من و علی نصرالله راهی زورخانه شدیم یکدفعه با صدای ابراهیم مواجه شدیم ! داد میزد من رو بزنید با ممد کاری نداشته باشید او مهمان ماست . سه نفر از همین جماعت جاهل ،چاقو به دست منتظر فرصت حمله بودند محمد پشت ابراهیم پناه گرفته بود ابراهیم هم داد میزد و.... من تا وارد شدم یکی از انها را گرفتم و چاقو را از دستش خارج کردم علی نصرالله هم به همین صورت و نفر اخر را هم ابراهیم به زمین زد انها‌بعد از کتک خوردن فرار کردند محمد ان سال قهرمان مسابقات جهانی شد‌ بعدها پله های پیشرفت را طی کرد تا اینکه‌ در سالهای اخیر سرمربی تیم ملی کشتی فرنگی را عهده دار شد او محمد بنا‌یکی از قهرمانان ملی ما شد سلام‌ بر ابراهیم ج ۲ 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 🇮🇷 ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢قسمت صد و پنجم: جَرَبخانه(۱) یکی از وقایع تلخ و در عین حال طنزگونه دوران اسارت، قضیه ای به نام جربخانه بود. بعلت وضعیت بسیار اسفناک بهداشت و مضیقه و تنگنای شدیدی که در استحمام و نظافت شخصی و عمومی داشتیم، به ویژه در فصول گرما بیمار های پوستی رایج میشد که بدترین آنها یه بیماری به نام گال بود که عراقی ها به آن جَرَب می گفتن. در این بیماری عمدتا در نواحی شرمگاه جوشهای چرکین می زنه و به جاهای دیگه هم سرایت می کنه. گال یا جرب « Scabies » یه بیماری بسیار مسری و خیلی خارش دار پوستیه که توسط کَنه های میکرسکوپی کوچکِ هشت پا (انگل سارکوپتس) ایجاد میشه که در پوست نقب می زنن و فرد دچار خارش شدید و بی امان میشه و بعدش به زخم با تاول های کوچک تبدیل می شه. گال بدون درمان از بین نمی ره. نیاز به استفاده از کرم یا لوسیون با نسخه پزشک هستش و نیاز به درمان با داروهای scabicidal خوراکی یا موضعی داره. درمان این بیماری خیلی ساده اس و با مالیدن پمادهایی مانند کرم پرمترین یا لیندان بدون نیاز به کابل و آفتاب و تهدید قابل درمان و معمولا نیاز به ۲ تا ۴ هفته هستش که انگل ها ریشه کن بشن. ولی بعثی هاحوصله این همه زمان و قرتی بازی پماد و دارو رو نداشتن و ضرب العجل های سه چهار روزه تعیین می کردن. بیمار بی نوا مخیر بود بین استغاثه به درگاه دوست و تمنای شفا یا نوش جان کردن کابلهایی که شاید انگل های زیر پوستی را قتل عام می کرد و به قول معروف آش و با جاش از دست می دادن! زجرآورترین ساعات برای این عزیزان زمانی بود که درِ آسایشگاها برای هواخوری باز می شد و افراد در محوطه قدم می زدن. این طفلکیا هم از اینکه برهنه هستن از بچه ها شرم می کردن و سرشونو پایین مینداختن و هم آرزو داشتن مثل بقیه چند دقیقه ای رو آزاد باشن و قدم بزنن. دیدن حال و روز اونا برای ما هم یه نوع شکنجه روحی بود و از خدا میخواستیم زودتر شفا پیدا کرده و از این وضع خلاص بشن. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🍀 کلام شهدا. 🍀 نيت خود را خالص و اعمالتان را از هر شرک و ريا و حسادت وبغض پاک نماييد تا آن‌ چنان ڪہ خداوند، اسلام و امام مے‌خواهند باشيد تا خود را نسازيم جامعه ساخته نمی‌شود. 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
