و به آن لحظه که سید الشهداء به جسمِ نیمه جان حضرت عباس رسیده بود، همان لحظه که خودش را بر زمین انداخت و سر برادرش را روی پاهای خودش قرار داد و به گمانم زبان حال حضرت اینگونه بود که فرمود: عباس جانم، از لحظه ی تولدم تاکنون وقایع جانکاهی را شاهد بودم، شاهدِ شهادت پدر و مادر و شهدای قبل از تو بودم اما الان ... أنکسر ظهری!
اما لحظه ی انکسار حضرت عباس همون لحظه بود که مشک را با دو دست در بغل گرفته و به شوقِ نگاه سکینه هنگام دیدن آب فکر می کرد.. و اگر چه دست راست او را بریده بودند اما دست از بغل کردن مشک با دست چپش برنداشت، تا اینکه با ضربه ای دیگر، دست دیگرش را از دست داد، ولی نا امید نشد و هرچند اسب کندتر راه می رفت اما دلش به خیمه رسیده بود.
آب به خیمه نرسید، اما لبای تشنه ی حضرت عباس و دستان بریده اش و جسمِ بی جانش چرا ...
حرف دیگه ای ندارم جز اینکه خودم با تمام فلاکت و رذالت نفسم، آرزو میکنم کاش همچون حضرت ماه، ذره ای دنبال خورشید بگردم، که از خودم تهی شوم و از حسین لبریز.
وارزقنا أدبًا وحبًّا وإخلاصًا لصاحب الزّمان،
كما كان العبّاس (عليه السّلام)، لإمام زمانه.
33.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 🎥 عزاداری و سینه زنی رزمندگان لشکر ویژه ۲۵ کربلا در مناطق جنگی
https://eitaa.com/cafe_anarestane_maneto
کافه انارستانِ منِ طو ♥️🇮🇷
چند نفر از دوستان ترجمه این نماهنگ عربی رو خواستن
بسیار سوزناک هست و مصیبت وار
الله اکبر😭😭😭
کافه انارستانِ منِ طو ♥️🇮🇷
ترجمه:
[خواهر]
مرا ببخش
مرا ببخش
اگر در کنار آب دست چپ و راستم از دست رفت
مرا ببخش
مرا ببخش
این آخرین کلمات بین من و توست
کانال انارستان شده حسینیه و محفل روضه
خوش به حال اونایی که توی این فضای مجازی مهمون آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام هستند در حسینیه انارستان من طو