eitaa logo
‌•بَچّهِ‌هِیئَتی•
2.2هزار دنبال‌کننده
872 عکس
291 ویدیو
2 فایل
• مَـنْ مـاٺَ عَـلے حُـبِّ حَسَـــنْ ..(:¹¹⁸ @Yasine133 @Sobhan_118 - اگه کآری داشتین ... - اتاقِ‌روضه: [ @hazine69 ] - رحمت‌ به پدرُ‌ مادرِ‌ اونی‌ که‌ کپی‌ نمیکنه ! * ساکن‌مشهدُالرِّضا ، دانشجو‌ زبان‌خارجی 📚📍
مشاهده در ایتا
دانلود
.. بنویسید به روی کفنم سینه زن است.. سینه‌اش وقف‌ استُ گدای‌ است..♥️🌿 @calbe118
را صدا میزنم؛ با دلی که اشتباهاتش از پا درش آورده...!!
مخصوصاََ اگه برآدر باشه خوآهر ... 💔:)!
علی اکبر که جوشن داشت آن شد... تو که جوشن نداری وای بر منِ ..💔🚶‍♂
enc_16770988891862574867867.mp3
9.38M
وقتی میگم جِلو چشمآمِ حرم ♥️:)! @Calbe118
رهام نکن ...mp3
3.67M
رهام نکن تو خونواده‌ی منی ♥️✨ @Calbe118
در پایان فتح رود فرات؛ مولا علی(ع) رو به پسرانش گفت: - و چشمان من هستند محمدحنفیه بازوی من... و تو عباس ... سپس سر را به سمت چپ سینه‌اش فشار داد . عباس صدای قلب پدر را شنید. چشمانش را بست. محمد‌حنفیه آرام خندید و نزدیک گوش حسین(ع) گفت: - عباس هم قلب امیرالمومنین است ...♥️ 🌿| •کتاب برادرِ من تویی• |🌿 @Calbe118
به حرمله گفتن تو کربلا جایی شد دلت بسوزه ؟ گف آره . گفتن کجا ؟ گف وسط جنگ بودیم .. یهو دیدم لباس عربی تنشه یه چیزی شبیه قنداق بچه دستش گرفته داره میاد وسط میدون ... یه بچه رو گرفت بالا سرش از لشگر طلب کرد گفتن خب‌‌‌‌....؟؟ گفت وقتی تیرو زدم ..‌ به وضوح دیدم دستُ‌پآشو گم کرد ....‌‌‌‌...💔 ارباب دست می‌کشید به محاسنش به میگفت .. علی جوآبِ مادرتو چی بدم بابا ..؟💔🥀
مِنَّت‌برایِ‌دیدنت‌ازخواب‌می‌کشم💔🚶‍♂! ¹²⁸دِلَم .
این حرفی بود به شدت دِلی.. آقای ؛ دورت‌بگردم دلخوش نشستم یه نمازِ صُبحم رو به افُقِ اذانِ حَرمت به جا بیارم نزار عُقدش بمونه رو دلم ‌‌ من‌ نوکرتم‌ُ‌ هر‌چه‌ صلاح‌ است‌ 💔(:
یادم نمی‌رَود همه‌ی عِزَتم تویی من پای سفره‌ی تو شُدم مُحتَرم 🌱
شُکوه با کاروان ِ همراهه (:
بین آغوشِ بود ولی مُبهم شد ... یک حُسینیه همان‌جآ ؛ نیز شُد 🥀
زینـب گرفــته دســت به سر؛ میکنــد نگاه... درهم شده ؛ بینِ قتلگاه🖤:)
همه‌ی مظلومیت سید‌الشهدا از ماجرای این شاهزاده عیان شد .... اگه حضرت شهید نمی‌شد یه عده میگفتن: " خب اصلِ جنگ همینه دو طرف باهم بجنگن یه طرف برنده است یه طرف بازنده و این دلیلی بر حقانیت نیست .. " ولی وقتی ابی‌عَبدللّه این شش‌ماهه رو وسط میدون و با لباس عربی (ینی‌بدونِ‌زره) رو دست گرفت و صدا زد: اگر به من رحم نمی‌کنید به طفلِ شیر خواره‌ام رحم کنید ؛ و اگر به من اعتماد ندارید علی را ببرید سیراب کنید و باز گردانید ... و امام آشکار شد چون در هیچ کتابی هیچ دینی هیچ مذهبی هیچ شرعی هیچ قانونی گفته نشده طفلِ‌شیر‌خوار رو میشه با زد ..💔(:
ای وای! که عُمری‌ تابوتِ تو بر سَرِ دوشِ بود .....💔
_ شبِ‌هَشتم ؟ +مراسمِ ختمِ .
وقتِ برگشت زمین می‌خورد دوباره پا میشد ؛ زمین می‌خورد 🥀
از خیمه که اومد بیرون ؛ دید داره بی‌صدا مثلِ ابرِ بهار گریه میکنه ... +چیشده خواهرم؟! _ ! نمیشه باورم که وقتِ رفتنه ....🥀
‌ _خودت را فقط به خدا بسپار و از او کمک بخواه ؛ خودت را در آغوش خدا گم کن و از خدا سیراب شو ، اشباع شو ،سریز شو . آنچنان که بتوانی دست زیرِ پیکره پاره پاره بگیری و اورا از زمین بلند کنی و به خدا بگویی " این را از آلِ محمد قبول کن " _کوه هم اگر باشی با دیدنِ این منظره ویرانگر و دلخراش ؛ از هم میپاشی و متلاشی میشوی... اما نه ؛ تو کوه نیستی ؛ که شاگردِ کودَن و مانده و درجازده‌ مکتبِ توست .. (س) با‌خودشان.
در مقابلِ ظلم سکوت میکنیم .. اون وقت به عزایِ مینشینیم !( ؛ @calbe118
به گنبدِ خیره میشه : کاش مانند برادر کَفنی داشت
بعدِ حیدر نیمه‌های شب که میرفت بالا سرِ قبر خاکیِ بی‌بی ، از بچه‌ها میگفت برا‌ خآنوم.. فآطمه‌‌ی‌من: نیستی ببینی زینبت چقدر خآنوم شده ... تو نیستی ولی من مثل تو هر شب بالا سرِ آب میزارم ... برا هرکدوم یه چیزی میگفت برا امام‌حَسَن میگفت : زَهرآ جآنم .. نیمه‌های‌ شب بود دیدم که حَسَن بیداره ، با گریه میگفت زیرِ لب ، نزن نآمرد‌ مآدرم بارِ داره 💔(:!!
اي مِهربان‌تر از پدرُ مآدرم ؛ ¹²⁸ .
نآمَت دلیلِ گریه‌ی بی‌اختیارِ من (":!