.
هرکسی خواهد رَود
در مکتب #عشق حسین ...
ثبت نامش را فقط عباس امضا میکند ...
●سال ۱۳۶۲
●عملیات خیبر
●منطقه مجنون
●عکاس : سعید صادقی
#صبحتون_بخیـــــر
#دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے
#روزتون_معطر_با_عطر_و_بوی_شهدا
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷#خاطرات_شهید 🇮🇷
#شهید_برونسی : اگرمن در این عملیات شهید نشدم به مسلمونی من شک کنید
🎙 راوی: #رحيم_پور_ازغدي
شاید جزو معدود افرادی بودیم
که تا آخرین دقایق #شهادت_شهید_برونسی
در کنار ایشون بوديم
خب ایشون آدمی نبود که
فلسفه خونده باشه
عرفان خونده باشه
فقه وتفسیرو اصول..اینا باشه نبود
یه آدم عالیه خاکی ..بنا , کارگر
یک مقدار طلبگی خونده بود
حکمت بود در #برونسی
معرف بود ولو تحصیلات و مدرک نبود .ولی حکمت داشت
قرآن که میخوند حقیقتامیخوند ایمان داشت
و مکاشفاتی که داشت
که سه چهارنمومنش رو همون زمان جنگ شنیدم
که قبل از
#عملیات_بدر ایشون
گفت :
اونجا که #حضرت_زهرا به من قول داده که من #شهید می شم
و تو بچه های دیگه مشهور بود
که #حاجی_برونسي
گفته :
اگه من تو این عملیات #شهید نشم
تو مسلمونی خودم شک می کنم.
#شهید_عبدالحسین_برونسی🌷
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
7.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 هر وقت کار گیر کرد، به اینجا زنگ بزن!
🎙 به روایت: حاج حسین یکتا
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔴 آرام باش
📍إِلَّا تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلَىٰ وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ
(سوره توبه آیه ۴۰)
📍ﺍﮔﺮ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺭﺍ ﻳﺎﺭﻱ ﻧﺪﻫﻴﺪ ، ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺧﺪﺍ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻳﺎﺭﻱ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ; ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻳﺎﺭﻱ ﺩﺍﺩ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﻛﺎﻓﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﻣﻜﻪ ﺑﻴﺮﻭﻧﺶ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺩﻭ ﺗﻦ ﺑﻮﺩ ، ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺩﺭ ﻏﺎﺭ [ ﺛﻮﺭ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﻣﻜﻪ ] ﺑﻮﺩﻧﺪ ، ﻫﻤﺎﻥ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﮔﻔﺖ : ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍﻩ ﻣﺪﻩ ﺧﺪﺍ ﺑﺎ ﻣﺎﺳﺖ . ﭘﺲ ﺧﺪﺍ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ [ ﻛﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﻃﻤﺄﻧﻴﻨﻪ ﻗﻠﺒﻲ ﺍﺳﺖ ] ﺑﺮ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩ ، ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻟﺸﻜﺮﻳﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻧﺪﻳﺪﻳﺪ ، ﻧﻴﺮﻭﻣﻨﺪ ﺳﺎﺧﺖ ، ﻭ ﺷﻌﺎﺭ ﻛﺎﻓﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﭘﺴﺖ ﺗﺮ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ، ﻭ ﺷﻌﺎﺭ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺷﻌﺎﺭ ﻭﺍﻟﺎﺗﺮ ﻭ ﺑﺮﺗﺮ ﺍﺳﺖ ; ﻭ ﺧﺪﺍ ﺗﻮﺍﻧﺎﻱ ﺷﻜﺴﺖ ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ ﻭ ﺣﻜﻴﻢ ﺍﺳﺖ .✳✳✳
📍ﺩﺭ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﺁﻳﺎﺕ ﻗﺮﺁﻥ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ﻛﻪ ﻧﺰﻭﻝ ﺳﻜﻴﻨﻪ ﺑﻪ ﻫﻨﮕﺎم ﻣﺸﻜﻠﺎﺕ ﺳﺨﺖ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﻰ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺷﻚ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺹ ﺩﺭ" ﻏﺎﺭ ﺛﻮﺭ" ﻟﺤﻈﺎﺕ ﺳﺨﺘﻰ ﺭﺍ ﻣﻰ ﮔﺬﺭﺍﻧﺪ.
