کافه انارستانِ منِ طو ♥️
راستی #شما بهم بگید چی بنویسم:).
چه حُسنست این؟
که از یک دیدنت دیوانه گردیدم..
کافه انارستانِ منِ طو ♥️
راستی #شما بهم بگید چی بنویسم:).
نیست ممکن هرکه مجنون شد،
دگر عاقل شود
کافه انارستانِ منِ طو ♥️
و حرف پایانی امشب:
[وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِي النَّارَ
أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا أَنِّي أُحِبُّكَ]
جهنم هم دوست داشتنی است
آنگاه که
با اهلش از عشق تو بگویم...
#خدایِ_من
♥️
و گمان مبر
که میان من و تو
چیزی عوض شده ...
آن گاه که نمی گویم دوستت می دارم
یعنی که دوست ترت می دارم !
❤️❤️❤️
#نزار_قبانی
@cafe_anarestane_maneto
عشقم اگر علیست سرِ دارَم آرزوست
من سرگذشت میثم تمّارم آرزوست ...
رسولالله صلواتاللهعلیه فرمود:
تمام نبـوّت من و تمام دیـن خداوند،
ولایــــت علــــیبنابیطــــالــب اســـت.
_بحارالانوار، ج۳۱، ص۴۰۷_
کافه انارستانِ منِ طو ♥️
این پرچم آزادیه... https://eitaa.com/cafe_anarestane_maneto
گفتگوی صمیمانه پلیس امریکا با دانشجویان 😄
https://eitaa.com/cafe_anarestane_maneto
در بازار رقابتی دنیا ، شغل همهٔ انسانها فروشندگیست . بعضی داشتهها و یافتههایشان را میفروشند و با تبلیغات ، توجه خریداران را جلب میکنند . بعضی وقتشان را حراج کرده و بر سر عمرشان قمار میکنند . جماعتی دیگر انسانیّت و شرفشان را با اتیکت تخفیف در ویترین گذاشته ، عدهای آرزو میفروشند ، برخی صدق و اصالتشان را و بعضی دیگر فخر و شعورشان را . در این میان آدمهایی هم هستند که شنیدن صدای سکهها فریبشان نمیدهد و اهل معاملههای ساده نیستند . جان میدهند و مردمان را زنده میکنند . خون میفروشند و حقیقتها را در حافظه تاریخ ثبت میکنند . ثروت میبخشند و با آنچه که دارند خلأها را پر میکنند . در این بازار ، شغل همهی ما یکیست ، فروشندگی ؛ اما مقدار سود و زیان ، سرمایه و کیفیت لبخند و اشکمان فرق دارد : «الدُّنْیَا سُوقٌ رَبِحَ فِیهَا قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَرُون»
[ برداشتی از کلمات امام هادی علیهالسلام ]
کافه انارستانِ منِ طو ♥️
در بازار رقابتی دنیا ، شغل همهٔ انسانها فروشندگیست . بعضی داشتهها و یافتههایشان را میفروشند و
من فقط یکم از خستگیِ اربعین رو میخوام ،
یکم از چای عراقی توی راه کربلا رو میخوام ،
یکم از اون اشکایی که با دیدن ضریح امامِ حسین ریخته میشه میخوام ،
یکم از اون روزایی که میشه توی بین الحرمین خیره بشم به گنبد رو میخوام ،
یکم از اون روزی که با خوشحالی کوله بارِ سفرمو ببندم میخوام ،
یکم از خستگیِ راهِ کربلا و رسیدن بهش رو میخوام ،
یکم ذوقِ دیدن کربلا رو میخوام ،
یک شبِ جمعه کربلا با بارونش رو میخوام ،
یک گریه پایین شیش گوشه و بغلِ آقای امام حسین رو میخوام ،
من از تمام دنیا یکم ، فقط یکم
[ موندن توی کربلا رو میخوام ، همین . ]