● من گاهی می‌دیدم که ایشان نیتشان را از پرداخت صدقه، سلامتی امام زمان(عج) عنوان می‌کرد و معتقد بود که این نیت، موارد دیگر را نیز دربر می‌گیرد و بالاترین مسئلت‌ها است. بنابراین، دعای فرج و دعا برای سلامتی امام عصر(عج) همیشه ورد زبان ایشان بود. ●امکان نداشت بدون دعای فرج، شروع به خواندن دعا، قرآن (حتی سوره‌ای از قرآن) یا زیارت عاشورا کند؛ اگر هم فراموش می‌کرد، تلاوت را قطع می‌کرد و بعد از دعای فرج، ادامه می‌داد. گویا احساس می‌کرد که بدون دعای فرج اعمال اش مقبول نیست و باید آن مقدمه و آن دعا برای سلامتی حضرت حجت(ع) همیشه وجود داشته باشد. این مسئله برای ما هم عادت شده و حتی بچه‌ها نیز از ایشان یاد گرفته‌اند که همیشه اعمال و دعاهایمان را با دعا برای سلامتی امام عصر(عج) آغاز کنیم. ●بسیار دیده بودم که ایشان در شرایط و موقعیت‌های مختلف، نشسته یا ایستاده، در حال تماشای تلویزیون یا حین راه رفتن، گویی ناخودآگاه چیزی از ذهن و دلشان می‌گذشت و دست بر سر می‌گذاشت و به امام زمان(عج) سلام می‌داد. نمی‌دانم در آن شرایط چه چیزی به دل ایشان خطور می‌کرد ولی این برای من همیشه جای تعجب بود که چطور همیشه و در هر حال، ارتباطشان برقرار است. اینگونه نبود که فقط در موقعیت‌های خاص به یاد حضرت(عج) بیفتد یا دیگران به ایشان یادآوری کنند، بلکه در هر شرایطی در زندگی روزمره گویا این ارتباط حفظ می‌شد. ✍راوی؛همـسر شـ‌هید 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
روایت شلمچه.mp3
2.58M
❤️ 🔊 روایت شلمچه 🎙 به روایت حاج حسین یکتا 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️بحران در اروپا : از هر 7 زن اروپایی 1 نفر قربانی خشونت خانگیست! ⚡️در این کلیپ ویرانگر، از اوضاع اسفبار زنان سوئد، کشوری که بالاترین میزان برابری جنسیتی را داراست با خبر شوید و حقایقی که از دید بسیاری از عوام پوشانده اند را با دقّت مشاهده فرمائید. 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔔 زنگ حکایت 🔔 گریه امیرالمؤمنین روزی حضـرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نزد اصحاب خود فرمودند: من دلم خیلی بحال ابوذر غفاری می سوزد خدا رحمتش کند. اصحاب پرسیدند چطور ؟ مولا فرمودند: آن شبی که به دستور خلیفه ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای خلیفه به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با خلیفه بیعت کند. ابوذر خشمگین شد و به مامورین گفت: شما دو توهین به من کردید; اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید ، دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟ شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من "علی" فروش شوم؟ تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی "علی" عوض نمی کنم. آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست. مولا گریه می کردند و می فرمودند: به خدایی که جان "علی" در دست اوست قسم آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان خلیفه محکم بست... سه شبانه روز بود که او و خانواده اش هیچ نخورده بودند. 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
هدایت شده از 🌷به یاد شهدا🌷
🔔 زنگ حکایت 🔔 گریه امیرالمؤمنین روزی حضـرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نزد اصحاب خود فرمودند: من دلم خیلی بحال ابوذر غفاری می سوزد خدا رحمتش کند. اصحاب پرسیدند چطور ؟ مولا فرمودند: آن شبی که به دستور خلیفه ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای خلیفه به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با خلیفه بیعت کند. ابوذر خشمگین شد و به مامورین گفت: شما دو توهین به من کردید; اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید ، دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟ شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من "علی" فروش شوم؟ تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی "علی" عوض نمی کنم. آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست. مولا گریه می کردند و می فرمودند: به خدایی که جان "علی" در دست اوست قسم آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان خلیفه محکم بست... سه شبانه روز بود که او و خانواده اش هیچ نخورده بودند. 