✫⇠قسمت :8⃣3⃣2⃣
#فصل_هفدهم
خندید و گفت: «به خدا خیر است. از این خیرتر نمی شود!»
قرآن را برداشت و بوسید. گفت: «این دستور دین است. آدم مسلمانِ زنده باید وصیتش را بنویسد. همه چیز را برایتان تمام و کمال نوشته ام. نمی خواهم بعد از من حق و حقوقتان از بین برود. مال و اموالی ندارم؛ اما همین مختصر هم نصف مال توست و نصف مال بچه ها. وصیت کرده ام همین جا خاکم کنید. بعد از من هم بمانید همدان. برای بچه ها بهتر است. اگر بعد از من جسد ستار پیدا شد، او را کنار خودم خاک کنید.»
بغض کردم و گفتم: «خدا آن روز را نیاورد. الهی من زودتر از تو بمیرم.»
خندید و گفت: «در ضمن باید تمرین کنی از این به بعد به من بگویی ستار، حاج ستار. بعد از شهادتم، هیچ کس مرا به اسم صمد نمی شناسد. تمرین کن! خودت اذیت می شوی ها!»
اسم شناسنامه ای صمد ستار بود و ستار، برادرش، صمد. اما همه برعکس صدایشان می زدند. صمد می گفت: «اگر کسی توی جبهه یا محل کار صدایم بزند صمد، فکر می کنم یا اشتباه گرفته یا با برادرم کار دارد.» می خندید و به شوخی می گفت: «این بابای ما هم چه کارها می کند.»
بلند شدم و با لج گفتم: «من خوابم می آید. شب به خیر، حاج صمد آقا.»
سردم بود. سُریدم زیر لحاف. سرما رفته بود توی تنم. دندان هایم به هم می خورد.
✫⇠قسمت :9⃣3⃣2⃣
#فصل_هفدهم
از طرفی حرف های صمد نگرانم کرده بود.
فردا صبح، صمد زودتر از همه ما از خواب بیدار شد. رفت نان تازه و پنیر محلی خرید. صبحانه را آماده کرد. معصومه و خدیجه را بیدار کرد و صبحانه شان را داد و بردشان مدرسه. وقتی برگشت، داشتم ظرف های شام را می شستم. سمیه و زهرا و مهدی هنوز خواب بودند. آمد کمکم. بعد هم رفت چند تا گونی سیمان را که توی سنگر بود، آورد و گذاشت زیر راه پله. بعد رفت روی پشت بام را وارسی کرد. بعد هم رفت حمام. یک پیراهن قشنگ برای خودش از مکه آورده بود. آن را پوشید. خیلی بهش می آمد.
ظهر رفت خدیجه و معصومه را از مدرسه آورد. تا من غذا را آماده کنم، به درس خدیجه و معصومه رسیدگی کرد. گفت: «بچه ها! ناهارتان را بخورید. کمی استراحت کنید. عصر با بابا می رویم بازار.»
بچه ها شادی کردند. داشتیم ناهار می خوردیم که در زدند. بچه ها در را باز کردند. پدرشوهرم بود. نمی دانم از کجا خبردار شده بود صمد برگشته.
گفت: «آمده ام با هم برویم منطقه. می خواهم بگردم دنبال ستار.»
صمد گفت: «بابا جان! چند بار بگویم. تنها جنازه پسر تو و برادر ما نیست که مانده آن طرف آب. خیلی ها هستند.
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
7.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
●شگرد جالب شهید احمدی روشن برای دور زدن وهابی ها از زبان مادر شهید
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
﷽
🔴 پاسخ عالی و کامل دکتر حسن عباسی به کسانی که بعد از قرارداد ۲۵ ساله، مدعی فروش ایران به چین هستند
❌ در پاسخ به این تحلیل دکتر عباسی از دیوار صدا درمیاد ولی از لیبرالها درنمیاد. حتما بخونید و منتشر کنید.
الف- وزن مالی قرارداد بیست و پنج ساله همکاری #ایران و #چین تقریبا چهارصد میلیارد دلار است؛ یعنی میانگین آن: سالی شانزده میلیارد دلار [که مبلغ زیادی نیست، بلکه محدود و متعارف است]
ب- آمریکا و متحدینش در دوره بیست ساله همکاری با #افغانستان بیش از دو هزار و چهارصد میلیارد دلار هزینه کردند؛ یعنی سالی صد و بیست میلیارد دلار، بدون تاثیر مثبتی در زندگی مردم افغانستان.
پ- مبلغ همکاری #آمریکا و افغانستان با رقم دو هزار و چهارصد میلیارد دلار ، شش برابر مبلغ قرار داد #ایران و چین، یعنی چهارصد میلیارد دلار است. آیا افغانستان فروخته شد به آمریکا؟
ت- آمریکا و سی کشور متحد او با آن پول کلان نتوانستند در افغانستان کاری از پیش ببرند، لذا دست از پا درازتر گریختند. پس چگونه چین در یک قرارداد پایاپای کوچک، ایران را مستعمره خود میسازد؟!
