eitaa logo
کافه انارستانِ منِ طو ♥️🇮🇷
3.3هزار دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
2.4هزار ویدیو
45 فایل
﷽ از تمام دنیا یک دوستت دارم طو برایم کافیست ... موجیم که آسودگی ما عدم ماست ... @Hazrate_anar
مشاهده در ایتا
دانلود
این گدا بَهرِ زیارت نگران‌ست، حسین(ع)
📚 راستش من گاهی فکر می‌کردم شاید این یک جور قدرت باشد که بتوانی وانمود کنی از کسی نرنجیدی! ❤️❤️❤️ 📕 زن همسایه ✍🏻 @anarestane_maneto
💌 با اینکه یکی دوستت نداره میشه کنار اومد اما با اینکه یکی دوستت داره دوستت داره دوستت داره بعد دیگه دوستت نداره چه میشه کرد؟! از همونایی که نمیدونی از کجا تا کجا دروغ بوده یا حتی همش ... از همونایی که به کل از حافظت بیرون نمیره حتی اگه کلی سال بگذره :) ❤️❤️❤️ @anarestane_maneto
شب نمی‌خوابم ڪه از یادت نکاهد خواب من
🖤 الشّام، الشّام، الشّام ... سه روز است شما را پشت این دروازه نگه داشته‌اند. از سر و وضع شهر معلوم است این سه روز را در تکاپو بوده‌اند برای آراستن شهر. برای دعوت اهالی به هلهله و پایکوبی. چه شهر غریبی‌ست شام، چه دور است از حال و هوای بلاد مسلمین. قرابتش با بلاد غرب، از سر و روی شهر می‌بارد و همین بس است که همه کاروان را در غربتی مضاعف فرو ببرد، حتی اگر این هلهله و پایکوبی، این در و دیوارهای به زیور آراسته، این جماعت به تماشا آمده، این چشم‌های خیره ناپاک، نمک بر زخم‌هاتان نپاشد. این‌جا دیگر همه شما را به چشم اسرای خارجی می‌بینند. بانوان و دختران همراه‌تان را می‌بینید که از سیل آن‌همه نگاه نامحرم، آن‌همه ریشخند و شماتت، مضطر شده‌اند و زیر لب دعا می‌کنند زودتر این نمایش دردناکِ خیابانی به آخر برسد. خدا خیر بدهد سهل‌بن‌سعدصاعدی را که چهارصد درهم به سردسته نیزه‌داران می‌دهد تا سرهای بر نیزه را جلوتر از کاروان حرکت دهد که مردم به تماشای آن‌ها، نگاه‌های خیره‌شان را از حریم حرم پیام‌بر بردارند... به شام رسیده‌اید و این تازه آغاز ماجراست. ضیافتِ کاخ یزید و میهمانیِ خرابه پیشِ روست. خدا به شما صبر ببخشد بانو، نه! خدا شما را به صبر ببخشد!  😔😔😔 @anarestane_maneto
💌 و گفت: صبـر ... فروخوردن تلخی‌هاست‌و روی‌ ترش‌ناکردن! ❤️❤️❤️ @anarestane_maneto
♥️ غلط کـردم، نه آن گَنجی که در آغـوش من گُنجی مرا این بس که در گُنجم به کنجی در جهـانِ طو ... ❤️❤️❤️ @anarestane_maneto
💌 🌿 خفتن به از غیبت شیخ رحمت الله علیه در کتاب گلستان حکایتی از دوران نوجوانی خود نقل کرده است می‏گوید: به یاد دارم در ایام جوانی علاقه شدید به عبادت، بندگی و شب زنده داری داشتن و در زهد، تقوی و پرهیزگاری بسیار مقید و متعبد بودم. شبی در خدمت پدر نشسته بودم. در تمام آن شب پلک بر هم ننهاده، بیدار ماندم و به تلاوت قرآن مشغول بودم. در همین احوال برخی از افراد در اطراف ما خفته بودند. من با مشاهده این وضع با غرور و تاسف به پدرم گفتم: ای پدر: چرا هیچ یک از این افراد بیدار نمی‏شوند، از جا بر نمی‏خیزند، تا به نیایش و مناجات مشغول شده، دو رکعت نماز به درگاه خداوند به جا آوردند؟ اینان چنان خفته‏اند که گویی مرده هستند! پدر در پاسخ من گفت: فرزندم تو اگر بخفتی بهتر که در پوستین خلق افتی! یعنی اگر تو هم مثل ایشان به خواب روی بهتر از این است که شب زنده دار باشی و در این حال به غیبت، طعنه و عیب جویی از مردم مشغول شوی. 🍀☘🍀 @anarestane_maneto
♥️ ‏در بُنِ هر مو، یزیدِ خفته‌ای داری و باز آهِ حسرت می‌کشی در آرزوی کربلا ... @anarestane_maneto
♥️ احساس رقابت، احساس حقارت است. بگذار که هزار تیرانداز به روی یک پرنده تیر بیندازند. من از آنکه دو انگشت بر او باشد، انگشت بر می‌دارم. بگذار آنچه از دست رفتنی‌ست از دست برود ... ❤️❤️❤️ @anarestane_maneto