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید لبنانی که وصیت کرد در قم دفن شود! ایرانیان دست مارا گرفتتند وازخاک بلندشدیم.انگاه غیرت رابه ما اموختند عزت و شرف را قابل توجه طعنه‌زنندگان به مدافعان حرم مرز ما خاک نیست! هرجا اسم مسلمان و شیعه باشد آنجا وطن ماست... 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔔 زنگ حکایت 🔔 پدرم دروغگو و مادرم راستگو بود میدانی چرا؟ وقتی از کار به خانه میامد می پرسیدم پدر خسته هستی میگفت نه جان پدر وقتی می دیدم به فکر فرو رفته می پرسیدم پدر مشکلی داری میگفت نه جان پدر وقتی با دستان خودش میوه را به من میداد میگفتم تو خوشت نمیاد پدر؟ میگفت نه جان پدر وقتی بازار می رفتیم بار سنگین تر را می گرفت می پرسیدم پدر برایت سنگین نیست میگفت نه جان پدر وقتی عید میشد برای ما لباس نو میخرید ولی خود ش لباس کهنه خود را می پوشید می پرسیدم پدر چرا برای خودت لباس نو نخریدی میگفت دوست ندارم جان پدر روز ها و سال ها گذشت جوان شدم پخته شدم یک باره فهمیدم پدرم دروغ میگفت خسته میشد مشکل داشت مریض میشد بار های زندگی سنگین بوده غذای خوب را دوست داشت لباس خوب را دوست داشت استراحت را دوست داشت اما بخاطر ما دروغ میگفت که خوش باشیم پدر نازنینم دوستت دارم اما نه انقدر که تو مرا دوست داری❤️ روز پدر بر همه ی پدران در قید حیات مبارک و روح همه ی پدران آسمانی شده شاد.🌹 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 🇮🇷 ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢قسمت صد و ششم : جَرَبخانه(۲) بعثی ها راه پیشرفته دیگه ای برای درمانِ گال در پیش گرفته بودند، که هم تحقیرآور بود و هم زجرآور. جای مخصوصی در گوشه ای از هواخوری بنام جربخانه درست کرده بودند و افراد مبتلا به گال را مانند افراد مجرم نگهداری می کردن. پزشک اردوگاه گفته بود که اینها باید در معرض نور مستقیم خورشید قرار بگیرند تا خوب بشن. این بندگان خدا را از زمانی که آفتاب حرارت می گرفت تا دم غروب بصورت کاملا برهنه رو به آفتاب می نشوندن و حق نداشتن حتی جابجا بشن و لحظاتی پشت به آفتاب بشینن. همون روز اول تمام صورت و پوست بدنشون آفتاب سوخته میشد و در روزهای بعد تبدیل می شدن به تعدادی آفریقایی که انگار از شاخ آفریقا اینا رو به بردگی گرفتن و آوردن اینجا. علاوه بر این گاهی با کابل به جون این افراد میفتادن و بدن سوخته ی اونا رو با کابل زخمی می کردن و میگفتن چرا هنوز خوب نشدین؟!! این بی نواها هم دست به درگاه خدا و عاجزانه التماس می کردن که زودتر خوب بشن و ازین مخمصه نجات پیدا کنن و گاهی هم خداوند به عجز و لابه اینا توجه می کرد و شفا می گرفتن و بعثیای خِنگ و احمق فک میکردن ضرب العجل اونا باعث شده اینا خوب بشن. خلاصه آمیخته ای از برهنگی وآفتابِ سوزان با ضربات کابل با چاشنی دعا و تضرع، راه خلاصی از گال در اسارت بود و بس. خلاصه داستان هایی داشتیم با این جماعت نادان و ظالم که با زور کابل و کتک و تحقیر می خواستن یه بیمار رو معالجه کنن یا یه بیماری ریشه کن بشه. این وضعیت تا سال پایانی اسارت ادامه داشت و هر از چند گاهی عده ای ایرانی وارد جربخانه می شدند و آفریقایی از اون خارج میشدن. باور کنید یکی از دعاهای همیشگیم این بود که مبتلا به گال نشم و شکر خدا این دعام مستجاب شد. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
