eitaa logo
🌷به یاد شهدا🌷
677 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
21 فایل
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست. کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است. ارتباط باخادم الشهدا👇 @Mehrabani1364 🔽تبادل داریم
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷 🇮🇷 ✫⇠قسمت :3⃣5⃣ صمد هم دیرش شده بود. اما با این حال، مرا دلداری می داد و می گفت: «بچه ها که خوابیدند، خودم می آیم کمکت.» بچه ها داشتند در بغل ما به خواب می رفتند. اما تا آن ها را آرام و بی صدا روی زمین می گذاشتیم، از خواب بیدار می شدند و گریه می کردند. از بس توی اتاق راه رفته بودیم و پیش پیش کرده بودیم، خسته شده بودیم، بچه ها را روی پاهایمان گذاشتیم و نشستیم و تکان تکانشان دادیم تا بخوابند. اما مگر می خوابیدند. صمد برایم تعریف می کرد؛ از گذشته ها، از روزی که من را سر پله های خانه عموی پدرم دیده بود. می گفت: «از همان روز دلم را لرزاندی.» از روزهایی که من به او جواب نمی دادم و او با ناامیدی هر روز کسی را واسطه می کرد تا به خواستگاری ام بیاید. می گفت: «حالا که با این سختی به دستت آوردم، باید خوشبخت ترین زن قایش بشوی.» صدای صمد برای بچه ها مثل لالایی می ماند. تا صمد ساکت می شد، بچه ها دوباره به گریه می افتادند. هر کاری کردیم، نتوانستیم بچه ها را بخوابانیم. مانده بودیم چه کار کنیم. تا می گذاشتیمشان زمین، گریه شان درمی آمد. مجبور شدم دوباره برایشان شیر درست کنم. اما به محض اینکه شیر را خوردند، دوباره جایشان را خیس کردند. جایشان را خشک کردم، سر حال آمدند و بی خوابی به سرشان زد و هوس بازی کردند. ادامه دارد...✒️ ✫⇠ ✫⇠قسمت :4⃣5⃣ حالا یک نفر را می خواستند که آن ها را بغل کند و دور اتاق بچرخاند. ظهر شد و حتی نتوانستم اتاق را جارو کنم، به همین خاطر بچه ها را هر طور بود پیش صمد گذاشتم و رفتم ناهار درست کنم. اما صمد به تنهایی از عهده بچه ها برنمی آمد. از طرفی هم هوای بیرون سرد بود و نمی شد بچه ها را از اتاق بیرون آورد. به هر زحمتی بود، فقط توانستم ناهار را درست کنم. سر ظهر همه به خانه برگشتند؛ به جز خواهر و مادر صمد. ناهار برادرها و پدر صمد را دادم، اما تا خواستم سفره را جمع کنم، گریه بچه ها بلند شد. کارم درآمده بود. یا شیر درست می کردم، یا جای بچه ها را عوض می کردم، یا مشغول خواباندنشان بودم. تا چشم به هم زدم، عصر شد و مادرشوهرم برگشت؛ اما نه خانه ای جارو کرده بودم، نه حیاطی شسته بودم، نه شامی پخته بودم، نه توانسته بودم ظرف ها را بشویم. از طرفی صمد هم نتوانسته بود برود و به کارش برسد. مادرشوهرم که اوضاع را این طور دید، ناراحت شد و کمی اوقات تلخی کرد. صمد به طرفداری ام بلند شد و برای مادرش توضیح داد بچه ها از صبح چه بلایی سرمان آوردند. مادرشوهرم دیگر چیزی نگفت. بچه ها را به او دادیم و نفس راحتی کشیدیم. از فردا صبح، دوباره صمد دنبال پیدا کردن کار رفت. توی قایش کاری پیدا نکرد. ادامه دارد...✒️ 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
