🇮🇷 زندگی نامه شهدا 🇮🇷
نام
شهيد موسي الرضا خراساني
تاریخ و محل شهادت
8/4/66 ماووت
گروه
دفاع مقدس
زندگینامه
شهید موسیالرضا خراسانی، اولین فرزند غلامعلی و خدیجه خراسانی، یکم دیماه ۱۳۴۲ش در خانوادهای مذهبی و کشاورز، در روستای قلیآباد شهرستان گرگان چشم به جهان هستی گشود. پدرش کشاورز بود و زندگی را بهسختی میگذراندند. موسیالرضا پس از سپری کردن دوران طفولیت، در کنار پدر و مادرش به کشاورزی میپرداخت تا سهمی در برطرف کردن فقر و محرومیت خانواده داشته باشد. در این ایام، روزها در یک کارگاه نجاری کار میکرد و شبها درس میخواند. دوران نوجوانی وی با اوجگیری مبارزات مردمی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران مصادف بود. در راهپیماییها و تظاهرات علیه رژیم طاغوتی شاه شرکت داشت. با شروع جنگ تحمیلی، او که معتقد بود جهاد در راه خدا از وظایف است، عزمش را جزم کرد و برای گذراندن دوره آموزش نظامی، روانه مرکز آموزش شد و دوشادوش پدربزرگ مادری خود - ابراهیم خراسانی - (که بعدها بهعنوان امدادگر در جبههها حضور داشت) مراحل آموزشی را پشت سر گذاشت. مادرش میگوید، روزی آمد و گفت: «... میخواهم ازدواج کنم، دختر یکی از اقوام بهنام خانم هاجر محمدی را در سال ۱۳۶۲ به عقدش درآوردیم. از اعتبار رزمندگی در حل مشکلات زندگی استفاده نمیکرد. از خصوصیات بارزش صبر در برابر مشکلات زندگی بود. وقتی میخواستند با عقدنامه، وسائلی در اختیارش قرار دهند، گفت: من همه چیز دارم. سرانجام با اصرار، یک دستگاه یخچال به او دادند. همیشه میگفت: برای رضای خدا به جبهه میروم نه اینکه وسیله جمع کنم. بعد از عروسی، نُه روز بیشتر در منزل نماند و دوباره به جبهه بازگشت. در سال ۱۳۶۳ اولین فرزند او بهنام رقیه بهدنیا آمد. همسر شهید، هاجر محمدی نیز میگوید: «بعد از تولد رقیه، موسیالرضا در منطقه ماووت مجروح شیمیایی شد. بر اثر عوارض شیمیایی هنگامی که فرزند دوم ما، کاظم در سال ۱۳۶۵ متولد شد، به بیماری سرطان خون مبتلا بود که مدتها در بیمارستانهای مختلف بستری بود تا اینکه بعد از شش ماه فوت کرد.» از خصوصیات اخلاقی شهید خراسانی، شوخطبعی وی بود. اگر اندوه یا ناراحتی به او میرسید با گشادهرویی سعی میکرد به دیگران انتقالش ندهد. همسرش میگوید: «همیشه با احترام و گشادهرویی ما را ترک میکرد و به جبهه میرفت. با ما بسیار عاطفی برخورد میکرد. به پدر و مادرش احترام فوقالعادهای میگذاشت و لحظهای از آنان غافل نبود. افراد خانواده و دوستان را به نماز اول وقت توصیه میکرد. از درآمد ماهیانه خود درصدی به فقرا و درماندگان اختصاص میداد. در اوقات فراغت مطالعه میکرد. گاهی به ورزش میپرداخت و یا به زیارت اماکن مقدسه میرفت. هیچگاه اوقاتش را بیهوده تلف نمیکرد.» مادر شهید میگوید: «وقتی سؤال کردیم در جبهه چه مسئولیتی داری؟ گفت: در آشپزخانه پیاز پوست میکنم. وقتی زخمی شد، اظهار درد و ناراحتی نمیکرد و تا میتوانست عضو آسیبدیده را از دید دیگران مخفی میکرد.» شهید خراسانی با الهام از پیامهای امام (ره)، با گروهکهای ضدانقلاب آشتیناپذیر بود و آنها را خوارج میدانست. پس از هر مرخصی یکی از برادران خود - مسلم یا عقیل - را با خود به جبهه میبرد. حتی پدر پیرش نیز سه مرتبه در خط مقدم حضور پیدا کرد. موسیالرضا نسبت به حفظ بیتالمال حساس بود. مادرش میگوید: «یکبار که مجروح شده میخواست از بیمارستان به منزل بیاید. خواستند او را با آمبولانس بیاورند که اجازه نداد و با وانتبار به خانه آمد... در یکی از عملیاتها در منطقه ماووت وقتی با موتور مهمات میبرد با ماشینی تصادف کرد و سر و دستش شکست. وقتی او را دیدیم تمام بدنش زخمی و پر از شن و ماسه بود و با تیمم نماز میخواند. اثرات این زخمها در صورتش باقی بود که دوباره به جبهه رفت.» موسیالرضا خراسانی، سرانجام بعد از شش سال حضور در جبهههای جنگ، در عملیات نصر ۴ در منطقه ماووت در تاریخ هشتم تیرماه سال ۱۳۶۶ هجری شمسی، در حال حمل مهمات بود که در اثر اصابت خمپارهای به ماشین او، بههمراه همرزم و نوه عمویش علیاصغر محمدی - که در طفولیت پیمان اخوت با وی بسته بود - در سن بیست و چهار سالگی به شهادت رسید.
