eitaa logo
نوای عشــــــ♥️ـــــق
2.9هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
5.5هزار ویدیو
33 فایل
. متن‌هاش قلب و روحتو نوازش میده♥✨ از بس عاشقانه هاش خاصِ💕😍 دلبری کن با دلبرانه هاش قشنگم 🥰 حرفی سخنی میشنوم👇 https://harfeto.timefriend.net/17570960814509 ❌️کپی برای کانال دار حرام ❌️
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام اسم من پروین هست متولد سال چهل هستم... تو حیاط نشسته بودم و به سرنوشتم فکر می‌کردم مادرم با داد گفت برای چی زانوی غم بغل کردی نبینم که باید ناراحت باشی تو تا ابد تو این خونه جا داری اصلا از هیچی نترس و سرتو بالا بگیر من و پدرت اجازه نمی‌دیم اتفاقی برات بیفته ..این حرفهای مادرم مثل یک کوه بود که پشتمو بهش محکم می کرد و واقعاً دلمو قرص می کرد که لااقل یه جایی دارم تا اونجا زندگی کنم..آقا جونم سر نماز بود تا نمازش تمام شد اومد تو حیاط و گفت چه اتفاقی افتاده چی شده گفتم آقا جون اتفاقی که نباید می افتاد افتاد اونروز چرا نذاشتین که من باهاش رو در رو بشم و مشکلمو حل کنم ؟؟آقاجونم به فکر فرو رفت و خیلی ناراحت یه گوشه نشست..سه روز تمام سرجام نشسته بودمو به زور مادرم چند لقمه غذا میخوردم پسرم دیگه فقط شیر خشک میخوردواینم به غصه هام اضافه شده بود..این وسط پسرم خیلی اذیت می‌شد می‌دیدم که نصف شب یواشکی میره تو حیات گریه می کنه ،یه روز به من گفت چرا ما مثل بقیه نیستیم چرا زندگی آرومی نداریم اون از بابام که رفت و پیداش نشد اینم از آقا مرتضی که فکر می‌کردیم که خوبه ولی تو زرد از آب درآمد.. دخترمم ناراحت بود پسرم غیرتی میشد و میگفت من حساب مرتضی رو می‌رسم ،ولی من بهش میگفتم تو حق نداری چیزی بگی همون طور که تواین چند سال از شما نگهداری کرده به حرمت این چند سال باید ساکت باشی می‌گفت مادر چرا ساکت باشم چرا رفته یه زن دیگه گرفته ؟می گفتم که زن نگرفته یه خانمی گولش زده..این حرفهارو برای آروم کردن پسرم میگفتم ولی خودم آتیش میگرفتم.. ادامه در پارت بعدی 👇
سلام اسم من پروین هست متولد سال چهل هستم... خلاصه زندگی من کنار پدر و مادرم ادامه داشت انگار قسمت بود که من کنار اونا باشم مادرم هیچ چیزی برامون کم نمیذاشت،نگهداری از بی بی و من و بچه ای که شبا فقط گریه میکرد خیلی سخت بود و مادرم واقعاً ناتوان شده بود جلوی چشماش سیاهه ای افتاده بود ولی باز هم گلایه نمی‌کرد..من آنقدر اعصابم ضعیف شده بود که با هرگریه ی پسرم به هم میریختم ،برای همین مادرم فقط از پسرم مراقبت می کرد وروز به روز مادرم لاغرتر میشد...بی بی حالش بدترشده بود آقا جونم خیلی ناراحت بود آخه خیلی مادرشو دوست داشت البته من خودمم خیلی ناراحت بودم ولی کاری از دستم بر نمیومد.یک ماهی گذشت..یک ماهی که هر روزش برای من مثل جهنم بود به این فکر میکردم که قرار بود بچه هامو بردارم برم تهران خونه ی خودم و در آرامش زندگی کنم ولی الان یک عفریته و از خدا بی خبر اومده بود کل زندگیمو بهم ریخته بود و من مجبور بودم خونه ی مادرم زندگی کنم..مرتضی صدها بار پیام می داد چندین بار اومد در خونمون ولی حتی مادرم بدون اینکه از من بپرسه ردش کرده بود من خودم هم خوشحال بودم و به مادر میگفتم کار خوبی کردی..مرتضی به مغازه ی آقاجونمم رفته بود و به آقا جونم گفته بود که من مطمئنم اون بچه، بچه ی من نیست اگر پروین همراهم باشه من ثابت می کنم که بچه ی من نیست اصلا معلوم نیست که حامله است یا نه... ادامه در پارت بعدی 👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلتنگی حتی متن نداره 🙂 💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞 @cbufeuhdwt 💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
هر روز چه عاشقانه اے خواهد شد وقتے نگاه در نگاه تو نفس در نفس هاے تو در آغوشے پر از عطر تن تو آرام بگویم دوستت دارم⇆.‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞 @cbufeuhdwt 💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
تُــ♡ــٰـــو‌ هَمون بَخش از مَنـــٰـی کِه همیشـه بِهش نیاز داشتَـــم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞 @cbufeuhdwt 💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
میخواهم در چشمانت زندگی کنم در آغوشت جان دهم و در قلبت دفن شوم! 💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞 @cbufeuhdwt 💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
آدم واسه ادامه دادن نیاز داره یکی براش ذوق کنه🌱ᥫ᭡ 💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞 @cbufeuhdwt 💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
فرق رفیق با دوست تو اینه که واسه دوست خاطره هاتو تعریف میکنی ولی با رفیقت اون خاطره هارو تجربه کردی 💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞 @cbufeuhdwt 💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
❣️ قصه ام ساده و کوتاه است،از هر چه دوست دارم دورم!❤️‍🩹🪨 💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞 @cbufeuhdwt 💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞 ‌
قلبم شهری دارد که ساکنش تویی حسینم 🥺🖤
@Maddahionlin1_1116771929.mp3
زمان: حجم: 7.9M
دیگه واسه چی بمونم حالا که تو بی سپاهی من عازم میدونم نمی‌تونم که بمونم 🔊 💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞 @cbufeuhdwt 💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