eitaa logo
نوای عشــــــ♥️ـــــق
3هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
5.5هزار ویدیو
34 فایل
. متن‌هاش قلب و روحتو نوازش میده♥✨ از بس عاشقانه هاش خاصِ💕😍 دلبری کن با دلبرانه هاش قشنگم 🥰 حرفی سخنی میشنوم👇 https://harfeto.timefriend.net/17570960814509 ❌️کپی برای کانال دار حرام ❌️
مشاهده در ایتا
دانلود
Ahmad SoloAlhagh - Ahmad Solo.mp3
زمان: حجم: 6.48M
🎙احمدسلو 🎼 الحق ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌼🌸🌺┅═ঊঈঈ═┅╮ @cbufeuhdwt ╰┅═ঊঈ🌱🌱ঊঈ═┅╯
سرگذشت مریم کینه پارت_اول سلام اسمم مریمه ... چند روزی بود صبحها که بیدار میشدم حالم خوب نبود تهوع و سرگیجه داشتم،، خیلی بی حال بودم شک کردم نکنه باردار باشم زنگ زدم به رامین ولی گوشیش خاموش بود..زنگ زدم به رویا دوستم گفتم بیا بامن بریم ازمایشگاه،با تعجب گفت مریم یعنی بارداری خاک برسرت مامانت بفهمه میکشتت،باهاش دم پاساژی که همیشه میرفتم خرید قرار گذاشتم..مادرم معلم مدرسه بود یه ادم خیلی مذهبی وخشک که اصلا باهاش راحت نبودم،وهیچ وقت نمیتونستم باهاش درد دل کنم..منتظرشدم بره مدرسه همین که رفت سریع اماده شدم رفتم سمت جایی که با رویا قرار گذاشته بودم.تقریبا باهم رسیدیم رویاتامنو دیدگفت مریم چکارکردی توکه دوماه دیگه عروسیته بااون خانواده شوهرحساس، بااون مادرسخت گیرمیدونی اگربفهمن چه اتفاقی میفته..گفتم فعلا بریم ازامایش بدیم تا ببینم چه خاکی باید توی سرم بکنم ،رفتم ازمایشگاه اینقدرالتماس کردم که بعدازیکساعت جواب روبهم دادن گفت مبارکه گفتم مثبته..دخترچشماشوریزکردگفت بله بعدباتیکه گفت دوستداشتی منفی باشه،خب حواست رو جمع میکردی که الان کاسه چه کنم چه کنم دست نگیری... ادامه در پارت بعدی 👇
سرگذشتمریم کینه پارت دوم سلام اسمم مریمه ... ازازمایشگاه امدم بیرون خیلی حالم بد بود دوباره زنگ زدم به رامین، ایندفعه گوشیش روشن بودتاوصل کردگفتم رامین وزدم زیرگریه..ترسیدگفت مریم چی شده چرا گریه میکنی چیزی شده ،گفتم چی میخواستی دیگه بشه ابروم روبردی جواب مامانم روخانواده ات روچی بدم.. رامین گفت چی شده حرف بزن، گفتم چند روز حالم خوب نیست الان امدم ازمایش دادم میگن حامله ای میفهمی یعنی چی رامین ساکت بودهیچی نمیگفت..باگریه میگفتم من چکارکنم دوماه دیگه عروسیه باشکم بالاامده بایدلباس عروس تنم کنم بهم نمیخندن.. وای مامانم اگرمیفهمیدچی میدونستم هیچ وقت نمیبخشم منو رامین نامزدبودیم وبه صیغه محرمیت شیش ماه خونده بودیم که تامراسم عقدعروسی هردوتاش روباهم بگیریم..من پدرنداشتم ومادرم منودوتابرادرهام روباپول تدریسی که میگرفت بزرگ کرده بود..نصف روزتوی مدرسه دخترونه بود نصف روزم توی اموزشگاه معلم دینی قران وعربی بود وخط قرمزش اینجورمسائل بود..حتی یه بارشاگردش روبخاطراینکه بادوست پسرش دیده بودتامرزاخراج برده بود..حالادخترخودش باتهدیدبه فرار خودکشی بادوست پسرش نامزدکرده بود.وصیغه محرمیت خونده بودن که باهم محرم باشن واین دسته گل رواب داده بود اینقدرکه ازمامانم میترسیدم ازبرخوردخانواده رامین نمیترسیدم.. ادامه در پارت بعدی 👇
سرگذشت مریم کینه پارت سوم سلام اسمم مریمه ... حالادخترخودش باتهدیدبه فرار خودکشی بادوست پسرش نامزدکرده بود.وصیغه محرمیت خونده بودن که باهم محرم باشن واین دسته گل رواب داده بود اینقدرکه ازمامانم میترسیدم ازبرخوردخانواده رامین نمیترسیدم..رویاگفت مریم فعلابه مامانت چیزی نگوگفتم تاکی خلاصه که میفهمه..دم ازمایشگاه بودیم که رامین دوباره بهم زنگزدگفت بایدببینمت نروخونه بارویامنتظررامین موندیم،،وقتی رامین امد تا یه مسیری رویا رو رسوندیم و خودمون رفتیم رامین خیلی کلافه بود همش میگفت ابرومون میره باحرفهاش دلشوره گرفته بودم گفتم الان میگی چکارکنیم..گفت باید عروسی رو بندازیم جلوترچاره دیگه ای نداریم که به همه بگیم بچه هفت ماه به دنیاامده.. گفتم رامین انگارمتوجه نیستی من روزبه روز وضعیتم تغییرمیکنه میفهمن،گفت خونه رویه کم دورتراجاره میکنیم که رفت و امد زیاد نداشته باشیم وکسی متوجه نشه من رو رسوند خونه وگفت بهت خبرمیدم من باخانواده ام صحبت میکنم که عروسی رو توی ماه بعد برگزار کنیم.. گفتم باشه شب که مادرم امدگفتم رامین زنگ زده و قرار عروسی روماه بعدبگیریم... ادامه در پارت بعدی 👇 ‎‎‌‌‎‎