#شهید_موسی_الرضا_خراسانی
🌷 @byadshohada🌷
🇮🇷 کلام شهدا. 🇮🇷
بدانيد! اين دنيا جاي مؤمن نيست. اين دنيا قفس مؤمن و بهشت كافر ميباشد.
مؤمن در اين دنيا بايد سختي بكشد. بايد خودمان را براي سراي هميشگي آماده كنيم. هر كس در اين دنيا اعمال شايسته داشته باشد و پيرو ولايت فقيه باشد، پيروز است.
بايد حسينگونه جان را فدا كنيم و يا زينبگونه پيام شهيدان و حسينيان را به گوش عالم برسانيم.
#شهید_موسی_اخروی
🌷 @byadshohada 🌷
🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷
گاهی اوقات اگر من از دست بچهها عصبانی میشدم با خنده میگفت اینها بچه هستند خودت را ناراحت نکن. هیچوقت صدای بلندش را کسی نشنید. هر کاری و نظری داشتم خیلی متین و آرام گوش میداد بعد اگر درست نبود توجیه میکرد. خیلی راحت با مسائل و مشکلات کنار میآمد. حقالناس را خیلی رعایت میکرد حتی وقتی آب را باز میکرد تا وضو بگیرد. اگر سفره میانداختیم و چند قاشق غذا باقی میماند میبرد جایی برای مورچهها و پرندگان میریخت و میگفت اینها بخورند بهتر از دور ریختن است.
راوے : #همسر_شهید
#شهید_محمد_استحکامی
🌷 @byadshohada 🌷
😊 لبخند شهدایی 😊
ریا نشه. 😂😂
پاشو برادر پاشو وقته نماز شبه. اینو نادی میگفت و پاهای بچهها را لگد میکرد، میرفت آن سنگر و برمیگشت. همه رو از خواب بیدار کرده بود. هرکسی چیزی میگفت؛ یکی فحش میداد، یکی ثب و یکی...
نادی داشت با سرعت میرفت که اکبر کاراته پتو را از زیر پاهایش کشید. نادی رفت توی هوا و با کمر اومد روی زمین. اکبر کاراته پرید پتویی انداخت روشو و گفت: هورا بچهها، هورا!
کوهی از رزمنده ریخته بودند روی نادی که حاجآقا با یک فانوس داخل سنگر شد و گفت چه خبره؟ اکبر کاراته گفت: هیچی، نادی داره نماز شب میخونه. طاهری گفت: آره ما ریختیم روش. کسی نبینه؛ که ریا نشه!
🌷 @byadshohada 🌷
🇮🇷 کلام شهدا 🇮🇷
بهاران از کجاست کہ روح روییدن
و سبز شدن ناگاه در تن خاک مرده پدید مے آید؟
و از کجاست کہ روح شکفتن ناگاه
از تنِ چوب خشک چندین برگ هاے سبز و
شکوفہ هاے سفید و آبےو زرد و سرخ برمے آورد
بهاران رازدار رستاخیز پس از مرگ است
#شهید_سید_مرتضے_آوینے
🇮🇷 @byadshohada 🇮🇷
🇮🇷 سیره شهدا. 🇮🇷
✍رضایت خدا ملاک کارتان باشد:
یه روز دیدم شهید باقری با سر و وضع خاکی و گلی از در اومدن داخل اتاق گفتم فرمانده چه خبر کجا بودید که این طور خاکی و گلی شدید لبخند ملیحی زد و رفت نشست میدونستم داره از گفتن موضوع خودداری میکنه چند روزی تکرار شد تا اینکه ی شب که شیفت بودم گاه و بی گاه خوابم میبرد و چرت میزدم یک لحظه متوجه شدم سایه ای از جلوی چشمام رد شد وسوسه شدم و سایه رو تعقیب کردم ببینم چکار میکنه دنبالش رفتم دیدم ایشون مشغول نظافت حیاط و سرویسهای بهداشتی هستند خجالت کشیدم ودویدم سمتشون و از ایشون خواستم ادامه کار رو به من بسپرن
✍گفتم شما فرماندهی این کارا وظیفه ماست که نیروی شما هستیم ایشون جواب دادن کاری که واسه رضای خدا باشه جایگاه انسان رو تغییر نمیده من این کارو دوست دارم و انجام میدم چون میدونستم بچه ها نمیذارن انجام بدم قبل از نمازصبح و تو تاریکی انجام میدم. از خودم خجالت کشیدم سرمو پایین انداختم وگفتم به خدا قسم شما خیلی بزرگواری.