ﻭ ﻋﺠﻴﺒﺘﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﻌﻀﻰ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﺟﻤﻠﻪ" ﺃَﻳَّﺪَﻩُ ﺑِﺠُﻨُﻮﺩٍ ﻟَﻢْ ﺗَﺮَﻭْﻫﺎ" ﺑﻪ" ﺍﺑﻮ ﺑﻜﺮ" ﺑﺎﺯ ﻣﻰ ﮔﺮﺩﺩ!! ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﻛﻪ ﺗﻤﺎم ﺑﺤﺚ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﺑﺮ ﻣﺤﻮﺭ ﻳﺎﺭﻯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺩﻭﺭ ﻣﻰ ﺯﻧﺪ ﻭ ﻗﺮﺁﻥ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﻭﺷﻦ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺹ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﺍﮔﺮ یاریش نکنید خدا یاریش خواهد کرد.
#کلام_وحی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
😊 لبخند شهدایی 😊
روزی سر کلاس آموزش مخابرات فرق بی سیم «اسلسون» را با بی سيم «پی آر سی» از بچهها پرسیدم.🙂
یکی از بسیجیهای نیشابوری دستش را بلند کرد، گفت: « مو وَر گویم؟»
با خنده بهش گفتم: «وَر گو. »😄
گفت: «اسلسون اول بیق بیق مِنه، بعد فیش فیش منه. ولی پی آر سی از همو اول فیش فیش مِنه.»
کلاس آموزشی از صدای خنده بچهها رفت رو هوا.😂
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 #کدامین_گل 🇮🇷
✍خاطرات شهید فرهاد شاهچراغی
● #قسمت_سی_و_هفتم
●نویسنده :مجیدخادم
گروه های پایین تپه سنگر گرفتهاند بالا نمی آیند فرهاد گروهی از بچه ها را می فرستد تا پشت تپه را پوشش دهند که دشمن دورشان نزند .دیگر باید نیروهای کمکی می رسید اما خبری نبود. بالای تپه مه غلیظ تر است .سکوت سرد محال و دی لحظه ها را پر میکند.
بچه ها سرشان را از پشت سنگها دزدیدند و نشستن گروه گروه و تکتک.
نیکبخت دولا دولا و آرام ، بین بچهها میگشت و شوخی میکرد و چیزی بین شان تقسیم میکرد و سراغ گروه بعدی میرفت.
توی شیاری کنار پنج تای دیگر نشست از زیر به یک مشت انجیر در آورده به هر کدام یکی داد این حرف می زدند و ریز می خندیدند فرهاد که بالای سرشان را دید گفت: «چه می کنی اس مصیب ؟»
_هیچی !داریم انجیر میخوریم ,جوک میگیم می خندیم.
بلند شده کنار گوش فرهاد یواش گفت: «چرا نرسیدن؟»
_نزدیک ۸ دیگه باید میرسیدن تا حالا.
_بچه ها بعضیاشون ترسیدن گفتم ۴ تا جک بگم سرشون گرم بشه تا نیروها برسن.
فرهاد حرکت کرد سمت گروه های بالاتر تپه و نیکبخت هم برگشت به کمین خودش .صدا خوابیده بود و بچه ها توی مه که با سوز سرد باد رقیق و غلیظ میشد فقط منتظر بودند.
ناگهان یکی از بچه ها که پشت تخته سنگ بزرگی نشسته بود، بلند شد و به حال عجیبی شروع کرد بلند بلند نیکبخت را صدا زدن و از پشت سنگ بیرون آمده بود.
نیکبخت نزدیکش بود و نمیدانست شده نمی شد خودش را نشان دهد نزدیک پاسدار بی قرار شده خورد روی سنگ و کمان کرد و سکوت شکست.
ناخداگاه سرش را دزدید ولی انگار سر جایش خشکش زده بود و پناه نمی گرفت وقت از شیار تپه بلند شد و دوید و کشاندن پشت همان صخره که بود.
_«چیکار داری می کنی؟!»
_زبانش بند آمده بود آب یخ قمقمه که به صورتش خورد بدنش لرزشی کرد و بعد کمی آرام شد و حالت طبیعی پیدا کرد نیکبخت ترکت کرد برگردد سر جایش تا مواظب دشمن روبرو باشد که بالا نیاید.
هم شده بود و جهش کرد به پرتوی شیار که با صدای تک تیر توی فضای مهآلود تپه پیچید و نیکبخت با کمر افتاد روی زمین.