ث- آن چه #لیبرال_ها را آشفته کرده، #وزن_سیاسی قراردادهای ایران با چین و روسیه و هند و دیگران است؛ که حاکی از کم اثر شدن تحریمهای سیاسی و اقتصادی آمریکا و اروپاست.
ج- عضویت ایران در پیمان #شانگهای و قراردادهای میان مدت با چین و روسیه و هند و دیگران، اولا حمله به استراتژی آمریکا در انزوای ایران بوده است، و ثانیا حمله به استراتژی لیبرالها در نرمالیزیشن جمهوری اسلامی به نفع استکبار.
چ- چین و روسیه برخلاف آمریکا و اروپا، اولا نه برنامه #براندازی دارند، ثانیا نه براندازان را در کشور خود جای دادهاند، ثالثا نه سبک زندگی تحمیلی و تهاجم فرهنگی دارند، و رابعا نه ایدئولوژی هار و مسلطی مانند #لیبرالیسم دارند.
ح- آمریکا و اروپای غربی، تا دست از #سابوتاژ و #رژیم_چنج برندارند، و گروهکهای برانداز را بیرون نریزند، و ایدئولوژی هار لیبرالیسم و سبک زندگی لوسیفری خود را تحمیل نکنند، در جوار مردم ایران جایی ندارند.
خ- استقلال بینظیر و رشکبرانگیز ایران در چهار دهه گذشته، با قراردادهای همکاریهای بیست و پنج ساله با سایر کشورها، با مبلغ ناچیز سالیانه شانزده میلیارد دلاری مخدوش نمیشود؛ بلکه مبتنی بر #اصل_احترام_متقابل است.
#پاسخ_به_شبهاتوشایعات
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
هدایت شده از 🌷به یاد شهدا🌷
🔸شهید مهدی زین الدین :
🌹هر گاه شب جمعه #شهدا را یاد کردید، آنها شما را نزد "اباعبدالله" (ع) یاد میکنند.
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
# حیـ✨ـا یعنی :
بدانی ارتباط پنهانی با نامحرم
رزق معنـ✨ـوی را از بین می برد
وروشنـ✨ـایی قلـ✨ـب و چشـ✨ـمانت را
خاموش می کند .
# چشـ👀ـم بی نـ✨ـور
راه درست را نمی بیند .
#پویش_حجاب_فاطمے
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
❤️ سلام امام زمانم ❤️
مۍنـــویــسم زتـوڪہ
دار و نـدارم شـده اۍ
بـیقرارتـــ شدم و
صبـرو قــرارم شده اۍ
مـن ڪہ بیتاب توأم
اۍ همہ تاب وتبم
تو همہ دلخوشۍ
لیل ونهارم شده اۍ
السلام علیک یا ابا صالح المهدی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
﷽
♦️سوال
فلسفهی تعدد زوجات پیامبر اسلام چیست؟
❇️پاســـخ
1⃣ پیامبر خدا صلواتاللهعلیه تا سن 25 سالگی در اوج عفت و پاکی همسری را اختیار نکردند و دوست و دشمن او را بهخوبی میستودند.
📚السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 140
2⃣ پیامبر اکرم صلیاللهعلیهواله تا سن پنجاه سالگی تنها یک همسر داشتند و تا زمانی که حضرت خدیجه در قید حیات بودند، همسر دیگری اختیار نکردند.
📚موسوعة التاریخ الاسلامی، چاپ مؤسسه الهادی، ج 1، ص 333 و 334
3⃣ پیامبر اکرم صلیالله علیه و اله بعد از رحلت حضرت خدیجه سلامالله علیها و بعد از پنجاهسالگی، به خاطر مصالح مختلفی، ازدواجهای متعددی داشتند که البته در عرف آن زمان یک امر عادی بهحساب میآمد.
♻️ نتیجهاینکه:
تعدد زوجات پیامبر صلياللهعلیهوآلهوسلم دارای مصالح و اهدافی بوده است، برخی از آن عبارتند از:
🔺۱) اهداف سیاسی: مانند ازدواج پیامبر با حفصه و عایشه
🔺۲) برای شکستن سنت جاهلی: مانند ازدواج با زینب
🔺۳) براى کاستن از عداوت، یا طرح دوستى و جلب محبت اشخاص و یا اقوام متعصب و لجوج.
#پاسخ_به_شبهاتوشایعات
#گفتگو
#حاضرجواب
✅ خانمی 😊
لطفا پوششت رو درست کن
➖ پوشش من به شما ربطی نداره 😒
✅ ولی شما با این تیپ و ظاهری که واسه خودت درست کردی نگـ👀ـاه مردها👨 و همسر بقیه رو میکشی سمتت... و این خیانت به همجنسای خودته 💥
پس پوشش شما به منم مربوطه.
