#سرگذشت_پروین
#چشم_هم_چشمی
#پارت_صد_شصت_هشت
سلام اسم من پروین هست متولد سال چهل هستم...
آخه تو فامیل ما کسی تا حالا طلاق نگرفته بود.میگفت عمه خاله دایی میانو بهش نیش وکنایه میزنن راستم میگفت بااینکه فامیل هامون میدونستن حشمت شهید شده باز هم بهم نیش وکنایه میزدن..اونموقع هم مثل الان نبود که رفت وآمد کم باشه هرروز فامیل همدیگرو میدید وازکارهای همدیگه خبر داشتن..من اصرار کردم به معصومه که جدابشه وبه حرف بقیه توجه نکنه..
معصومه برای اولین بار سرم داد زدو گفت رفتی نشستی سر زندگیت وداری به من میگی طلاق بگیر..پیش مرتضی کلی خجالت کشیدم.مرتضی وقتی دید معصومه سرم داد زد گفت پروین دیگه هیچ وقت بهش نگو چیکاربکنه بذارخودش تصمیم بگیره..
منم بادل شکسته ازداد زدن معصومه برگشتم به خونمون..زندگی ما خوب بود وتقریباهیچ غم وغصه ای نداشتم.یروز مرتضی اومد خونه و گفت میخواد بایک دکترخانم شریک بشه ویدونه درمانگاه باز کنن،ساخت درمانگاه با مرتضی بود واداره ی درمانگاه با خانم دکتر....مرتضی گفت میخواد با یک خانم دکتری درمانگاهی بزنه قراره که درمانگاه و مرتضی درست بکنه و خانم دکتر بگردونتش و سودی که به دست میاد نصف به نصف باشه..مرتضی میگفت دختر جوانی هست که تازه مدرکش رو گرفته و هیچ سرمایه برای این کار نداره دختر روستایی هست و پدرش نمیتونه براش مطب باز کنه و دوست داره که با مرتضی شریک بشه و از همون اول درمانگاه داشته باشه..
ادامه در پارت بعدی 👇
√
✎ هیچوقت به انتقام فکر نمیکنم ...
چون میوه خراب خودش از شاخه درخت میوفته
بدون اینکه بهش دستی بخوره
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
@cbufeuhdwt
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
3.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
باتمام وجود تقدیم توکه بهترینی💙❤️
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
@cbufeuhdwt
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
8.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
@cbufeuhdwt
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
ولی انگار
توی کل زندگیم
قلبم ؛
دنبال تو میگشته..
زندگیمی دیگہ!❤️
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
@cbufeuhdwt
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