سلام امام زمانم 💚 🌼«صبحم» شروع می شود ✨«آقا به نامتـان » 🌼«روزی من» همه جـا ✨«ذکـر نـامتـان» 🌼صبح علی الطلوع ✨«سَلامٌ عَلی یابن الحسن» 🌼مـن دلخـوشـم بـه ✨«جـواب سلامتـان» ...!!❤️ السلام علیڪ یا اباصالحَ المهـدی اللهم عجل لولیک الفرج 🌼 التماس دعای فرج 🤝 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
⚠️وهاب‌زاده: بخش قابل توجهی از سالمندان بخاطر ترس از کرونا هنوز نزده‌اند!!! 💉 پس از واکسیناسیون، آمار مرگ کرونایی در استان سیستان و بلوچستان صفر شد✌️ 📉آمار مرگ و میر بالای ۶۰ سال هم در کشور به شدت کاهش پیدا کرده ✔️این تنها نتیجه واکسیناسیون است 🔺سالمندان را تشویق کنید و نگذارید برخی افراد و رسانه‌ها با سم‌پاشی و دروغ‌پراکنی، باعث ترس و نگرانی آن‌ها از تزریق واکسن شوند ❌ هیچ مطالعه علمی و مستندی برای خطرناک بودن واکسن، آنهم بیشتر از کرونا وجود ندارد ⚠️ پاکسازی جامعه از شایعات و اخبار دروغ و ترویج اطلاعات درست در مورد کروناست📲 ‌ 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
5.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تحقیر انگلیس به سبک جوان بوشهری 🔹ماجرای جوان ۲۴ ساله‎ای که با دلاوری‌های خود و همراهانش توانست ابهت انگلیس را در هم بشکند. 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
9.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚫 ⭕️اگه نمی تونید به نگاه نکنید از دیدن این کلیپ تاثیر گذار غافل نشید؛ زِدست دیده ودل هردوفریاد آنچه دیده بیند ، دِل کُند یاد 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 🇮🇷 ✫⇠قسمت :3⃣5⃣ صمد هم دیرش شده بود. اما با این حال، مرا دلداری می داد و می گفت: «بچه ها که خوابیدند، خودم می آیم کمکت.» بچه ها داشتند در بغل ما به خواب می رفتند. اما تا آن ها را آرام و بی صدا روی زمین می گذاشتیم، از خواب بیدار می شدند و گریه می کردند. از بس توی اتاق راه رفته بودیم و پیش پیش کرده بودیم، خسته شده بودیم، بچه ها را روی پاهایمان گذاشتیم و نشستیم و تکان تکانشان دادیم تا بخوابند. اما مگر می خوابیدند. صمد برایم تعریف می کرد؛ از گذشته ها، از روزی که من را سر پله های خانه عموی پدرم دیده بود. می گفت: «از همان روز دلم را لرزاندی.» از روزهایی که من به او جواب نمی دادم و او با ناامیدی هر روز کسی را واسطه می کرد تا به خواستگاری ام بیاید. می گفت: «حالا که با این سختی به دستت آوردم، باید خوشبخت ترین زن قایش بشوی.» صدای صمد برای بچه ها مثل لالایی می ماند. تا صمد ساکت می شد، بچه ها دوباره به گریه می افتادند. هر کاری کردیم، نتوانستیم بچه ها را بخوابانیم. مانده بودیم چه کار کنیم. تا می گذاشتیمشان زمین، گریه شان درمی آمد. مجبور شدم دوباره برایشان شیر درست کنم. اما به محض اینکه شیر را خوردند، دوباره جایشان را خیس کردند. جایشان را خشک کردم، سر حال آمدند و بی خوابی به سرشان زد و هوس بازی کردند. ادامه دارد...