➖ خب نگـ👀ـاه نکنن!
✅ آخه مگه شما میذاری؟؟ 😓
➖ از قدیم گفتن در دیزی بازه، حیای گربه کجا رفته؟؟ 😏
✅ چرا انسانی که #عقل داره باید در دیزیشو باز بذاره، بعد از گربهای که تابع #شهوت_غریزی هست انتظار داشته باشه حیا کنه و به دیزیش دستدرازی نکنه⁉️
#پویش_حجاب_فاطمے
4.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همسر شهید علی محمدی میگه همسرش سال ٨۴ شماره تلفنی بهش داده و گفته اگر اتفاقی برام افتاد، قبل از اینکه به پلیس و... زنگ بزنی با این شماره تماس بگیر!
فکر میکنید شماره چه کسی بود؟!
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
742K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دشمنهرروزازیہچیزمیترسہ✨
یہروزازلباسسبزسپاه💚
یہروزازلباسخاڪےبسیج🕊
یہروزازسرخےخونشھدا🥀
یہروزازجوهرآبےراےدادن🇮🇷💌
ولےهرروز
ازسیاهےچادرتومیترسہبانو🙂♥️
پساسلحہاتروزمیننگذار…🖐🏻
‹°🌸
#پویش_حجاب_فاطمے
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 #دختر_شینا 🇮🇷
✫⇠قسمت :0️⃣4️⃣2️⃣
#فصل_هفدهم
منتظریم ان شاءالله عملیاتی بشود، برویم آن طرف اروند و بچه ها را بیاوریم.»
پدرش اصرار کرد و گفت: «من این حرف ها سرم نمی شود. باید هر طور شده بروم، ببینم بچه ام کجاست؟! اگر نمی آیی، بگو تنها بروم.»
صمد نگاهی به من و نگاهی به پدرش کرد و گفت: «پدر جان! با آمدنت ستار نمی آید این طرف. اگر فکر می کنی با آمدنت چیزی عوض میشود یاعلی، بلند شو همین الان برویم؛ اما من می دانم آمدنت بی فایده است. فقط خسته می شوی.»
پدرش ناراحت شد. گفت: «بی خود بهانه نیاور من می خواهم بروم. اگر نمی آیی، بگو. با شمس الله بروم.»
صمد نشست و با حوصله تمام، برای پدرش توضیح داد جسد ستار در چه منطقه ای جا مانده. اما پدرش قبول نکرد که نکرد. صمد بهانه آورد شمس الله جبهه است.
پدرش گفت: «تنها می روم.»
صمد گفت: «می دانم دلتنگی. باشد. اگر این طور راضی و خوشحال می شوی، من حرفی ندارم. فردا صبح می رویم منطقه.»
پدرشوهرم دیگر چیزی نگفت؛ اما شب رفت خانه آقا شمس الله، گفت: «می روم به بچه هایش سری بزنم.»
✫⇠قسمت :1️⃣4️⃣2️⃣
#فصل_هفدهم
بچه ها که دیدند صمد آن ها را به بازار نبرده، ناراحت شدند. صمد سربه سرشان گذاشت. کمی با آن ها بازی کرد و بعد نشست به درسشان رسید. به خدیجه دیکته گفت و به معصومه سرمشق داد. گوشه ای ایستاده بودم و نگاهش می کردم. یک دفعه متوجه ام شد. خندید و گفت: «قدم! امروز چه ات شده. چشمم نزنی! برو برایم اسپند دود کن.»
گفتم: «حالا راستی راستی می خواهی بروی؟!»
گفت: «زود برمی گردم؛ دو سه روزه. بابا ناراحت است. به او حق بده. داغ دیده است. او را می برم تا لب اروند؛ جایی که ستار شهید شده را نشانش می دهم و زود برمی گردم.»
به خنده گفتم: «بله، زود برمی گردی!»
خندید و گفت: «به جان قدم، زود برمی گردم. مرخصی گرفته ام. شاید دو سه روزرم آمد سراغ صمد. داشتم صبحانه آماده می کردم. گفت: «دیشب خواب ستار را دیدم. توی خواب کلافه بود. گفتم ستار جان! حالت خوب است؟! سرش را برگرداند و گفت من صمدم. رفتم جلو ببوسمش، از نظرم پنهان شد.»
بعد گریه کرد و گفت: «دلم برای بچه ام تنگ شده. حتماً توی خاک دشمن کنار آن بعثی های کافر عذاب می کشد. نمی دانم چرا از دستم دلخور بود؛ حتماً جایش خوب نیست.»
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
9.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 پاسخ به چند شبهه درباره سفر رئیسجمهور به روسیه
📛 آیا پوتین باید برای استقبال #رئیسی به فرودگاه میرفت؟
📛 آیا از روحانی استقبال گرمتری نسبت به رئیسی صورت گرفت؟!
#پاسخ_به_شبهاتوشایعات
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