اگر اهل سکوتیم و اخبار را دنبال نمیکنیم تا مبادا روحیهی لطیفمان خراش بردارد، باید به انسانیتمان شک کنیم.
فقط در غزه میتوان دید که در لحظهی شهادت جسم هم با روح به آسمان پر میکشد.
یکی از ساکنانِ غزه نوشته بود : ما که میان آوار خانهها و زنگارِ سکوت زندگی میکنیم، هر روز صبح بقایای روحمان را مرتب میکنیم تا یک روز دیگر زنده بمانیم. میدانی بیدار شدن با خبرِ مرگِ به تاخیر افتاده یعنی چه؟ روی دیوارها مینویسیم : "ما هستیم" نه برای اینکه یادمان را جاودانه کنیم بلکه برای اینکه یادمان بیاوریم که هنوز زندهایم، حتی اگر موقتی! و جهان عرب؟ مثل یک فیلم طولانیِ خسته کننده ما را تماشا میکند. اما مسلمانان؛ آنها مشغول درست کردن دعای سرد در بشقابهای امیران هستند، درحالی که ما آخرین نان را با ترس تقسیم میکنیم.
یکی از خبرنگاران اهلِ غزه گفت : ما در غزه هستیم، اکثر مردم منتظر روز قیامت اند. ترسی نیست، مشتاقیم! مشتاقیم ببینیم خداوند چگونه حق ما را میگیرد. چگونه قضاوت خواهد کرد کسانی را که ما را کشتند، فرزندانمان را کشتند، و کسانی را که به تماشای ما ایستادند.
در غزه چه می گذرد؟
طفلی نشسته میان آوارههای خانهاش دست در قوطی خالی شیرخشک میبرد و از نبود پیمانهای که شکم گرسنهاش را سیر کند، بغض میکند و اشک میریزد.
کودکانِ غزه به جای این رنگِ آبیِ زیبای آسمان، دود میبینند، انفجار میبینند، پوکههای ساختمانهای منفجر شدهشان را و پیکر به آسمان رفتهی خواهران و برادرانشان را میبینند ...