با سلام🍃😍 👋 👌🌿+اینبار ڪانالی از جنس متفاوت برای افراد گوهر پسنداز جنس مذهبی 🙂♥️ 😻| یه پیشنهادی دارم برای شما شمایی ڪه سخت پسندی و دنبال یه ڪانال پر محتوا خوب میگردی ...🤔 😎✨هر چیزی ڪه دنبالشین تو ڪانال ما میتونید پیدا ڪنید 👇 🌻🍃 ، .یڪ صفحه با تفسیری متفاوت هر روز ، ، یا همون داستان_ڪوتاه 💥🌈 [همه چی از نوع مذهبی و شهدایی ] دیدنش ضرری نداره مجانیه🤓 👇👇👇🍃😌🍃🙃 https://eitaa.com/joinchat/3114270721C0f1e8f9885 🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕
گزیده‌ای از وصیت‌نامه شهید سپهبد قاسم سلیمانی 🔹حرمت ولایت فقیه را حرمت مقدسات بدانید. 🔸اگر خیمه جمهوری اسلامی آسیب ببیند، بیت‌الله‌الحرام و قرآن آسیب خواهد دید. 🔹برای نجات اسلام، خیمه ولایت را رها نکنید. 🔸امروز، قرارگاه حسین‌بن‌علی ایران است. 🔹فشار دشمنان، شما را دچار تفرقه نکند. 🔸خدای عزیز! سالهاست از کاروان شهدا جامانده‌ام. 🔹خداوندا مرا پاکیزه بپذیر، آنچنان که شایسته دیدارت شوم. 🔸خدایا برای دفاع از دینت، خندیدم و خنداندم، گریستم و گریاندم. 🔹خدایا مرا به قافله‌ای که به سویت آمدند، متصل کن. 🔸شهادت می‌دهم که قیامت حق است. قرآن حق است. بهشت و جهنّم حق است. سؤال و جواب حق است. معاد، عدل، امامت، نبوّت حق است. 🔹خداوندا! در دستانم چیزی را ذخیره کرده‌ام که به این ذخیره امید دارم و آن روان بودن پیوسته به سمت تو است. وقتی آنها را به سمتت بلند کردم، وقتی آنها را برایت بر زمین و زانو گذاردم، وقتی سلاح را برای دفاع از دینت به دست گرفتم؛ اینها ثروتِ دست من است. 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷 به مسائل مادی بسیار بی توجه بود. لباس شخصی‌اش همین لباس نظامی بود که همیشه به تن داشت. آستینش را تا می‌زد و همیشه در حالت نیمه رزم بود. در مجالس عزا و عروسی با همان لباس حضور پیدا می‌کرد. و در روزهای تعطیل اگر قرار بود تفریحی کند یا جایی برود با همان لباس می‌رفت. باورش سخت است اما چند روز پشت سر هم مرخصی نمی‌رفت و تمام عمرش را وقف نظام کرده بود.  🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
@Farsna(10).mp3
3.52M
🎙الماس وجود... حجت‎الاسلام عالی 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔔 زنگ حکایت 🔔 🔹 روزی سوداگری بغدادی از بهلول سوال نمود من چه بخرم تا منافع زیاد ببرم؟ بهلول جواب داد آهن و پنبه. آن مرد رفت و مقداری آهن و پنبه خرید و انبار نمود اتفاقا" پس از چند ماهی فروخت و سود فراوان برد. باز روزی به بهلول بر خورد. این دفعه گفت بهلول دیوانه من چه بخرم تا منافع ببرم؟ بهلول این دفعه گفت پیازبخر و هندوانه.  🔹 سوداگر این دفعه رفت و سرمایه خود را تمام پیاز خرید و هندوانه انبار نمود و پس از مدت کمی تمام پیاز وهندوانه های او پوسید و از بین رفت و ضرر فراوان نمود. فوری به سراغ بهلول رفت و به او گفت در اول که از تو مشورت نموده، گفتی آهن بخر و پنبه، نفعی برده. ولی دفعه دوم این چه پیشنهادی بود کردی؟  🔹 تمام سرمایه من از بین رفت. بهلول در جواب آن مرد گفت روز اول که مرا صدا زدی گفتی آقای شیخ بهلول و چون مرا شخص عاقلی خطاب نمودی من هم از روی عقل به تو دستور دادم . ولی دفعه دوم مرا بهلول دیوانه صدا زدی، من هم از روی دیوانگی به تو دستور دادم . مرد از گفته دوم خجل شد و مطلب را درک کرد. 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 همش حساب و کتاب داره! 