سکانسی از فیلم «آواز گنجشک‌ها» ساخته مجید مجیدی

ان اردت ان تعرفنی، فعلیک ان تعرف قصتی، فان قصتی هی التی تحدد من اکنون. اگر می‌خواهی مرا بشناسی باید داستانم را بدانی، داستان من مشخص می‌کند که من که هستم.

و مریدی را گفت: چون از دوستی خیانتی بینی، عتاب مکن. که باشد که در عتاب سخنی شنوی از آن سخت‌تر. _ذکرابوسلیمان‌دارائی،تذکره الاولیاء

در فیه ما فیه یک سوال اساسی پرسیده می‌شود که باید هرشب از خودمان بپرسیم: هرچه تو در دل پنهان داری از نیک و بد، حق تعالی آن‌را بر ظاهر تو پیدا گرداند. هرچه بیخ درخت پنهان می‌خورد، اثر آن در شاخ و برگ پیدا می‌شود. اگر کسی بر ضمیر تو مطلع نشود، رنگ و روی خود را چه خواهی کردن؟

اون لحظه که میری تو فکر و به خودت میای میبینی داری لبخند میزنی خیلی خوبه خیلی.

حق

معمولا پدر و مادر نام فرزند را انتخاب می‌کنند، ولی در جریان ولادت حضرت زینب(س) والدین او این کار را به پیامبر اسلام، جد بزرگوار آن بانو واگذار نمودند‌. پیامبر(ص) که در سفر بود، بعد از بازگشت از سفر به محض شنیدن خبر تولد سراسیمه به خانه‌ی امیرالمومنین(ع) رفت، نوزاد را در بغل گرفت و بوسید، آن‌گاه نام زینب[زین+اب] را که به معنای زینت پدر است برای این دختر انتخاب نمود... :) _استادبروجردی -الحق‌که‌زینت‌این‌طایفه‌بودی‌بانو

در وصف مقام حضرت زینب(س) همین بس که عالمیان به برادرش حسین(ع) که خود معصوم و واسطه‌ی فیض الهی‌ست توسل و تمسک می‌جویند، اما حسین در وداع آخرش به ایشان می‌فرمایند: یا اختاه! لا تنسینی فی نافله الیل... خواهرم! در نماز شبت مرا فراموش نکن... _کتاب‌ادب‌الطف

یه روز برام ساعت خرید برای خودشم خریده بود ساعتو بهم داد و گفت: تا وقتی این ساعت کار کنه ما با همیم و اگه از کار بیفته ما رابطمون تموم میشه من رفتم ساعت فروشی و کلی باتری خریدم مرد ساعت فروش که ساعتو دید گفت: این ساعت با باتری کار نمی‌کنه با نبض کار می‌کنه هیچ وقت از دستتون درش نیارید... :) _ناشناس

وگفت: طمع رسنی است در گردن و بندی است بر پای. بینداز تا برهی. _ذکرابن‌سماک،تذکره الاولیاء

هنگامی‌که دانا "ماه" را نشان می‌دهد نادان "انگشت" را نگاه می‌کند. _کنفوسیوس

شیرزاد: دور و بر من رو یه مشت خائن و خبرچین گرفتن آدامیان: آدم خائن، خائن پرورش میده... _دیالوگ‌خاتون