✒️ ✫⇠ ✫⇠قسمت :4⃣5⃣ حالا یک نفر را می خواستند که آن ها را بغل کند و دور اتاق بچرخاند. ظهر شد و حتی نتوانستم اتاق را جارو کنم، به همین خاطر بچه ها را هر طور بود پیش صمد گذاشتم و رفتم ناهار درست کنم. اما صمد به تنهایی از عهده بچه ها برنمی آمد. از طرفی هم هوای بیرون سرد بود و نمی شد بچه ها را از اتاق بیرون آورد. به هر زحمتی بود، فقط توانستم ناهار را درست کنم. سر ظهر همه به خانه برگشتند؛ به جز خواهر و مادر صمد. ناهار برادرها و پدر صمد را دادم، اما تا خواستم سفره را جمع کنم، گریه بچه ها بلند شد. کارم درآمده بود. یا شیر درست می کردم، یا جای بچه ها را عوض می کردم، یا مشغول خواباندنشان بودم. تا چشم به هم زدم، عصر شد و مادرشوهرم برگشت؛ اما نه خانه ای جارو کرده بودم، نه حیاطی شسته بودم، نه شامی پخته بودم، نه توانسته بودم ظرف ها را بشویم. از طرفی صمد هم نتوانسته بود برود و به کارش برسد. مادرشوهرم که اوضاع را این طور دید، ناراحت شد و کمی اوقات تلخی کرد. صمد به طرفداری ام بلند شد و برای مادرش توضیح داد بچه ها از صبح چه بلایی سرمان آوردند. مادرشوهرم دیگر چیزی نگفت. بچه ها را به او دادیم و نفس راحتی کشیدیم. از فردا صبح، دوباره صمد دنبال پیدا کردن کار رفت. توی قایش کاری پیدا نکرد. ادامه دارد...✒️ 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
●شهید گودرزی چند روز مانده به مرحله دوم اعزام خود گفته بود، بی‌قرارم، نمی‌توانم بمانم و طاقت ندارم. این شهید خیلی به فکر خانواده بود و تنها جایی که خودخواهی کرد بر سر رفتن به سوریه بود. این موضوع را برای خودش خواست و خدا هم مزد خوبی‌هایش را داد. احمد با دوستانش در محل کار رفاقت مثال‌زدنی داشت. نیروهای گردان مقداد بعد از آن که دو گردان حمزه و مقداد ادغام شدند، پیوسته نزد شهید احمد گودرزی بودند. ●اخلاق احمد چنان اثرگذار بود که سبب می‌شد دیگران جلب اخلاقش شوند و بسیار زود با همه ارتباط برقرار می‌کرد و هیچ کس از دستش ناراحت نمی‌شد. وی همیشه در سلام کردن پیشتاز بود و اجازه نمی‌داد در این باره به عنوان نفر دوم قرار بگیرد. 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
📌متن شبهه👇 بخدا ما ضد ولایت نیستیم خطاب به رهبری👇 آقا واقعا انگاری کرونا فقط توی هیأت هاست! آخه قبل محرم مراسم تنفیذ با اون همه آدم برگزار شد توی بیت و 5 شب محرم مراسم بدون حضور برگزار شد؛ و باز الان مراسم هیئت دولت با این همه آدم! خب واقعا نمیشد توی مراسم محرم هم 5 نفر بیان اونجا بشینن؟ چی قراره القا بشه به ملت آخه؟ من نمیفهمم اینو اقایان خیلی انقلابی بیان توضیح بدن. این تناقض ها چه جوابی داره؟ طبق این فرمول مصلحت اندیشی ها اربعین رو هم باز نمی کنن به نظرم! که لعنت بر هر چه مصلحته... 📌 پاسخ به شبهه👇 1️⃣ به جای اینکه رفتارشناسی کنید و رفتارهای رهبری را تفسیر کنید، بهتر است به سخنان او رجوع کرده و از آنجا دیدگاه ایشان را درباره مراسم عزاداری اباعبدالله الحسین ببینید. اگر در خاطرتان باشد، هم در سال 99 و هم در سال 1400، تاکیدات رهبری باعث شد که ستاد مقابله با کرونا دستورالعمل برگزاری مراسمات مذهبی را تدوین کند و به مردم اجازه اجرای مراسمات را بدهند. 