eitaa logo
نوای عشــــــ♥️ـــــق
2.9هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
5.5هزار ویدیو
33 فایل
. متن‌هاش قلب و روحتو نوازش میده♥✨ از بس عاشقانه هاش خاصِ💕😍 دلبری کن با دلبرانه هاش قشنگم 🥰 حرفی سخنی میشنوم👇 https://harfeto.timefriend.net/17570960814509 ❌️کپی برای کانال دار حرام ❌️
مشاهده در ایتا
دانلود
نوای عشــــــ♥️ـــــق
سرگذشت مریم کینه پارت پنجاه چهار سلام اسمم مریمه ... رامین هم راضی نبود ولی من قانع اش کردم که دخال
سرگذشت مریم کینه پارت پنجاه پنج سلام اسمم مریمه ... چندروزی ازخواستگاری گذشته بودکه من مهسا رو توی راپله دیدم بهش سلام کردم و گفتم مبارکه گفت به کوری چشم خاله ات من بامحسن ازدواج میکنم به مادرت بگو دخالت نکنه گفتم مادرمن اهل دخالت کردن نیست مهسا همنجوری که داشت میرفت پایین گفت اون داره مادر محسن رو پر میکنه فکرنکن نمیفهمم من به هیچ کس حق دخالت نمیدم..مهسا نیومده داشت همه روبه جون هم مینداخت تارسیدم خونه زنگ زدم به مامانم گفتم مهساچی گفته وازش خواستم کوچکترین دخالتی نداشته باشه حتی ازروی دلسوزی محسن و مهسا میرفتن خریدهای قبل عقدرومیکردن من از طریق دخترخاله ام درجریان قرار میگرفتیم محسن درامدانچنانی نداشت و بیشتر پول خریدهاروبادعواازشوهرخاله ام میگرفت خاله ام میگفت مهساخریدکه میره دست روی گرونترینهامیذاره ومحسن مجبوره کمبودمالیش روازپدرش بگیره خلاصه خبرزن گرفتن محسن توی فامیل پیچیدویک هفته مونده به مراسم عقدمحسن یه روزگوشیم زنگ خوردشماره ناشناس بودوقتی جواب دادم صدای یه دخترجوان پیچیدتوگوشیم که سلام کردبعدخودش روسمیرامعرفی کرد... ادامه در پارت بعدی 👇 ‎‎‌‌‎‎
سرگذشت مریم کینه پارت پنجاه شش سلام اسمم مریمه ... خودش روسمیرامعرفی کرد شناختمش دخترعمومحسن بودباهاش سلام علیک کردم متوجه شدم داره گریه میکنه میدونستم عاشق محسن بوده گفت جاریت تمام ارزوهای منوخراب کردمنوومحسن رابطه خوبی داشتیم وقراربوباهم نامزدکنیم کاش هیچ وقت ارایشگاه جاریت نمیرفتم که بامحسن بیشتراشنابشه سمیرابرام تعریف کردکه بعدازاشنایی محسن اون شب خونه ماوقتی محسن متوجه میشه مهساارایشگربه سمیرامیگه وچندبارسمیرارومیبره پیش مهساوهمین بردنهای سمیرابه ارایشگاه باعث اشنایی بیشترمهسابامحسن میشه وقتی سمیرابرام تعریف میکرد..خیلی ناراحتش شدم وبهش گفتم بدون محسن عاشقت نبوده اگرواقعاتورومیخواست دنبال مهسانمیرفت حالاهرچقدرهم که مهسابراش قرقمزه میرفت من سمیرارودرک میکردم چون خودم کشیده بودم ازرفتارهای مهسا مادرشوهرم دوروزمونده به عقدمهسارفت شمال ولی میدونستم برگرده خوابهای بدی برای مهسادیده..من مجبوربودم بخاطرخاله ام شده توی مراسم باشم روزعقدمهسارامین خیلی گرفته بودمیدونستم بخاطربرادرجوان مرگشه...خلاصه من رایان رو آمده کردیم وبارامین مادرم داداشم رفتیم محضر... ادامه در پارت بعدی
