eitaa logo
نوای عشــــــ♥️ـــــق
3هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
5.5هزار ویدیو
33 فایل
. متن‌هاش قلب و روحتو نوازش میده♥✨ از بس عاشقانه هاش خاصِ💕😍 دلبری کن با دلبرانه هاش قشنگم 🥰 حرفی سخنی میشنوم👇 https://harfeto.timefriend.net/17570960814509 ❌️کپی برای کانال دار حرام ❌️
مشاهده در ایتا
دانلود
هر بار دلم می‌گیره، یاد چشمات می‌افتم… چون اونجا خونه‌ی امن دلمه 👀❤️🏡 💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞 @cbufeuhdwt 💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
نوای عشــــــ♥️ـــــق
#سرگذشت_هورا #تقاص #پارت_پنجاه_شش سلام اسم هوراست... من هم درحق خودم بدکردم هم درحق خاله ام حیف چشما
سلام اسم هوراست... پسری که بازاریاب شرکت بوده دوست شدم بهش اعتمادکردم وگول حرفهاش روخوردم وقتی فهمیدحامله ام زدزیرهمه ی حرفهاش باهم دعوامون شد و رفت،ادرس درست حسابی ازش ندارم وبرای اینکه ابروریزی نشه بچه روسقط کردم..هرچند مامانم هیچ وقت این دروغ های بچگانه ام روباورنکردوبارهاازم میخواست راستش روبگم امامن همش همین حرفهاروتکرارمیکردم..رضا وقتی فهمید از شرکت امدم بیرون خیلی پیگیرم بودکه دوباره برگردم امامن قبول نکردم ازش خواستم بریم صیغه روباطل کنیم،وقتی فهمید تصمیمم جدیه شروع کردبه تهدیدکردن که حق نداری جدابشی،باید مثل قبل بامن باشی وگرنه آبروت رومیبرم اولین کاری که کردم سیم کارتم روعوض کردم هرچندمیدونستم ازطریق خاله ام بازپیدامیکنه..با کمک یکی ازدوستام تویه فروشگاه زنجیره ای کارپیداکردم مشغول شدم گیردادنهای بابام بازشروع شد..بعد از سه هفته برگشتم خونه ی خودم تواین مدت چندباری رضارودوربرخونم میدیدم اماهیچ وقت جلوش افتابی نمیشدم..وقتی رضا ازم ناامید شد خودش گفت بریم صیغه‌ رو باطل کنیم... ادامه در پارت بعدی 👇
سلام اسم هوراست... روزی که از رضا جداشدم احساس میکردم یه بارسنگین از رو‌ دوشم برداشته شده،از این ماجراشیش ماه گذشت ومن تواین مدت صندوقدارفروشگاه شده بودم..وگاهی متوجه ی نگاهای ابراهیم پسرصاحب فروشگاه میشدم اماهیچ وقت جدی نمیگرفتمش چون خیلی اختلاف طبقاتی باهم داشتیم..ابراهیم کم کم بهم نزدیک شدتوحرفهاش میگفت ازم خوشش میاد هیچ کس ازگذشته ی ابراهیم چیزی نمیدونست چندباری پیشنهاد داد باهم بریم بیرون وانقدرگفت تاقبول کردم...ابراهیم خودش گفت از زنش جدا شده و یه پسر دختر دوقلو چهارساله داره که مادرش ازشون نگهداری میکنه بعدازچهارماه ابراهیم ازم خواستگاری کرد منم چون میدونستم مردخوبیه گفتم بایدباخانواده ام مشورت کنم مامانم خیلی خوشحال شدوازذوقش به خاله ام میگه پسرفروشگاه خواستگارحوراست،،این حرف به گوش رضارسیدشب که میخواستم بخوابم پیام امد..وقتی بازش کردم ازطرف رضابودنوشته بودشنیدم میخوای شوهرکنی ازمن بهترپیداکردی یاپولدارتره درجوابش نوشتم فکرنکنم به شماربطی داشته باشه.... ادامه در پارت بعدی 👇