انعکاس صدا ثانیه ادامه داشت نیکبخت خودش را سر آن توی شیار دستش روی شکمش بود و از بین انگشت هایش خون بیرون می زد.
بچه ها پایین را زیر گلوله گرفتند. فرهاد همه را بالای تپه میخواند تا فاصله شان با دشمن بیشتر شود. دو نفر آمدند زیربغل نیکبخت را گرفتند تا ببرندش بالا.
«نه بزار خودم میتونم .این جوری جلب توجه میکنیم تکتک بریم امن تره»
تیراندازی ها شدیدتر شده بود از دو طرف انفجار خمپاره ها و موشک آرپیجی ها هم بود که پیوسته روی تپه میریختند نیکبخت یک دستش را گذاشته بود روی شکمش فشار میداد و بالا میرفت چشم هایش را هم روی هم محکم زور میداد و باز میکرد.درست اطراف را نمی دیده به بالا که نگاه کرد، دید فرهاد با جلیل و کمک تیربارچی اش شریف حسینی دارند میدوند سمت پایین.
بلند داد زد :«فرهاد جلیل نرین پایین صبر کنید تا نیروها برسند.»
فرهاد لحظه مکث کرد و نگاه کرد سمت صدا ،نیکبخت را روی برف ها دید که دارد دولا دولا بالا میرود.
یکی دیگر از این نیروها از وسط مه فریاد زد:« نیکبخت تیر خورده»
فرهاد با لبخند به جلیل گفت :«این حالا تیر خورده داره اینجوری میرهبالا ؟!!تیر نخورده بود چه کار می کرد؟!»
هم خندید و باز هم دویدن سمت پایین.
صدای تیربار جلیل از پایین به گوش میرسید.کنار مصیب ،مه رقیق تر میشد. صدای تیربار که کامل قطع شد مصیب هم از هوش رفت. هرچه پایین تر می رفت هوا شفاف تر می شد . پشت سنگی پناه گرفته بودند .فرهاد داشت با دو انگشت چشمهایی شریف حسینی را میبست .جلیل هم تیر خورده بود اما هنوز زنده بود.
مهمات تیربار تمام شده بود و برای اولینبار جلیل را بی ضرب در نوار تیر روی سینش می شد دید.
فرهاد گاهی تک تیر از پشت سنگ میزد تا نیروهای گروههای جلو نیایند. خشاب کلاش فرهاد هم که خالی شد ،جلیل را کور کرد تا برگردد سمت بالا .توی سینه کش تپه هنوز چند قدمی برنداشته بود که تیری از پشت به پیکر جلیل که روی دوشش بود خورد با دو زانو و زمین افتاد.اما جلیل را نگه داشت کف پای راستش را روی زمین محکم کرد و دوباره بلند شد و باد مه را پراکنده کرده بود و تنها سوز برف مانده بود که توی تن می رفت ،اما جلوی دید را نمی گرفت.
با هر قدم تا بالای پوتینش در برف فرو میرفت سنگین و خسته قدم برمیداشت لحظه توی حرکت برگشت تا سمت پایین تپه را نگاه کند گلوله مستقیم توی سینه اش نشست.
چند نفری از بچه ها از بالای تپه می آیند به سمت پایین برای کمک.
اما زودتر از آنها چهار نفر بالای سرشان می رسند خندان و جدی
_ پاسدارند؟
_ریش و پشمی هم دارند؟
_فکر کنم واسه هر کدامش هزار تومانی بدهند.
ادامه دارد..✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
○بعضی انسانها به زمین آمده اند
تا زمین قابل تماشا شود...
○آمده اند که تاریخ؛
شکوه شرافت و آزادگی شان را به نظاره بنشیند...
○آمده اند تا آبرو و اعتبار دنیا باشند
اصلا زمین،
از آمدن بعضی انسانها به خود می بالد...
و #حاج_قاسم عزیز ما یکی از همین انسانها بود..
#سردار_شهیدم
#صبحتون_بخیـــــر
#دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے
#روزتون_معطر_با_عطر_و_بوی_شهدا
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
#بزرگ_مرد_کوچک
●يك اسلحه به غنيمت گرفته بود. با همان اسلحه، هفت عراقے را اسير ڪرده بود. احساس مالکيت میڪرد. به او گفتند بايد اسلحه را تحويل دهی. میگفت به شرطی اسلحه را می دهم کہ دستِ کم يك نارنجك به من بدهيد.