#شهید_حجت_باقری
🌷 @byadshohada 🌷
😊 لبخند شهدایی 😊
در یکی از عملیاتها امیر رفته بود یک مین را خنثی کند که این مین منفجر می شود و شدت انفجار ایشان را بلند می کند می گفت: تا مین منفجر شد با خودم گفتم به به الآن است که بیفتم روی دامن حور ولی یک دفعه خوردیم روی تخته سنگ تیزی به نحوی که فریاد ما بلند شد می گفت: این هم از نحوه شهادتش ما که می خواستیم شهید شویم.
#شهید_امیر_نظری_ناظر_منش
🌷 @byadshohada 🌷
💢💢بیایید مثل شیطان شویم!💢💢
◀️مرد دست فروش مشغول فروش آلوچه بود. مرد زیرکی نزد او آمد و از او پرسید: آیا می توانم یک عدد از آلوچه هایت را بخورم؟ فروشنده جواب داد: خواهش می کنم یک عدد که قابلی ندارد، بفرمایید. مرد زیرک بعد از خوردن یک آلوچه باز درخواست آلوچه دیگری کرد و مرد فروشنده باز به او اجازه داد که یک آلوچه ناقابل دیگر بردارد. وقتی مرد زیرک برای بار سوم درخواست قبلی را تکرار کرد، مرد فروشنده متوجه نیرنگ مرد زیرک شد و به او گفت که این دیگر آخرین آلوچه ای است که به او می دهد و اما اگر به همین ترتیب پیش برود، جمع آلوچه های ناقابل مقدار قابل توجهی خواهد شد.‼️
⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️
🔴شگردی که مرد زیرک برای تاراج سرمایه مرد فروشنده به کار برد، همان است که شیطان درمورد ما انسان ها به کار می برد. هر بار که در معرض گناهی قرار می گیریم و وسوسه می شویم، شیطان به سراغمان می آید و به ما وعده می دهد که همین یک بار است و یا یک بار که هزار بار نمی شود و هر بار همین وعده را با جدیت مطرح می کند تا هر بار مثل دفعات گذشته، قانع شویم که همین یک بار است. و در این بین تنها ساده لوح ها هستند که حرف شیطان را باور می کنند و گام به گام شیطان را همراهی می کنند.🔴
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🌺"ولاتتبعوا خطوات الشیطان انه لکم عدو مبین"
شیطان را گام به گام تبعیت نکنید که او دشمن آشکار شماست. بقره 168🌺
💠راه مقابله با این شگرد شیطان این است که همین شگرد را علیه خودش به کار ببریم. کافی است هر بار که در معرض گناهی قرار می گیریم، با خودمان بگوییم «همین یک بار گناه نمی کنم، فقط همین یک بار»، به این ترتیب برای مقابله با شیطان کافیست مثل شیطان شویم، به همین سادگی!😊
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
این دنیا، دنیاےآزمایش است
و همہ میدانید کہ هیچ کدام ماندگار نیستیم و همگےخواهیم رفت،فقط مواظب باشیم کہ پرونده ماسفید باشد.
#شهید_محمود_ستوده
🌷 @byadshohada 🌷
✍بہ یاد آنان کہ ادعا ندارند...
بہ یاد صورت هاے یخ زده...
بہ یاد آن قلب هاے گرم...
کہ در این سرمای استخوان سوز
براے ایران و مردمش مے تپید...
#صبحتون_شهدایی🌷
🌷 @byadshohada 🌷
🇮🇷 زندگی نامه شهدا 🇮🇷
نام
شهید دکتر داریوش رضایی نژاد
تاریخ و محل شهادت
تهران - 1/5/90
زندگینامه
شهید دکتر داریوش رضایی نژاد در صبح پنج شنبه 20 بهمن سال1356 در شهرستان آبدانان از شهرستانهای استان ایلام به دنیا آمد .
