#سرگذشت_هورا
#تقاص
#پارت_ده
سلام اسم هوراست
تودلم به شانسم لعنت میفرستادم ازترسم جرات نمیکردم پشت سرم رونگاه کنم..ازپارک که امدم بیرون حسین رودیدم تویه پرایدمشکی نشسته بود،،اما نرفتم سمتش مسیرمخالف رورفتم گوشیم زنگ خوردتاوصل کردم حسین گفت دخترمن وپرایدبه این بزرگی روندیدی..خندم گرفته بودگفتم دیدمت امابابابزرگم توپارک بودترسیدم ببینمون بیاسرخیابون اصلی،،خلاصه باکلی ماجرای پلیسی من سوارماشین شدم..تاحسین من رودیدبلندزدزیرخنده..گفتم به چی میخندی،گفت تو اینه یه نگاه به خودت بنداز..اینه روازکیفم دراوردم بادیدن رژقرمزی که دوردهنم مالیده شده بودخودمم خندم گرفته بود،اون روزباحسین رفتیم پایین کوه ازالویه ای که براش برده بودم خوردیم حسین گفت نه انگاررضاالکی تعریف نکرده..کنارحسین بهموخیلی خوش میگذشت...وازرفتارش میشدفهمیدواقعادوستم داره،،وقتی برگشتم خونه پیش دستی کردم به مامانم گفتم بابابزرگ توپارک دیدم وبه خاطرترک لبم رژ زدم که وقتی من رودیده دعوام کرده..تاچندروزی منتظربودم بابابزرگم به مامانم گله ام روبکنه اماهیچ وقت هیچی نگفت...
ادامه در پارت بعدی 👇
#سرگذشت_هورا
#تقاص
#پارت_یازده
سلام اسم هوراست
ازدوستی من وحسین ۸ماه گذشت تواین مدت حسین انقدربهم محبت میکردکه بی نیازازهرمحبتی بودم عاشقانه دوستش داشتم هرموقع میومددیدنم کلی برام خوراکی کادو میاورد..تایه شب که تواتاق داشتم بهش پیام میدادم بابام امدتواتاق گوشیم رودید..دیدهیچ راهی نبودکه قایمش کنم ازترسم فقط نگاهش میکردم امدنزدیکم گفت اون چیه تودستت بامن من گفتم گوشی دوستم دست من جامونده
گفت بده ببینم نمیخواستم بهش بدم امابه زورازم گرفت فهمیدباحسین درارتباطم
البته پدرم حسین رو زیاد نمیشناخت و فقط فکر میکرد دوست پسردارم..وقتی پیامها رو خوند رفت بیرون بعد از چند دقیقه یاکمربندش برگشت درم قفل کرد..گوشه اتاق پناه گرفته بودم امافایده نداشت باعصبانیت تمام امدسمتم موهام روکشیدپرتم کردوسط اتاق تاجای که تونست من روزد..مادرم خواهرم پشت درالتماس بابام میکردن که درروبازکنه امابابام گوش نمیداد..انقدر زده بودم که تمام بدنم کبودشده بود..وقتی خسته شدبعدازکلی فخش تهدیدازاتاق رفت بیرون..خودشم خسته شده بودنفس نفس میزد...
ادامه در پارت بعدی 👇
#سرگذشت_هورا
#تقاص
#پارت_دوازده
سلام اسم هوراست
من ازشدت دردداشتم بیهوش میشدم فقط صدای گنگ مادرم رومیشنیدم که میگفت خدامرگم بده دختره روناقص کردی..واقعا نمیدونم چند ساعت بیهوش بودم.اماوقتی چشمام روبازکردمادرم کنارم خوابیده بودبااینکه پتوروم بوداحساس سرمامیکردم مثل بید میلرزیدم..مامانم بااه ناله من بیدارشدوقتی حال روزم رودیدشروع کردبه گریه کردن،گفت این چه کاری بودکردی چرافکرابروی خودت مانیستی اگرتومحل بپیچه دوست پسر داری دیگه هیچ کس خواستگاریت نمیاد..همه به چشم یه دخترخراب بهت نگاه میکنن..بابام که میخواست بره سرکارامدتواتاق به مامانم گفت حق نداره پاشوازخونه بذاره بیرون اگربفهمم رفته مدرسه من میدونم تو،کاری روهم که دیشب بهت گفتم انجام میدی...مامانم طفلک هیچی نمیگفت بعدازرفتن بابام نوبت داداشم شداونم کلی بدبیراه نثارم کردگفت بفهمم یه باردیگه ازاین غلطهاکردی زندت نمیذارم..خلاصه نزدیک ساعت ۹صبح بودکه مامانم گفت پاشو لباست روبپوش بایدباهم بریم دکتر،گفتم من دکترنمیام چندروزی استراحت کنم خوب میشم..مامانم گفت این دکترفرق میکنه پاشو...
ادامه در پارت بعدی 👇
Pedram Paliz ~ UpMusic1_20396260919.mp3
زمان:
حجم:
8.65M
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
@cbufeuhdwt
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
🥀 چه احساس نجیبیست
که با دیدن ِ تو
طلبِ عشق زِ بیگانه ندارم هرگز...
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
@cbufeuhdwt
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
💕 به سودای تو مشغولم
ز غوغای جهان فارغ...
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
@cbufeuhdwt
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
💕 من هنوز
گاهی یواشکی خواب تو را میبینم
یواشکی نگاهت میکنم
صدایت میکنم
بین خودمان باشد، اما من
هنـــــوز یواشکی
تو را دوست دارم...
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
@cbufeuhdwt
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
هوای خواب ندارد، دلی که کرده هوایت...
#حسین_منزوی
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
@cbufeuhdwt
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
ز کدام ره رسیدی ز کدام در گذشتی
که ندیده، دیده ناگه به درون دل فتادی؟
هوشنگ_ابتهاج
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
@cbufeuhdwt
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
مخاطب خاص😍
عاشقانه بامن باش عشق فقط ڪنار هم
بودن نیست فقط حرف عاشقانه نیست
فقط ظاهر نیست عاشق ڪه باشی حتے
اگر نباشم تو عاشقانه با منی ❤️😍❤️
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
@cbufeuhdwt
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
Meysam Ebrahimi4_6048742235552353255.mp3
زمان:
حجم:
6.78M
تقدیم به عشق خاصم 💋😍💃🏻
تقدیم به شاه زندگیم👑😚💃🏻
تقدیم به امیدبخش زندگیم😉💃🏻
بهترینی جون من😌💞💃🏻
ظهرتونعاشقانه♥️
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
@cbufeuhdwt
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
بـهترین ظهر بخیر را♥️
درقشنگ ترین ڪادوے آرزو پیچیده ♥️
و با برچسب سلامت♥️
به آدرس زیباترین گلها♥️
تقدیم به تو مهربونم ♥️
الـهے ڪه دلـت همیشـه شــاد♥️✨
♥️ظــهرتبخیــــرقلبـــــم♥️
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
@cbufeuhdwt
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