●پايش را هم ڪرده بود در يك ڪفش كه يا اين يا آن ، دست آخر يك نارنجك به او دادند. يكے گفت: « دلم برای اون عراقی های مادر مرده می سوزه ڪه گير تو بيفتند.» بهنام خنديد و رفت ...
✍️ راوی : همرزم شهید
●ولادت : 1345 مسجدسلیمان
●شهادت : 1359 خرمشهر
#شهید_بهنام_محمدی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
⛔️شبهه
شیخی که فتوایش ۱۲ استان ایران را بر باد داد!
شيخ جعفر كاشف الغطاء را فتحعلى شاه از نجف به ايران آورد تا اوضاع شيعيان ايران را سامان دهد. او را استاد بزرگ فقاهت ميدانستند.
اما شيخ جعفر همانى است كه فتحعلى شاه را به جنگ با روسها تشويق كرده و تهديد ميكند كه اگر شاه چنين نكند، خود شخصا اعلام جهاد خواهد كرد. در عين حال به شاه اطمينان ميدهد كه با توسل و قدرتهاى ماوراءالطبيعه، پيروزى را نصيب سپاه ايران خواهد كرد و سپاه روس به دست لشكر ايران، نابود خواهد شد.
فتحعليشاه كه زمام عقل را به دست شيخ جعفر خرافه پرور داده بود، پسر خود عباس ميرزا را با لشكرى ضعيف و فاقد تجهيزات كافى، به جنگ روسها ميفرستد، در حاليكه لشكر روس، مجهز و مسلح به توپ و سلاحهاى سنگين بود.
نتيجه اين حماقت، شكستهاى فضاحت بار و جدا شدن ۱۲ استان از كشور و پرداخت غرامتهاى سنگين بود..
❇️ پاسخ
🔹 آنچه در متن فوق آمده مخلوطی از راست و دروغ است.
اینکه مرحوم کاشفالغطاء فتوای جهاد در جنگ با روسها دارد ادعای صحیحی است. اما اینکه وی فتحعلی شاه را تشویق به جنگ کرده یا ادعا کرده با توسل به قدرت ماوراءالطبیعه پیروزی را ضمانت کرده است کذب محض و ادعایی بدون سند و مدرک است.
حقیقت این است که وقوع جنگ دوم بین ایران روس سه دلیل عمده داشت
۱. متن عهدنامه گلستان در تعیین خطوط مرزی ابهام داشت و تکلیف بسیاری از اراضی سرحدی که مراتع احشام ایلات اطراف بود را تعیین نکرده بود و همین سبب درگیری های مرزی شد.
۲. مردم مسلمانی که مطابق با عهدنامه ترکمنچای زیر حکومت روس رفته بودند دائماً با نامه نگاری با حکومت ایران و علما درخواست از اذیت و آزار روسها شکایت و از آنها درخواست کمک میکردند.
۳. تعدادی از خوانین محلی مانند حسین خان قاجار بیکلر بیگی که نمیخواستند مالیات بپردازند هم در دامن زدن به اختلافات بین ایران و روس موثر بودند. آنها به این وسیله تلاش می کردند تا از حمله عباس میرزا به خودشان جلوگیری کنند.
از سوی دیگر با توجه به اصلاحاتی که به تازگی در سیستم نظامی ایران صورت گرفته بود، تامین نیروهای نظامی که قبلاً با طوایف و ایلات بود با مشکل مواجه شده بود از این رو پادشاه دست به دامن علما می شدند.
علما (از جمله مرحوم کاشفالغطاء) هم که قبلاً درخواست مسلمانان به آنها رسیده بود، با شرایطی که در متن فتوای آنها آمده است شرکت در جنگ را #جایز دانستند که همین باعث شرکت مردم در جنگ و پیروزیهای چشمگیری شد.
