هدایت شده از Ekhrajiha | اخراجیها
شما هم وقتی شام ندارین صبحونه میخورین؟
@Ekhrajiha
بعضیها
حاکمیت و بزرگی و بیهمتایی خداوند را قبول میکنند
ولی در برابر خواستهها و آرزوها
و در برابر بلاء و ظلم و ستمها،
از پای در میآیند،
اینها اگر مدتی دعا کردند و چیزهایی خواستند
و خدا به دعای آنها توجه نکرد
و دستور ها و هوسهای آنها را
گردن ننهاد و اطاعت نکرد،
آنها از اقتدار مسلط حق دلخور میشوند
و جوانههای اعتراض و نارضایی،
در آنها سر میکشد...
》
اینها اگر مویِ سر و یا زیبایی صورت
و یا فرزند دلبند و یا معشوق خود را
از دست دادند،
گلایه میکنند و در زبان یا دلشان فریاد میزنند که:
مگر کسِ دیگری نبود؟
که باید همه این چیز ها را سر من خراب کنی
و مرا بسوزانی...
》
اینها اگر تلخیِ تجاوز،
و تحقیر ستمی را احساس کردند،
و تازیانهای بر صورت و اهانتی بر شخصیتشان رفت،
و خدا در برابر ظلم نایستاد
و طرفشان را به خاک سیاه ننشاند
و به زودی نابودش نکرد،
ناله برمیدارند که مگر نیستی و نمیبینی؟
》
گویا خدا باید
باجِ کوتاهی و ذلت و بیکاریِ اینها را بدهد!
گویا اینها خداوندگارانند و باید تمامی هستی،
سر بر طاعتشان بجنبانند
و از حکمت و شعور و یا هوس آنها پیروی کنند!
اینها به اندازهای که برای خود حساب باز کردهاند و به خود حق دادهاند،
برای خدا حساب و حقی نگاه نداشتهاند،
و به حکمت و احاطهی او
و به تقدیر و تدبیر او
توجهی نکردهاند.
》
هیچگاه خدا باجِ بیکاری و تنبلی ما را نمیدهد،
او میخواهد که زمینهی حرکت
و تحول ما را فراهم کند
و امکان انتخاب ما را آماده سازد.
پس دنیایی همراه رنج و حادثههایی بیامان
و درگیریهایی مستمر و مداوم میآورد
تا ما با برخوردها، به تمامیتِ خویش برسیم.
مشکلات تمامیت ندارد، این ما هستیم
که باید تمامیت خود را بهدست آوریم
و پایداری کنیم.
》
هیچ مادرِ مهربانی، بچههای عزیزش را
همیشه به بغل نمیکشد،
که اینکار با محبت او سازگار نیست.
بچهها تا حرکت نکنند و سینه بر خاک نکشند و
زمین نخورند و درگیر نشوند،
نمیآموزند و بهجایی نمیرسند و راه نمیافتند...
کجاست چشمی که محبت مادر را
در همین واگذاشتنها و نظارتها ببیند
و نشانههای لطف و تدبیر را
در همین
تکلیفها و بلاها و محرومیتها بشناسد؟
_نامههایبلوغ