eitaa logo
نوای عشــــــ♥️ـــــق
3هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
5.5هزار ویدیو
34 فایل
. متن‌هاش قلب و روحتو نوازش میده♥✨ از بس عاشقانه هاش خاصِ💕😍 دلبری کن با دلبرانه هاش قشنگم 🥰 حرفی سخنی میشنوم👇 https://harfeto.timefriend.net/17570960814509 ❌️کپی برای کانال دار حرام ❌️
مشاهده در ایتا
دانلود
ما بر درِ عشق حلقه کوبان ‌‌‌ تو قفل زده کلید بُرده @cbufeuhdwt
انقدر بوسيدمش تا خسته شد خسته از بوسيدن پيوسته شد خواست لب بر شكايت بشكفد لب نهادم بر لبش تا بسته شد @cbufeuhdwt
مژده ای دل که مسیحا نفسی میاید شوهر خوب مگر گیر کسی میاید @cbufeuhdwt
نوای عشــــــ♥️ـــــق
سرگذشت ترلان عاقبت به خیر پارت سی چهار من ترلان هستم یه دختر آذری سال ۱۳۳۸ تو یکی از روستاهای اطراف
سرگذشت ترلان عاقبت به خیر پارت سی پنج من ترلان هستم یه دختر آذری سال ۱۳۳۸ تو یکی از روستاهای اطراف تبریز به دنیا اومدم مادرشوهرم به خاطر اینکه حسین دو هفته بیشتر مرخصی نداشت خیلی زود مراسم بله‌برون وحیده رو برگزار کردکار نامزد وحیده ارومیه بود واسه همین تو کمتر از یک ماه بساط عروسی رو چیدند و وحیده همراه با شوهرش راهیه ارومیه شد و بعد از رفتنش تونستم کمی نفس راحت بکشم.اواخر تابستان ۵۷ بود و از رفتن حسین یه ماهی میگذشت.صبح زود با دل درد شدید از خواب پریدم.بی‌مهابا خواستم بلند شم که یهویی سرگیجه امانم نداد و با سر خوردم زمین ناگزیر فریاد زدم، خانوم ،خانوم..مادرشوهرم با ترس اومد اتاقم و گفت.چی شده دختر؟ سکته کردم، چرا رنگت مثل گچه؟نکنه فشارت افتاده.نای حرف زدن نداشتم سریع برام آب قندی آورد و با ضربه‌ای که به در حیاط میزدند اتاق رو ترک کرد.صداشون رو میشنیدم که تو حیاط داشتند حرف میزدند زن‌عموی حسین اصالتا روس بود و اسمش سودا بود سودا از طب سنتی سر در میاورد و خیلی از دردها رو تشخیص میداد خانوم در حالیکه از حال من بهش میگفت، وارد اتاق شدندسودا تا منو دید لبخند پهنی رو صورتش نشست و با صدای آرومی رو به خانوم گفت؛ مبارکه بارداره.... ادامه در پارت بعدی 👇
هَرگز ازتُوعي‌ کِه باعِث لَبخَند      زدَنم شُدي‌ دَست نمیکِشم💍🕊❤️ @cbufeuhdwt
〚تــــــــــو∞〛 هَمـان ناب تَرین جاذبه یِ دُنیـایـی🍃♥️🌍 @cbufeuhdwt
بیدار شدنت دلیل زندگی هر روز منه دورت بگردم🫂🫀 @cbufeuhdwt
‌‌‌ کاش لبخند به وفاداری غم بود🖇❤️‍🩹 @cbufeuhdwt ‌‌
یا نیمه گمشده منو پیدا کنید یا مخ نیمه گمشده همه تونو میزنم!!! شوخی ام ندارم ..☹️  😂😂😂😂
‏همسایمون رفته آلمان دیشب زنگ زد گفت گربه‌م چطوره؟ گفتم والا مُرد گفت داداش خبر بد رو اینجوری نمیدن که مثلا بگو داشت تو تراس بازی میکرد فرداش هم میگفتی افتاده مُرده گفتم ببخشید چشم گفت خواهش میکنم حالا بابام چطوره ؟ گفتم داره تو بالکن بازی میکنه 😂😂🤣🤣🤣 @cbufeuhdwt