اما در ادامه به دلیل خیانت برخی طوایف (از جمله آصف الدوله قاجار که از رساندن کمک به عباس میرزا خودداری کرد) و نیز عدم انجام فرانسه به تعهدات نظامی که قبلاً منعقد شده بود و باعث شد تا سپاه ایران با کمبود سلاح مخصوصا سرب مواجه شود، ایران شکست خورد و منجر به عهدنامه ترکمنچای و جدا شدن برخی از شهرهای ایران شود
#پاسخ_به_شبهات
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔴پیشگامان به سوی خدا
📍وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ
أُولَٰئِكَ الْمُقَرَّبُونَ
(سوره واقعه آیه ۱۰ و ۱۱)
📍ﻭ ﭘﻴﺸﻲ ﮔﻴﺮﻧﺪﮔﺎﻥ [ ﺑﻪ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﻧﻴﻚ ] ﻛﻪ ﭘﻴﺸﻲ ﮔﻴﺮﻧﺪﮔﺎﻥ [ ﺑﻪ ﺭﺣﻤﺖ ﻭ ﺁﻣﺮﺯﺵ ]ﺍﻧﺪ ،
ﺍﻳﻨﺎﻥ ﻣﻘﺮﺑﺎﻥ ﺍﻧﺪ.✳✳✳
📍" ﺳﺎﺑﻘﻮﻥ" ﻛﺴﺎﻧﻰ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺭ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﭘﻴﺸﮕﺎﻣﻨﺪ، ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺧﻴﺮ ﻭ ﺻﻔﺎﺕ ﻭ ﺍﺧﻠﺎﻕ ﺍﻧﺴﺎﻧﻰ ﻧﻴﺰ ﭘﻴﺸﻘﺪﻣﻨﺪ، ﺁﻧﻬﺎ" ﺍﺳﻮﻩ" ﻭ" ﻗﺪﻭﻩ" ﻣﺮﺩﻣﻨﺪ، ﻭ ﺍﻣﺎم ﻭ ﭘﻴﺸﻮﺍﻯ ﺧﻠﻘﻨﺪ، ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺩﻟﻴﻞ ﻣﻘﺮﺑﺎﻥ ﺩﺭﮔﺎﻩ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺰﺭﮔﻨﺪ.
ﺩﺭ ﺣﺪیثی ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﻓﺮﻣﻮﺩ:
" ﺁﻳﺎ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻴﺪ ﭼﻪ ﻛﺴﺎﻧﻰ ﭘﻴﺸﮕﺎﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﺳﺎﻳﻪ ﻟﻄﻒ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺩﺭ ﻗﻴﺎﻣﺘﻨﺪ"؟! ﺍﺻﺤﺎﺏ ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩﻧﺪ: ﺧﺪﺍ ﻭ ﺭﺳﻮﻟﺶ ﺁﮔﺎﻫﺘﺮ ﺍﺳﺖ، ﻓﺮﻣﻮﺩ:
" ﺁﻧﻬﺎ ﻛﺴﺎﻧﻰ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﻭﻗﺘﻰ ﺣﻖ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ ﭘﺬﻳﺮﺍ ﻣﻰ ﮔﺮﺩﻧﺪ، ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺣﻖ ﺳﺆﺍﻝ ﺷﻮﻧﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﻣﻰ ﮔﺬﺍﺭﻧﺪ، ﻭ ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﻣﺮﺩم ﺁﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﺣﻜﻢ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ"! .
ﺩﺭ ﺑﻌﻀﻰ ﺍﺯ ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﻣﺮﺳﻞ ﻭ ﻏﻴﺮ ﻣﺮﺳﻞ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
#کلام_وحی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
هدایت شده از 🌷به یاد شهدا🌷
🔸شهید مهدی زین الدین :
🌹هر گاه شب جمعه #شهدا را یاد کردید، آنها شما را نزد "اباعبدالله" (ع) یاد میکنند.
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
#انواع_حجاب بانوان که از آیات #قرآن کریم به دست می آید ⬅️#حجاب دیدگان: «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِن...» ؛ «و به زنان با ایمان بگو چشمهای خود را (از نگاه هوسآلود) فروگیرند...»
2️⃣ حجاب دامان: «وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ» ؛ «و عفاف خود را حفظ کنند»
3️⃣حجاب زینت: «وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها» ؛ «و زینت خود را-جز آن مقدار که نمایان است- آشکار ننمایند»
4️⃣حجاب اندام: «وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی جُیُوبِهِن» ؛ «و(اطراف) روسریهای خود را بر سینه خود افکنند(تا گردن و سینه با آن پوشانده شود)»
5️⃣حجاب حرکات: «وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفینَ مِنْ زینَتِهِن» ؛ «و هنگام راه رفتن پاهای خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانیشان دانسته شود»
6️⃣حجاب بیان: «فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَض» ؛ «پس بهگونهای هوسانگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند،» #حجاب
#پویش_حجاب_ففاطمے
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