حالا ساعت یازده و بیست دقیقه است
و تو خوابیدهای،
امیدوارم چشم بیدار خداوند و دست مهربان او
تو را برای کارهای بزرگ،
و مسئولیتهای سنگین آماده سازد
و تو را نور چشم اولیاءش قرار دهد،
تا از کسانی باشی که او به تو مباهات کند
و در ملا عام از تو به نیکی نام برد،
و در میان ملائکه ذکر تو جاری شود
که مجالس دنیا کوچک است و برازنده نیست
و جمع انسانها و ذکر آنها کافی نیست...
_نامههایبلوغ،استادصفاییحائری
-رفقا این کتاب نامههای استاد حائری برای فرزنداشونه، در زمان بلوغ اون ها براشون نوشتن که راهنما و راهگشا باشه براشون، قسمتایی که جذابه رو براتون میزارم:)
شوخی نیست!
علی را از بالای دستهای بلند رسول خدا به زیر کشیدند و حتی فاطمه را به خون نشاندند و درب خانهاش را که رسول باز گذاشته بود هنگامیکه همهی درها را بسته بود، بستند و شکستند و تمامی امکانات مالی او را از خمس و فدک و ارث ربودند و تمامی دوستانش را درو کردند و تمامی دشمنانش را جلوه دادند، حتی زمینهی حکومت عادل او را با تبعیض و اشرافیت و بدعت از میان بردند و کردند آنچه کردند...
و با این همه،
از زیر پای غاصبانِ تاریخ،
تشیع سر برافراشت... :)
_درسهاییازانقلاب،عینصاد
هدایت شده از ڪافونھ🇵🇸
شب جمعه مشغول مطالعه بودم،
به این دعا رسیدم:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله مِن اَول الدنیا اِلی فَنائها
و مِن الاخرهِ اِلی بقائِها
الحمدلله عَلی کُل نِعمه
استغفرالله مِن کُل ذَنب و اَتوبُ اِلیه
وهُوَ اَرحمُ الراحمین.
بعد یک هفته مجدد خواستم آنرا بخوانم
که درحالت مکاشفه از ملائکه ندایی شنیدم که:
ماهنوز از نوشتن ثواب قرائت قبلی فارغ نشدهایم...
_علامهمجلسی
امشب بعد از چند روز وقت کردم یه سر به توئیتر بزنم، بعد از خوندن توئیت بعضیا نمیتونم اینو نگم:
شما اوکراین که نرفتی، روسیه رو از رو نقشه پیدا کن نمیخواد برا ما جنگو تحلیل کنی.
به عنوان کسیکه سوم راهنمایی رئیس شورای دانش آموزی بوده به پوتین و بقیه میگم که قدرت هیچ وقت پایدار نیست.
دریغا!
مردم در بند آن نیستند که چیزی بدانند!
بلکه در بند آنند
که خلق درایشان اعتقاد کنند که عالِم اند.
_عینالقضاتهمدانی
اگر مذهب را امر و نهی
و بکن و نکن های خشک و زندگی سوز بدانی
که نشاط و روح تورا به زندان میافکند؛
ناچار در برابر آن میایستی،
و از زیر بارَش شانه خالی میکنی.
اما اگر جهان قانونمند
و رابطههای پیچیده را باور کردی،
آن وقت دقت و حذر، در تو زنده میشود
و تو دراین کویر مبهم و جنگل تاریک،
به دنبال آشنا و بلد و آگاهی میگردی
که به تو بگوید از کجا بیا،
از کجا نرو؛
و بکن و نکن هارا انتطار میکشی...
》