💎 اَمیرالمؤمنین امام علی{علیه السلام}:
مراقب وقت نماز باش و آن را به هنگام بخوان ، نه به دليل فارغ بودن، آن را پيش از موقع بخوان و نه به سبب كارى آن را از وقتش به تأخير انداز.
📗میزان الحکمه، ح۱۱۳۷_۲
روزشمار عید غدیر:۲۳ روز مانده تاعید غدیر
[@vares_chadar_madaram✨🌱]
دوستان ماجرای توهین امید دانا به دختران انقلاب رو شنیدید؟
بزارید من میگم
همه میدونید که امید دانا قبل از ماجرای اغتشاشات از نظام و رهبری حمایت میکرد اما در اغتشاشات ۱۴٠۱ خودشو نشون داد و به تازگی به مسئول دختران انقلاب خانم بهاره جنگروی که قطعا امر به معروف هاش رو دیدید که با لحن زیبا تذکر میده، توهین میکنه و بهشون حرف های بدطور زیادی میزنه و اما معروفانه که همتون میشناسیدش که امر به معروف میکنه و همه رو دعوت به امر به معروف و نهی از منکر میکنه یه کلیپ در دفاع از دختران انقلاب درست کرده و بازهم به دست امید دانا رسیده و امید دانا بازهم توهین میکنه
کلیپ معروفانه و لینک کانال معروفانه و دختران انقلاب رو ارسال میکنم✨
هدایت شده از معروفانه
34.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌#کلیپانه جدید❌😍
نسخه با کیفیت ویدیو در آپارات 👇👇👇👇👇
https://www.aparat.com/v/2LzFt
به بهانه هتاکی #امید_دانا به آمران به معروف و محجبه ها و #دختران_انقلاب ...
❌هرکس آرایش نکنه و برهنه نباشه ، زن نیست!
❌زن ها فقط ابزار ج.ن.س.ی هستن!
حتما ببینید و منتشر کنید ، تا برسه به دست کسانی که گول این شیاطین رو میخورن ...🤦♂
🧡#معروفانه ای شو👇
https://eitaa.com/joinchat/1179058499C4ee0700aeb
کانال معروفانه👇🏻
https://eitaa.com/maroofane5
کانال دختران انقلاب👇🏻
https://eitaa.com/dokhtarane_enghelab_ir
«به نام خداوند بخشنده ی مهربان»
امروز: پنجشنبه🌸
👈🏻۲۵ خرداد ۱۴٠۲✨
👈🏻۲۶ ذی القعده ۱۴۴۴✨
👈🏻۱۵ ژوئن ۲٠۲۳✨
روز گل و گیاه🌸🌱
[@vares_chadar_madaram✨🌱]
یک روز گرم شاخه ای مغرورانه و با تمام قدرت خودش را تکاند. به دنبال ان برگهای ضعیف جدا شدند و آرام بر روی زمین افتادند. شاخه چندین بار این کار را با غرور خاصی تکرار کرد، تا این که تمام برگها جدا شدند شاخه از کارش بسیار لذت می برد. برگی سبز و درشت و زیبا به انتهای شاخه محکم چسبید ه بود و همچنان از افتادن مقاومت می کرد.
در این حین باغبان تبر به دست داخل باغ در حال گشت و گذار بود و به هر شاخه ی خشکی که می رسید آن را از بیخ جدا می کرد و با خود می برد. وقتی باغبان چشمش به آن شاخه افتاد، با دیدن تنها برگ آن از قطع کردنش صرف نظر کرد. بعد از رفتن باغبان، مشاجره بین شاخه و برگ بالا گرفت و بالاخره دوباره شاخه مغرورانه و با تمام قدرت چندین بار خودش را تکاند، تا این که به ناچاربرگ با تمام مقاومتی که از خود نشان می داد، از شاخه جدا شد و بر روی زمین قرار گرفت.
باغبان در راه برگشت وقتی چشمش به آن شاخه افتاد، بی درنگ با یک ضربه آن را از بیخ کند. شاخه بدون آنکه مجال اعتراض داشته باشد، بر روی زمین افتاد.
ناگهان صدای برگ جوان را شنید که می گفت:
“اگر چه به خیالت زندگی ناچیزم در دست تو بود، ولی همین خیال واهی پرده ای بود بر چشمان واقع نگرت،
که فراموش کنی نشانه حیاتت من بودم!!
#داستان
[@vares_chadar_madaram✨🌱]