🎙 «میخواهم این را بگوییم که مسئله‌ی دعا و عبادت بخصوص در ماه رمضان، بخصوص در شبهای قدر که در پیش است، یکی از نیازهای حتمی و اساسی مردم است؛ ... یک فکری برای این بشود. من حتّی معتقدم که اگر قواعد سخت‌گیرانه‌ای هم در این زمینه گذاشته بشود، وضع بشود، مردم مؤمن و مسجدی ما بیشتر از دیگران به قواعد عمل میکنند؛ یعنی به مردم مؤمن واقعاً اگر گفته بشود مثلاً فرض کنید که در صحنها یا در مراکز یا در مساجد یا در حسینیّه‌ها به این شکل میتوانند حضور پیدا کنند، عقیده‌ی من این است که اینهایی که اهل مسجدند، بدقّت مراقبت میکنند. من همان‌ طور که گفتم، پیشنهادی ندارم، نظر کارشناسی و بررسی‌شده‌ی ستاد را معتبر میدانم منتها توصیه‌ام این است که بررسی این مورد را به کسانی بدهید که اهمّیّت حضور دعا و توسّل و مسائل معنوی را به معنای واقعی کلمه درک کرده باشند، اینها بررسی کنند مسئله را و تصمیم‌گیری کنند؛ هر چه تصمیم‌گیری کردند، بر عهده‌ی من و همه‌ی مردم است که بر طبق آن تصمیم‌گیری‌ها ان‌شاءالله عمل بشود.» 🎙 « یک مسئله هم، مسئله‌ی مجالس حسینی و مجالس عزای عاشورا است که بسیار مهم است. البتّه این مجالس مایه‌ی برکت است، مایه‌ی رحمت الهی است، مایه‌ی توجّه برکات الهی به کشور و ملّت است؛ ما به این مجالس احتیاج داریم، این مجالس باید باشد منتها با کمال دقت و شدّت بایستی این شیوه‌نامه‌ها مراعات بشود؛»(بیانات رهبری در 20 مرداد 1400) 2️⃣ این بیانات نشان می دهد که برگزاری مراسمات مذهبی، دغدغه ایشان است و به این امر اهمیت می دهند. حال که دیدگاه اصلی ایشان را از بیاناتشان فهمیدیم، باید ببینیم سبک ایشان در برگزاری مراسم آیا معنای خاصی دارد؟ 🔹 مسلماً برگزاری مراسم با حضور عده ای معدود، هیچ منعی از لحاظ دستورالعملهای بهداشتی ندارد اما حضرت آقا به حضور حداقلی اکتفا کرده اند: 👈 شاید این اقدام هیچ معنای خاصی ندارد و بی خود به دنبال چرایی آن هستیم. زیرا سبک مراسمات عزاداری، امری عرفی و برخواسته از آداب و رسوم و فرهنگ جوامع است. کمی تغییر در این سبک و سیاق ها، هیچ منع شرعی ندارد. 👈 شاید معنای این حرکت این است که مجلس امام حسین علیه السلام، با دو نفر هم مجلس است و هیچ ضرورتی ندارد که این مراسمات در چنین شرایطی با حضور گسترده مردم برگزار بشود. بلکه هر کسی می تواند با زن و بچه اش بنشیند و روضه ای بخواند و از اجرش بهره مند شود. 👈 شاید... 3️⃣ به نظر میرسد در این مورد هیچ جایی برای توهم توطئه نیست. این انقلاب از طرفی ثمره مجالس عزای اباعبدالله است و از طرفی موجب عظمت بخشی به این مراسمات و تعظیم شعائر دینی شده است. رهبری نظام با اقدامات خود در تأمین امنیت کشور، فضا را برای برگزاری آزادانه مراسمات مذهبی فراهم کرده و شرط انصاف نیست که او را مانع یا کمرنگ کننده مراسمات بدانیم. 4️⃣ چرا جلسات با هیئت دولت و ... غیر حضوری نمی شود؟ زیرا اولاً: همانطور که گفتیم برگزاری جلسات حضوری با رعایت پروتکلها هیچ ممنوعیتی ندارد. ثانیاً برگزاری این جلسات با حضور مسئولین ضرورتی دارد که این ضرورت در مورد برگزاری مجالس عزاداری وجود ندارد. 👈 مثلا می توان گفت اثری که در گفتگوی چهره به چهره و حضوری است، در جلسات مجازی نیست. 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