سرگذشت مریم کینه پارت پنجاه هفت سلام اسمم مریمه ... مهساخیلی خوشگل شده بودارین روگذاشته بودپیش دوستش که راحتترباشه!!رامین اروم بهش گفت میدادی به مریم نگهداره به دوستت میگفتی اون یادگاربرادرمه اگریه موازسرش کم بشه خون به پامیکنم بیشترمنظوررامین به محسن بودوفکرمیکنم میخواست بهش هشداربده که مراقب ارین باشه محضرخیلی شلوغ بودیه لحظه چشم انداختم سمیرارودیدم چقدراین دختربه دلم نشسته بودخیلی باوقاروسرسنگین بودمیدونستم به اجبارخانواده اش امده ولی رفتارش خیلی عادی بودحتی بعدازخطبه عقدامدبه محسن مهساتبریک گفت شام همه خونه خاله ام دعوت بودیم غذاازبیرون اورده بودن ماشام روخوردیم بامامانم بلندشدیم امدیم اون شب خونه مادرم موندیم فرداصبح که برگشتیم مهساهنوزنیومده بودنزدیکهای غروب بودمهسابامحسن امدن وسیله برداشتن رفتن دوروزبعدازعقدمحسن مادرشوهرم برگشت من ورامین روصداکردپایین گفت مهسابایدبره ازاینجاخونه وماشین روبایدبذاره میدونستم همون موقع ام که ماشین مسعودروفروختن سندبه نام مهسا نزدن..مادرشوهرم گفت ارینم بذاره خودم بزرگش میکنم.... ادامه در پارت بعدی
سخن از عشق بگو" ‌، دلبر جانانه ی من ... غیر عشق هیچ مگو ، بر دل دیوانه ی من ، نیست در حلقه ی عشاق ز من عاشق تر .. ای حبیب دل من  ، گوهر در دانه ی من ، بامن ان کن ، که سزاوار کمالت باشد ... ای مرا ناب ترین ،  ساغر و پیمانه ی من ، ، قصه ی هجر  تو را نیست توان ، نتوانم ، چه نگارد قلمم از تو ، وُ .. افسانه ی من ، همه یک سوی ، ولی سوی تو ، سوی دل ماست ... مرو ای خوبترین ، از دل ویرانه ی من ، من ز تو مست شدم ، بی خبر از خویشتنم ، باخبر باش ، تویی روشنی خانه ی من ، غافلی از شب هجران و ، من و ، فریادم ، چه بگویم ز غم و نعره ی مستانه ی من ، سایه ات بر سر ما ، دور نرو میمیرم همچو روحی به تنم ، حضرت فرزانه ی من• 𝄞  @cbufeuhdwt ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
دلبری دل بسته بود اما دلش با ما نبود قلب سردی بود درجان دلش گرما نبود . یکدلیها مینمود و ادعایی داشت،لیک یک دلی ها بود ، اما با دلم اصلا نبود . تک زلیخایی که با یوسف ترین عاشقم، پیرهن ها میدرید اما دلش ،شیدا نبود . آه ،واویلا دلم را سخت مجنون کرده بود گر چه لیلا بود ، اما ، آه ه ه واویلا نبود . چشم او دریایی و چشم و دلم دریاترین در قیاس اشک هایم وسعت دریا نبود . هفت شهر عشق را در طالعم گشتم، ولی حیف در پسکوچه تقدیر من پیدا نبود . آه ای غم‌ های زرد و خشک ایام خزان ؟ درد و داغ هیچ عشقی این قدر یلدا نبود ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‎ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@cbufeuhdwt
به تو باز خواهم گشت... در جهان و لباسی دیگر؛ و باز باهم می‌رقصیم دنیا برای یکبار عاشقت بودن کوتاه است... 🦋❤️🦋 @cbufeuhdwt