eitaa logo
کافه انارستانِ منِ طو ♥️
3.4هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
2هزار ویدیو
43 فایل
﷽ ❤️ از تمام دنیا یک دوستت دارم طو برایم کافیست ... ❤️❤️❤️ @hazrat_anar
مشاهده در ایتا
دانلود
دوم: میانه راه وارد کوچه می‌شود یک موتور با دوسرنشین به او نزدیک شده و اقدام به فحاشی می‌کنند.سپس،یکی از سرنشینان موتور پیاده می‌شود ، به سمت او حمله می‌برد.محتوای داخل یک بطری را روی صورت خانم جوان خالی می‌کند.و سپس به کشیدن چادر اقدام می‌کند...
سوم: با توجه به اهتمام خانم جوان برای حفظ حجاب و عدم موفقیت موتورسوار برای کشیدن چادر ، سرنشین موتور مجدد فحاشی می‌کند .در همین حین به سمت همراه خود می‌رود و از او درباره ضبط فیلم این ماجرا سوال می‌کند.زمانی که متوجه می‌شود فیلمی ضبط نشده عصبانی‌تر به سمت خانم جوان یورش می‌بردو لگد محکمی از پشت به ایشان وارد می‌کند. قبل از خروج کامل آن دو سرنشین از کوچه، لگد محکم دیگری از جانبشان مهمانِ جسمِ مادرباردار دو طفل شش ماهه می‌شود!
چهارم: خانم جوان ، با توجه به ضربات وارده تعادل خود را از دست داده و بدنش با شدت به لبه جدول اصابت می‌کند.
پنجم: دوتن از مطالبه‌گرانِ زن،زندگی،آزادی ابتدا به این بانوی جوان که ماهیت عینی رکن اصلی شعارشان است حمله می‌کنند سپس، زندگی دو فرزندش را گرفته و درنهایتِ آزادی او را کتک می‌زنند.
ششم: اهالیِ به ظاهرِ متمدنِ مطالبه‌گر آزادی قانون اساسی که هیچ! دست کم یک بار اعلامیه حقوق بشر را خوانده اید!؟ تعریف آزادی را‌ می‌دانید!؟ آیا آزادی را برای تمام زنان خواستارید؟ ‌ ننگ بر این آزادی انحصاری که ماحصلش توهین است و توحش و درندگی!
هفتم: وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ
غم از مویرگ‌های چشم ما می‌چکد ...
کجاست منجی این بغض‌های طوفانی؟ طلایه‌دارِ «مِنَ الْمُجْرِمِينَ مُنْتَقِمُون»
کافه انارستانِ منِ طو ♥️
هفتم: وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ
😭😭😭 🔴من دیگه مادر نیستم! نفس زنان داشت خیابون رو طی میکرد دخترِ تازه عروس راهی خانه بود تنها یه کوچه مونده بود اضطراب در چشماش پیدا بود مدام پشت سرشو نیگا میکرد به سختی نفس میکشید بارِ شیشه داشت؛ اونم دوقلو! اومد نبش خیابون رو بپیچه و وارد کوچه بشه که ناگهان چند جوون معلوم الحال سر راهش سبز شدن دلش هُرّی ریخت! نگاهی به خیابون انداخت حالا هیچکی رد نمیشد از این خیابون لعنتی ... ناگهان یکی شون چادرش رو کشید خورد زمین ...اومد بگه نکنید؛ با مشت به سرش کوبیدن چشاش سیاهی رفت ولی نگرانِ بار شیشه‌ش بود دو دستی طفل‌هایی که شش ماه بود همراش بودن رو تو آغوشش گرفت با خودش گفت: شاید اگه بفهمن طفل دارم، اونم دوتا، بالاخره رحم کنن! وقتی اینو گفت، تازه فهمید که نباید میگفت!حالا که فهمیدن بچه داره شروع کردن لگد زدن به ... روی زمین به خودش می‌پیچید اشک از گوشه چشماش سیلاب شده بود فهمید اونی که نباید، شده ... آره، یه جمله رو زمزمه میکرد «من دیگه مادر نیستم!» 😭😭😭 زمان حادثه: ۲۹/مهر ماه/۱۴۰۱ مکان: خوزستان-اهواز یا زهرا ... 🖤🖤🖤 @cafe_anarestane_maneto
کافه انارستانِ منِ طو ♥️
😭😭😭 🔴من دیگه مادر نیستم! نفس زنان داشت خیابون رو طی میکرد دخترِ تازه عروس راهی خانه بود تنها یه
گلوم متورم شده از اول شب کم کم اتفاق افتاد به سان توپ پینگ پونگی داخل گلوم گیر کرده و الان توان قورت دادن آب دهان هم نیست دوشبه نخوابیده ام. خب از طرفی دوز آرام بخش و خواب آور و مسکن داروها بالاست موقع خواب کابوس حمله ور می‌شود نفس قطع میشود دماغم کیپ کیپ است بر اثر سرماخوردگي و ضعیف شدن سیستم ایمنی موج خواب آلودگی فشار سردرد کیپ بودن دماغ گرفتگی گلو خ‌ش‌ک بودن زبان و دهان مثل چوب در بیابان مانده عصبیم کرده و بیتاب درد از سر تا پام داره رژه میره نه میتونم بشینم طولانی مدت به خاطر عفونت و زخم هایی که هست نه میتونم دراز بکشم بخاطر خفگی و چیزی که شرح دادم و الحمدالله علی کل حال ❤️ کاش خدا آزمون راضی باشه و روسفید از این امتحان بیرون بیاییم ...