سرگذشت مریم کینه پارت چهارم سلام اسمم مریمه ... مامانم گفت چه عجله ای هست همون موقعی که قراربوده برگزارش میکنیم من چندتاوسیله تورونخریدم ومنتظرم حقوق این دوماه بگیرم ویه مبلغی ازش بذارم کنارکه بتونم بخرمشون گفتم من هیچی نمیخوام همینای که خریدیدکافیه مامانم باتعجب گفت مریم معلوم هست چته تادیروز واسه خریدن خیلی چیزهاغرغرمیکردی ومیگفتی چرا اینارونمیخری الان این حرف رومیزنی..گفتم نظرم عوض شده سرعقل امدم بدبنظرتون بعدازعروسی هم میتونیم بخریم..خلاصه رامین خانواده اش روتونست راضی کنه که ماه بعدمراسم‌ روبگیریم وبرخلاف قولی که روزاول به مامانم داده بودکه خونه رونزدیک مامانم بگیره رفت یه خونه نزدیک محل کارش گرفت که یکساعتی باخونه مامانم فاصله داشت باهربدبختی بودمامانم راضی شدمراسم ماه بعدبرگزاربشه ولی همش میگفت نمیدونم چرااینقدرعجله ای داریدبرگزارش میکنید..من که خیلی خوشحال بودم ازاینکه کسی فعلامتوجه نمیشه چه اتفاقی افتاده،،طی روزهای باقی موندبه عروسی من ورامین تمام کارهاروانجام دادیم هرچندحال خوبی نداشتم وخیلی بیحال بودم وهمه ام دلیل حال بدورنگ پریدگیم روفشارکارواسترس نزدیک عروسی میدونستن وشک نمیکردن.. ادامه در پارت بعدی 👇
سرگذشت مریم کینه پارت پنجم سلام اسمم مریمه ... شاید طی هفته چندتاامپول حالت تهوع میزدم که فقط سرپاباشم وبتونم کارهاروسریعترانجام بدم..یک هفته مونده به عروسی جهیزیه من‌روبردن چیدن فقط جاکفشیم مونده بودکه قراربودتوی هفته اینداماده بشه..لباس عروس فیلمبردار خنچه عقدرواوکی کردیم وسه روزمونده به عروسی جاکفشی اماده شد.وقتی به رامین زنگزدم گفت دوستم وانت داره بادوستم میبرمش واون روزنحس رامین رفت و...رامین گفت دوستم وانت داره خودم میرم میبرمش تونگران نباش..گفتم رامین منم باهات بیام گفت..کجا میخوای بیای بااون حالت خودم موقع تحویل گرفتن حواسم هست نترس سالم تحویل میگیرم سالمم میرسونمش..گفتم بس قبل تحویل گرفتن قشنگ نگاه کن موردنداشته باشه گفت باشه رامین قراربودبادوستش که وانت داره برن ولی دوستش میگه من کاردارم سویج رومیده بهش میگه خودت ببرش..رامین به برادرش زنگ میزنه وقرارمیذارن باهم برن اسم برادر بزرگتر رامین مسعود بود که نزدیک یکسال نیم پیش عروسی کرده بود و یه پسردوماهه داشت..ازهمون شب نامزدی متوجه رفتارهای حسادت امیزمهسامیشدم بامن اصلاخوب نبودوخیلی حس حسادت داشت وهمیشه میونه من ومادر رامین روبهم میزد... ادامه در پارت بعدی 👇
خواب دریا وشب مهتاب تعبیرش تویی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌼🌸🌺┅═ঊঈঈ═┅╮ @cbufeuhdwt ╰┅═ঊঈ🌱🌱ঊঈ═┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Parsa MpParsa Mp - Dordooneh (128).mp3
زمان: حجم: 3.37M
🎙پارسا ام پی 🎼 بهونه موزیک پایانی امشب✨💖 🌼🌸🌺┅═ঊঈঈ═┅╮ @cbufeuhdwt ╰┅═ঊঈ🌱🌱ঊঈ═┅╯
نوای عشــــــ♥️ـــــق
🎙پارسا ام پی 🎼 بهونه موزیک پایانی امشب✨💖 🌼🌸🌺┅═ঊঈঈ═┅╮ @cbufeuhdwt ╰┅═ঊঈ🌱🌱ঊঈ═┅╯
من برای داشتنت لحظه شماری کردم واسه دیدنت گلم شب زنده داری کردم از همه کس از همه چیزِ جهان بگسستم من برای داشتنت خدا رو راضی کردم
‌ ‌ ولی بیا اعتراف کنیم هیچکس مثل تو به من نمیاد .🫂 ‌@cbufeuhdwt
‌ ‌ یه روز اونقد تو بغلم فشارت میدم که بری تو قلبم🌚 @cbufeuhdwt