ایشان از همان اویل کودکی در سخن گفتن و دیگر اعمال خود ،نبوغ خود را به اطرافیان نشان داد.وی همچنین به واسطه ی اینکه جثه اش ظریف تر و کمی ریزتر از هم سن و سالانش بود همراه با متولدین 1357وارد دوره ابتدائی شد و همیشه با هوش و توانایی خود معلم و دانش آموزان را تحت تأثیر قرار می داد.ایشان کلاس سوم ابتدائی را طی تابستان گذراند و دیگر سالهای دوره ابتدائی شاگرد اول و نماینده کلاس بود.
در دوره راهنمایی با توجه به ظرفیت هوشی بسیار بالای داریوش ،مقطع دوم را نیز در تابستان گذراندو با توجه به این سرعت بالا در کسب مدارج علمی توانست پیش از همکلاسی های خود دوره متوسطه را به پایان رساند و در تیرماه1373دیپلم خود را در رشته ریاضی دریافت نمود. .دکتر داریوش رضایی نژاد چندین بار در مسابقات علمی استان ایلام مقام اول را کسب کرد.
وی همچنین در مهر ماه 1373در رشته مهندسی برق، گرایش قدرت، در دانشگاه پذیرفته شد.ایشان به وجود پذیرش در بسیاری از رشته های مهندسی در دانشگاه های معتبر تهران ،اصفهان ،شیراز و..........بنابر انتخاب خود وارد دانشگاه صنعتی مالک اشتر اصفهان شد.
شهید والامقام دکتر داریوش رضایی نژاد با وجود نبوغ ذاتی در امور کارگاهی و آزمایشگاهی که از ویژگی های تمامی نوابغ و مخترعان است در تحصیل و پذیرش و اجرای آکادمیک نیز بسیار منظم و کوشا بود.ایشان ضمن فراگیری و کسب تجربه در رشته خود ،در زمینه استفاده از رایانه و علوم کامپیوتری بسیار توانا بود.با داشتن چنین توانایی های ،داریوش بزرگ توانست در مدت هفت ترم وبا رتبه اول و به عنوان دانشجوی برتر دانشگاه، از دانشگاه خود فارغ التحصیل شود.
شهید دکتر داریوش رضایی نژاد به محض فارغ التحصیلی به عنوان پژوهشگر در مراکز مهم تحقیقاتی و علمی کشورمشغول به کار شد .در عرصه ای که فعالیت داشت توانایی فراوانی داشت و نبوغ وتلاش خود را در مسیر خدمت به وطن خویش قرارداد .در همان نخستین سال شروع به کار ،در آزمون کارشناسی ارشد سال1378 در رشته مهندسی برق، گرایش قدرت، در دانشگاه دولتی ارومیه پذیرفته و مشغول به ادامه تحصیل در دوره کارشناسی ارشد شدند. ایشان در تیر ماه سال 1379 ازدواج نمود و صاحب یک فرزند دختر به اسم آرمیتا گردید که؛ قبل از 5سالگی و در برابر دیده گانش شاهد پرپر شدن پدر عزیزش بود.
شهید گرانقدر در طول خدمت پربار خود چندین مقاله در حوزه تخصیصی خود نگاشت و بسیاری ازطرح های تحقیقاتی را رهبری و اجرا نمود.
در پی همین فعالیت های علمی از دانشگاه های متعدد اروپایی جهت ادامه تحصیل و فعالیت پژوهشی از وی دعوت به عمل آمد.این دانشمند مهین پرست به رغم همه این فرصت ها به واسطه عشق به این آب وخاک و روحیات خاص خود که همیشه خود را نمونه یک ایرانی وطن پرست می دانست،به همه آنها نه گفت .
شهید داریوش رضایی نژاد در چند سال اخیر ضمن تدریس و انجام فعالیتهای تحقیقاتی مسئول اجرای بسیاری از طرح های تحقیقاتی در دانشگاه های تهران،شهید بهشتی و خواجه نصیرالدین طوسی بودند.
لازم به توضیح است شهید رضایی نژاد با قبولی در تمام مراحل آزمون دکترا سال 1390در دانشگاه خواجه نصرالدین طوسی پذیرفته شد ،اما با تأسف بسیار فرصت به پایان رساندن این مقطع تحصیلی نشد و در تاریخ 1/5/1390 توسط سرویس جاسوسی اسرائیل((موساد)) که؛ نتوانتستند این دانشمند هسته ای پر توان و وطن پرست را تحمل کنند،به شهادت رسید و در جوار بهترین های عالم بشریت در نزد خداوند جای گرفت.
#شهید_دکتر_داریوش_رضایی_نژاد
🌷 @byadshohada🌷