دلتنگی یعنی همون لحظهای
که میخوام شب بخیر بگم
ولی دوست داشتم حضوری توی گوشَت بگم…
شب بخیر قشنگم 🥰
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
@cbufeuhdwt
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
Pouya Bayati4_5951920654654637468.mp3
زمان:
حجم:
7.98M
♡صبـحِمن
♡مـزهی
♡لبخندتــو را
♡کمدارد...😍
صبحتبخیـرجانـا...❤️
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
@cbufeuhdwt
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
تـــ♡ـــــو
خوب ترین اتفــــــاق ممکنی
وقتی که اول صبــــــح
در یــــــادم میافتی🫀
صبحتبخیرآرامشم
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
@cbufeuhdwt
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
بعضے
ترانہ ها را دوست دارے ...!
چند بار بشنوے ؛
بعضے
آدمها را دوست دارے ...!
چند بار دوست بدارے ؛
مثل تــــ❤️ــــو 💋┅✿
❤️صبح بخیر قلبم
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
@cbufeuhdwt
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
💋💋💋
سوگند❣
بہ تیغہ ےِ آفتاب ،❣
و قسم بہ غرابتِ چشمانت ،❣
بے یادت هیچ طلوعے را ندیدم،❣
ڪہ آخرین ڪلامِ شب هایم ،❣
و اولین واژه در صبــح هایم نام❣ تــــــــــوست ،❣
سَرِ عاشقے ســلامت.❣
باز هم سلام ات میڪنم❣
صبحت بخیر عشق💋♥️👉
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
@cbufeuhdwt
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
1.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*
الهـــ ــی روزیِ امـــ ــروزت قاصـــ ــدک های خوش خبـــ ــر باشن🐾،...
سلام💓صبحِ زیبایت بخیـــღــــر؛)🌹
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
@cbufeuhdwt
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
15.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این آهنگ از اعماق وجودم تقدیم
به تو نفسم♡♡♡😍🥰
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
@cbufeuhdwt
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
982.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نغمهی صبح چه زیباست اگر یار تویی ...♡
روزت به عشق♥️
عاقبتت بخیر🕊
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
@cbufeuhdwt
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
تُو
همانی که
تصرف کردهای قلب کوچکم را..🫀
سلام صبح بخیر عشقم❤️
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
@cbufeuhdwt
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
نوای عشــــــ♥️ـــــق
#سرگذشت_هورا #تقاص #پارت_چهار سلام اسم هوراست.. خلاصه همون شب وقتی من برگشتم خونه امارکامل اتفاقان ر
#سرگذشت_هورا
#تقاص
#پارت_پنجم
سلام اسم هوراست...
رضا در هفته چندبار میومد دیدن خاله ام واکثراوقات من اونجابودم..میدیدم چقدربرای خاله ام خریدمیکنه بهش محبت داره،،مادربزرگم رضاروخیلی دوست داشت..تواین رفت امدهارابطه ی من ورضاهم صمیمی شده بودخیلی سربه سرم میذاشت ویکی دوباری هم با دوستش حسین امدن خونه ی مادربزرگم
گاهی متوجه ی نگاهای حسین به خودم میشدم..سری اخری که دیدمش بهم شماره دادگفت میخوام باهات دوست بشم بهم پیام بده،،روم نشدبهش بگم گوشی ندارم شماره روازش گرفتم هیچی نگفتم..دوهفته گذشت یه روزکه داشتم ازمدرسه برمیگشتم حسین روسرکوچه دیدم نزدیک شدگفت چراپیام ندادی نکنه شماره ام روگم کردی،،از ترس اینکه کسی نبینم گفتم ازاینجابرومن اصلا گوشی ندارم که بهت پیام بدم وسریع ازش دورشدم..سه روز از این ماجراگذشت یه روزکه پیش خاله ام بودم رضاامدخونه ی مادربزرگم میخواستن برن خریدعروسی تامن رودیدخندیدگفت یه امانتی برات دارم ودزدکی خاله ام یه گوشی ساده بهم داد..گفت اینو حسین برات فرستاده سیم کارت داره بهش حتما پیام بده ازخجالت میخواستم بمیرم اصلادوستنداشتم رضابفهمه باحسین درارتباطم ولی دیگه فهمیده بود.....
ادامه در پارت بعدی 👇