شهید بهشتی تو یکی از سخنرانی هاشون میگن:
تلاش را مردانه ادامه میدهیم،
جسارت نباشه وقتی میگوییم مردانه، خانم ها!
زنانه، قهرمانانه ادامه میدهیم،
مصممانه ادامه میدهیم.
_چقدر یک انسان میتونه فهمیده باشه؟...
وگفت: اگر دوزخ مرا بخشند، هرگز هیچ عاشق را نسوزم از بهر آن که عشق، خود او را صدباره سوخته است.
_ذکریحییبنمعاذ،تذکره الاولیاء
سوال کردند که: قومی اند که در سخن، مارا چندان میترسانند که دل ما از خوف، پاره میشود. این روا باشد؟ گفت: بهتر از آن که صحبت با قومی دارید که امروز شمارا ایمن کنند و فردا به خوف درمانید.
_ذکرحسنبصری،تذکره الاولیاء
یجایی خوندم نوشته بود:
ما عربها همه چیز را به چشمانمان ارتباط میدهیم
حتی زمان شنیدن خبر غمگین میگوییم:
چشمم کور شود
فراموش میکنیم شنیدن برای گوش است،
اما برای چشمانمان آن را قرار میدهیم
تصور کن میزان عشق و علاقه ی کسی که به تو میگوید: یا نور عینی...
( ای نور چشم من...)
وگفت: هرچه دل یابد برکات آن ظاهر شود بر بدن و هرچه روح یابد برکات آن پدید آید بر دل.
_ذکرابوالقاسمنصرآبادی، تذکره الاولیاء
در روزگاری به سر میبریم که بیشتر مردم بیوفایی را زیرکی میدانند!...
_خطبه۴۱نهجالبلاغه
وسترزق فرحه تود لو ان لک
جناحان ابیضان تطیر بهما الی الافق...!
و خوشحالی نصیبت خواهد شد
به اندازه ای که دلت بخواهد
دوبال سفید داشته باشی
که با آنها به افق پرواز کنی...!
خدای متعال افرادی به سویت میفرستد که مثل رحمت اند، آنگاه که تو پراکنده و بهم ریخته ای تورا مجددا مرتب میکنند، زلالاند و خالص همچون آب، قلب هایی در سینه دارند همچون پرندگان...
احبک
اکثر تساعا من رویا عینیک
اکثر قربا من مسامات جلدک!
دوستت دارم
بیشتر از وسعت دیدِ چشمانت
نزدیک تر از روزنه های پوستت!
_عبلهالروینی
و یکی از وی وصیتی خواست. گفت: همت خود را در پیش و پس مفرست. گفتند: این را شرح باید. گفت: از هرچه گذشته و از هر چه نا آمده، اندیشه مکن، و نقد وقت را باش.
_ذکرذوالنونمصری، تذکره الاولیاء
وگفت: سنگی دیدم در راهی افگنده و بر آن سنگ نبشته: اِقلب و اِقرا. یعنی برگردان و بخوان. گفت: برگردانیدم، نوشته بود که: چون تو عمل نکنی بدآنچه دانی، چگونه میطلبی آن چه ندانی؟
_ذکرابراهیمادهم، تذکره الاولیاء