سلام اسم هوراست رضا گفت جواب دادربطش بهت نشون میدم جوابش ندادم گوشیم روخاموش کردم صبح که روشن کردم چهارپنج تاپیام تهدیدامیزازطرف رضاداشتم خیلی جدیش نگرفتم گفتم ولش کن خودش خسته میشه نزدیک ظهرابراهیم پیام داداگرمیشه بریم بیرون چون کارخاصی نداشتم قبول کردم برای ساعت۲باهاش قرارگذاشتم..اما ابراهیم گفت ناهاربریم وقتی دیدم اصرارمیکنه قبول کردم به مامانم جریان گفتم سریع اماده شدم یکساعت بعدابراهیم سرکوچه منتظرم بود دوتافرشته ی کوچلونازهم باهاش بودن انقدرازدیدن بچه هاش ذوق زده شدم که یادم رفت اصلابه ابراهیم سلام کنم بعدازچنددقیقه تازه گفتم سلام که ابراهیم خندیدگفت میذاشتی یه نیم ساعت دیگه سلام میکردی،،اسم بچه ها ایدا ادرین بودانقدرشیرین زبون بودن که همون اول مهرشون به دلم نشست..عاشقشون شدم بابچه هارفتیم پیتزاخوردیم بعدهم شهربازی حسابی خوش گذشت ابراهیم گفت من با پدرومادرم صحبت کردم اخرهفته میایم خواستگاری،ابراهیم همیشه توحرفهاش میگفت قصداینکه صاحب یه بچه دیگه بشه رونداره مگراینکه من بخوام.... ادامه در پارت بعدی 👇
سلام اسم هوراست ‌بااین حرفش قوت قلب میگرفتم میگفتم بس بابچه دارنشدن من مشکلی نداره ولی نمیدونم چراجرات اینکه بهش بگم چه اتفاقی برام افتاده رونداشتم..بامامانم هماهنگ کردم به ابراهیم خبردادم وقرارشدجمعه شب بیان خواستگاری به خواست خودم قرارشدبیان خونه ی من چون وسایلم بهترازخونه ی بابام بودونمیخواستم توبرخورداول توذوقشون بخوره،جمعه ازصبح افتادم به جون خونه حسابی همه جاروبرق انداختم بعدبه خودم رسیدم بابام خریدهام روانجام داده بود..نزدیک ساعت۹شب بودکه ابراهیم به همراه پدرومادرش خواهربزرگش دامادشون امدن برعکس تصوری که داشتم خیلی ادمهای خاکی ومهربونی بودن وتوهم جلسه ی اول به دل هم نشستیم حرفهای مقدماتی زده شدقرارشدبرای عقدعروسی یه جلسه ی دیگه بیان..مامانم مثل من نگران موضوع بچه دارنشدنم بودومیگفت حوراهرچه زودتربه ابراهیم بگوتاهمه چی رسمی نشده،فردای خواستگاری بازمامانم نتونسته بودجلوی دهنش روبگیره وبه خاله ام گفته بود... ادامه در پارت بعدی 👇
هر شب می‌خوام قبل از خواب یه چیزی یادت بیارم: هیچ‌کس مثل من عاشقت نیست… شب بخیر عشق خاصم 💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞 @cbufeuhdwt 💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
شبت بخیر شاهزاده‌ی دل من بخواب که فردا دوباره باید عاشق‌ترت کنم.🫂❤️💙 💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞 @cbufeuhdwt 💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
بگذار "آغوشت" مُعجزه ای شود ؛ و تمام این شب ها را بخیر کند..!💋 💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞 @cbufeuhdwt 💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
نگو شبت بخیر به جاش بگو: من تورو بین همه کسایی که دوست دارم؛ یجور دیگه دوست دارم.🤗 💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞 @cbufeuhdwt 💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شب بخیرقشنگترینم😍💙🫂❤️🫀😘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا