eitaa logo
کافه انارستانِ منِ طو ♥️
3.4هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
2هزار ویدیو
43 فایل
﷽ ❤️ از تمام دنیا یک دوستت دارم طو برایم کافیست ... ❤️❤️❤️ @hazrat_anar
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️ رسول ترک، میدونی چطوری روضه میخوند؟ می اومد می نشست میگفت: میدونی با امام حسین(ع) چیکار کردن؟ به حُسِین گُفتَند: تو😭 ... @anarestane_maneto
4_5913556039671744326.ogg
74.9K
🌧🎧 آبرویم را بگیر ! آبِ رویم را مگیر ! گریه ام وقتی نمیگیرد خجالت میکشم 😔😔😔 @anarestane_maneto
♥️ حسین جان، تو را به دَرهَم خریدن می شناسیم ... ❤️❤️❤️ 💔 @anarestane_maneto
💚 «الهی وَاِلی غَیْرِکَ فَلا تَکِلْنی. اِلهی اِلی مَنْ تَکِلُنی؟ اِلی قَریبٍ فَیَقْطَعُنی اَمْ اِلی بَعیدٍ فَیَتَجَهَّمُنی اَمْ اِلَی الْمُسْتَضْعَفینَ لی وَاَنْتَ رَبّی وَمَلیکُ اَمْری اَشْکُو اِلَیْکَ غُرْبَتی وَبُعْدَ داری وَهَوانی عَلی مَنْ مَلَّکْتَهُ اَمْری.» خدایا، مرا به که واگذار می‌کنی؟ به نزدیک تا با من به دشمنی برخیزد؟ یا به بیگانه تا با من با ترش‌رویی برخورد کند یا به آنان که خارم می‌شمرند؟ و حال اینکه تو خدای من و زمامدار کار منی. من به تو شکایت می‌کنم؛ از غربتم و دوری خانه آخرتم و سبکی‌ام نزد کسی که اختیار کارم را به او دادی ... 💚💚💚 قسمتی از دعای عرفه امام حسین علیه السلام @anarestane_maneto
🖤 حبیب بن مظاهر خطاب به مسلم بن عقیل میبینی مسلم؟ میبینی بازار کوفه چه خبر است؟ همه در کار ساختن و خریدن شمشیر و زره و خنجر و نیزه اند؛ اسب های جنگی میخرند؛ زین و برگ تدارک میبینند. بغص مسلم میترکد و اشک به پهنای صورتش فرو میریزد: همه دارند مهیای جنگ با حسین می شوند ... 😭🖤😭 کتابِ دیارحبیب سیدمهدی شجاعی @anarestane_maneto
📚 ما گاهی گریه می‌کنیم ولی با گریه، عقده دل باز می‌کنیم و نه بر "رنج های حسین(علیه‌السلام) " که بر رنج های مشابه و غیر مشابه خودمان اشک میریزیم. ما از دردهای خودمان و از سیلی و اهانتی که چشیده‌ایم بر حسین(علیه‌السلام) اشک میریزیم و بخاطر سنگینی ظلمی که تحمل کرده ایم بر حسین(علیه‌السلام) ناله سر میدهیم و همین است که با این داغ ها، گرم‌تر گریه سر می‌دهیم و بیشتر هق هق می‌کنیم و همین است که باز گرفتار مکر شیطان و نفس خود و تجربه‌ی خویش هستیم ... ☘🍀☘ 📕 از کتاب چهل حدیث از امام حسین صفحه ۲۱۵ 🌱 @anarestane_maneto
فقط اونجا که همسر شهید محمدجعفرحسینی میگفت تو روضه هایی که باهم میرفتیم اشکاش رو با گوشه چادر و روسری من پاک میکرد ... :)