🎙 حاج حسین یکتا 📍 قم، هیئت فاطمیون 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 🇮🇷 ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢قسمت صد وهفتم : هنر در خدمت انسانیت(۱) نجارها💢 ظاهرا برای بعثی ها و خشنودی اونا کار می کردن، ولی هنر وحرفه خودشونو بصورت ماهرانه و خیلی ظریف که از چشم بعثیا پنهان بمونه برای خدمت بچه ها بکار می گرفتن. یه دسته از این هنرمندا بچه های نجار بودن که علاوه بر کتک هایی که نوش جان می کردن، صبح تا شب زحمت می کشیدن و انواع کارای دستی رو (از مجسمه گرفته تا دکور و تزئینات) تا ساختن میز و صندلی و تخت خواب و چوب دستی برای بعثی هاانجام می دادن. می تونستن اصلا خودشون و هنری که داشتن رو لو ندن، ولی این همه زحمت را داوطلبانه تقبل کرده بودن تا بخشی از اوقات بعثیا رو سرگرم نظارت بر کارای دستی و هنری بکنن و ساعات و دقایقی از اذیت و آزار بچه ها باز بمونن. اونا هم از بس چیز ندیده بودن مات و مبهوت خلاقیت و هنر بچه های ایرانی که با حداقل امکانات زیباترین چیزها رو خلق می کردن ، میشدن و خیلی وقتا یادشون می رفت که نگهبان اسرا هستن و باید حواسشون شش دونگ جمع اونا باشه. گاهی هم با ظرافت و به بهانه رنگ و لعاب دادن به چوب دستی هاشون، قسمتی از چوب رو برش می دادن و با چسب چوب و خاک اره پر می کردند و رنگی هم بهش می زدن. بعثی از همه جا بی خبر خیلی هم ذوق می کرد و به خوشکلی چوب دستیش نگاه می کرد و هیچ وقت نفهمیدن که چرا وقت کتک کاری بچه ها چوبهای به اون کلفتی و محکمی خیلی زود از وسط دو نصف میشد! راستشو بخاید خیلی از ما هم حکمت این کار رو نمی دونستیم و فک می کردیم ما خیلی پوست کلفت و قوی هستیم که چوبا می شکنن. تا اینکه تو ایران عباس نجار این راز رو برام برملا کرد و گفت: فلانی ما بخاطر اینکه بچه ها کمتر کتک بخورن این کار رو می کردیم. اینم بگم که این همه کار و تلاش برای نجارای ما هیچ گونه امتیازی نداشت و حتی بعضی وقتا گیرای الکی بهشون میدادن و یه کتکی هم میخوردن. اجر و پاداش و ثمره زحماتشون همون کمتر کتک خوردن بچه ها و آسایش نسبی شون بود. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
●اعجوبه ای بود... قبل از آغاز جنگ به افغانستان رفت و با شوروی جنگید.. از ۱۶سالگی در جبهه بود... در محاصره سوسنگرد شهید چمران را که تیر خورده بود، نجات داد و ایشان کلت شخصی اش را به عنوان هدیه به او داد... در آذر ۶۰ در عملیات مطلع الفجر وقتی درحال نجات جان مجروحان بود، اسیر دشمن شد... ●در اردوگاه هویت اصلی اش را پنهان کرد و وقتی انبار مهمات اردوگاه آتش گرفت از این فرصت استفاده کرد و با کمک عده ای مقداری اسلحه و مهمات به دست آوردند و آنها در اردوگاه مخفی کردند... ●متأسفانه مدتی بعد قضیه لو رفت و اسلحه ها را پیدا کردند. تعدادی از اسرا را شکنجه کردند تا عاملین اصلی را پیدا کنند... این شهید برای اینکه دیگران را نجات دهد خودش به تنهایی مسئولیت آتش گرفتن و مخفی کردن مهمات را قبول کرد و جان بقیه را نجات داد... ●شکنجه گرهای ویژه ای که از استخبارات بغداد آمده بودند او را به طرز وحشیانه ای شکنجه کردند تا همدستانش را معرفی کند ولی چیزی نگفت و عاقبت پس از تحمل شکنجه های بسیار، مظلومانه به شهادت رسید... نقل می کنند حتی او را با بشکه جوشان قیر شکنجه می کردند ولی او هیچ حرفی نزد... در مرداد ۱۳۸۱ پیکراین شهید بزرگوار به ایران بازگشت.. 📎پ ن : فرمانده گردان شهید مدنےلشگر ۳۱ عاشورا 🌷 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
خدایا میگویندبزرگ ترین شڪست ازدست دادن ایمان است بصیرتے بہ من عنایت ڪن ڪہ دراین روزهای سخت امتحان روزگار،شرمنده ے شهدانشوم💔 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲۴ساله_ای_که_فرمانده_بود 🔻بعضی ها می گویند شهادت همت است و عده‌ای قسمت، اما نه فقط دعوت است. ⭕️در آخرین مرحله که راهی سوریه شد و در حالی که ۲۴ ساله بود ۱۴ خرداد سال ۹۷ همزمان با شب نوزدهم ماه مبارک رمضان پروانه وار سوخت و به شهادت رسید. 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