26.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سردار شهید محمود کاوه 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🚘🚨🚘 🚦به چراغ قرمز رسید و ترمز کرد... همانطور که از گرما شکایت می‌کرد ؛شالش را انداخت روی شانه اش... دستی به موهایش کشید و باعصبانیت گفت: "چقد این موتوری ها بی فرهنگن که قانون و رعایت نمیکنن...😡 انگار وایسادن پشت فقط برای ماست و اونا لازم نیس رعایتش کنن😠 چه فرقی میکنه موتوری باشی یانه ⁉️... اگه قرارباشه هر قانونی رو خواستیم رعایت کنیم ؛ هرکدوم رو نخواستیم نه ؛ که سنگ رو سنگ بند نمیشه...😏 اجرای قانون وظیفه‌ی همه‌ست ...🤨" ♢♢♢♢↯↯↯↯↯♢♢♢♢ _قانون راهنمایی رانندگی🙂 _قانون حجاب😐 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 🇮🇷 ✫⇠قسمت :5⃣5⃣ مجبور شد به رزن برود. وقتی دید نمی تواند در رزن هم کاری پیدا کند، ساکش را بست و رفت تهران. چند روز بعد برگشت و گفت: «کار خوبی پیدا کرده ام. باید از همین روزها کارم را شروع کنم. آمده ام به تو خبر بدهم. حیف شد نمی توانم عید پیشت بمانم. چاره ای نیست.» خیلی ناراحت شدم. اعتراض کردم: «من برای عید امسال نقشه کشیده بودم. نمی خواهد بروی.» صمد از من بیشتر ناراحت بود. گفت: «چاره ای ندارم. تا کی باید پدر و مادرم خرجمان را بدهند. دیگر خجالت می کشم. نمی توانم سر سفره آن ها بنشینم. باید خودم کار کنم. باید نان خودمان را بخوریم.» صمد رفت و آن عید را، که اولین عید بعد از عروسی مان بود، تنها سر کردم. روزهای سختی بود. هر شب با بغض و گریه سرم را روی بالش می گذاشتم. هر شب هم خواب صمد را می دیدم. وقتی عروس های دیگر را می دیدم که با شوهرهایشان، شانه به شانه از این خانه به آن خانه می رفتند و عیدی می گرفتند، به زور می توانستم جلوی گریه ام را بگیرم. فروردین تمام شده بود، اردیبهشت آمده بود و هوا بوی شکوفه و گل می داد. انگار خدا از آن بالا هر چه رنگ سبز داشت، ریخته بود روی زمین های قایش. ادامه دارد...✒️ 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
... اي مردم و جوانان حزب الله تا قدرت و توانايي داريد بر عليه ظالمين بجنگيد و هميشه سعي كنيد اسلام سربلند و پايدار بماند. گوش به فرمان امام عزيز باشيد و هر چه امام گفت انجام دهيد و آنهايي كه دم از صلح و سازش مي زنند آنها را ادب كنيد، چون كه حزب الله در مقابل هچ ظلم و فسادي سكوت نخواهد كرد و تا ريشه فساد و فتنه هست، جهاد ادامه خواهد يافت . سعي كنيد اول مبارزه با نفس و شيطان دروني ( جهاد اكبر ) بكنيد و سپس مبارزه با دشمن خارجي ( جهاد اصغر ) بكنيد كه اگر اين دو با هم باشد انسان پيروز خواهد شد و گر نه خير ... 📎فرماندهٔ گردان امام‌حسین لشگر۲۵کربلا 🌷 ●ولادت : ۱۳۴۴/۸/۱ گلوگاه ، مازندران ●شهادت : ۱۳۶۶/۱۲/۲۸ خرمال‌عراق ، عملیات والفجر۱۰ 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