eitaa logo
کافه انارستانِ منِ طو ♥️🇮🇷
3.3هزار دنبال‌کننده
10.6هزار عکس
2.4هزار ویدیو
45 فایل
﷽ از تمام دنیا یک دوستت دارم طو برایم کافیست ... موجیم که آسودگی ما عدم ماست ... @Hazrate_anar
مشاهده در ایتا
دانلود
السلام علی المظلوم بلا ناصر 😭
با خودم فکر میکنم که شاید،‌ برای شناخت سید الشهداء،‌ باید به اوصاف حضرت عباس،‌ نگاه کنیم.‌ چون هیچ قاعده ای صادق تر از این نیست که عاشق،‌ شبیه معشوق می شود و عاشق تر از حضرت عباس،‌ نمی شناسیم. همچون ماه که روشنی اش را از خورشید می گیرد، نور حضرت عباس،‌ تجلیگاه نورِ اباعبدالله بود.
اغراقی در کار نبود،‌ قرص صورتش همچون ماه تابان،‌ در شب تاریک بود فلذا معروف شده بود به قمرِ بنی هاشم.
از برنامه های خودسازی حضرت عباس این بود،‌ که: فرزندان حضرت فاطمه را به آقا و بانویِ من خطاب می کرد. آیه ی احترام وادب بود.
روایت می کردند که بعد از شهادت حضرت زهرا،‌ اولین بار بود که حضرت زینب،‌ از ته دلش خوشحال می شد،‌ همون موقع که بعد از ده سال از زندگی مشترکِ امام علی و ام البنین،‌ بالاخره دامنِ ام البنین،‌ میزبان قمرِ آسمان و زمین شده بود.
اما.. خوشحالیِ حضرت زینب،‌ از آن جهت بود که سرانجام یار وفای سید الشهدا آمد و غمگینی اش،‌ از آن جهت که به واقعه کربلا نزدیک می شدند و انگار زمان در تسابق بود که هرچه زودتر،‌ حیرتِ حضرت عباس و انکسارِ سید الشهداء را به تماشا بنشیند.
و به آن لحظه که سید الشهداء به جسمِ نیمه جان حضرت عباس رسیده بود، همان لحظه که خودش را بر زمین انداخت و سر‌ برادرش را روی پاهای خودش قرار داد و به گمانم زبان حال حضرت اینگونه بود که فرمود:‌ عباس جانم،‌ از لحظه ی تولدم تاکنون وقایع جانکاهی را شاهد بودم،‌ شاهدِ شهادت پدر و مادر و شهدای قبل از تو بودم اما الان ... أنکسر ظهری!
اما لحظه ی انکسار حضرت عباس همون لحظه بود که مشک را با دو دست در بغل گرفته و به شوقِ نگاه سکینه هنگام دیدن آب فکر می کرد.. و اگر چه دست راست او را بریده بودند اما دست از بغل کردن مشک با دست چپش برنداشت،‌ تا اینکه با ضربه ای دیگر،‌ دست دیگرش را از دست داد،‌ ولی نا امید نشد و هرچند اسب کندتر راه می رفت اما دلش به خیمه رسیده بود.
آب به خیمه نرسید،‌ اما لبای تشنه ی حضرت عباس و دستان بریده اش و جسمِ بی جانش چرا ...
حرف دیگه ای ندارم جز اینکه خودم با تمام فلاکت و رذالت نفسم،‌ آرزو میکنم کاش همچون حضرت ماه،‌ ذره ای دنبال خورشید بگردم، که از خودم تهی شوم و از حسین لبریز.